جايگاه امام در آفرينش

احسايى در آثار خود، توجه زيادى به مباحث امامت داشته است كه نمونه آن را در شرح مبسوط وى بر زيارت جامعه كبيره مى ‏توان ديد. شاخص انديشه او در اين زمينه، توجه خاصى است كه به جنبه‏ هاى تكوينى مقام امام نشان مى ‏دهد؛ از جمله در بازگو كردن اين عقيده كه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و امامان، برترين مخلوقات خداوند و واسطه فيض او هستند. وى آنان را علل اربعه كائنات (علت‏هاى فاعلى، مادى، صورى و غايى) معرفى مى ‏كند.
در فلسفه ارسطويى و حكمت اسلامى، هر يك از اين اقسام چهارگانه، گوياى جنبه ‏اى از نيازمندى پديده به علت است. احسايى به استناد مضامين حديثى، كمال هر يك از چهار جنبه عليت را در وجود پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله و امامان عليهم ‏السلام نشان مى ‏دهد و نتيجه مى ‏گيرد كه آنان «علل اربعه كاينات»اند.(34)
به اعتقاد وى پيشوايان معصوم عليهم‏ السلام واسطه فيض خدا هستند؛ يعنى، پس از آن كه خداوند آنان را خلق كرد، ايشان به اذن و مشيت الهى، موجودات ديگر را آفريدند. معصومان عليهم‏ السلام محل مشيت و اراده خداوند هستند و اراده آنان به اراده او است. از اين رو، آنان علت‏ هاى فاعلى موجودات جهان اند.(35)
تنكابنى مى‏نويسد:
«بدان كه شيخ احمد «رساله»اى نوشته است در باب اين كه مصلّى، بايد در «اياك نعبد» حضرت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام را قصد كند، زيرا كه خداوند مجهول الكنه است و آن‏چه در ذهن درآيد، مخلوق ذهن است؛ چنان كه حضرت صادق عليه‏ السلام مى‏فرمايد: «كلما ميزتموه باوهامكم بأدقّ معانيه فهو مخلوق مثلكم مردود اليكم». پس بايد «وجه الله» را اراده نمود كه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام است».(36)
همو آورده است:
«شيخ [احمد] مى ‏گويد: خلق كردن خداوند، عالم را و خلق كردن امام، عالم را مانند اين آيه خواهد بود: «فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم» و ائمه عليهم ‏السلام ، يد الله مى ‏باشند... چرا استبعاد در خالقيت ائمه مى‏ نمايند و حال اين كه «تبارك الله احسن الخالقين» گواه بر آن است كه به جز خداوند، خالق ديگر هست و قول خداى تعالى در باب حضرت عيسى روح الله (و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير)، شاهد اين معنا است و قول اميرالمؤمنين عليه ‏السلام (أنا خالق السموات و الأرض) دليل بر اين مطلب است و اين كه اگر خداوند كسى را خلق كند كه او آسمان و زمين را به اذن او خلق نمايد و قدرت آن داشته باشد، اين دخل در لطف و أدل بر كمال قدرت خدا است و مردم بيشتر اذعان به اين معنا مى  ‏كنند. همين تقرير را اين فقير (تنكابنى) مؤلف كتاب «قصص العلماء» از حاج سيد كاظم رشتى [از شاگردان شيخ احسايى و جانشين او [شفاهاً شنيدم؛ چون مدتى به مجلس درس او حاضر مى‏شدم...».(37)
تنكابنى، سپس نقدى بر اين اعتقادات نگاشته است.(38)
غير از اين دو مورد، مسايل ديگرى شبيه اين، در كتاب «شرح العرشيه» از سوى شيخ احمد احسايى مطرح گرديده است.(39) البته اعتقاد به «خالقيت»، «رازقيت» و «حقيقت مشية الله» بودن معصومان عليهم ‏السلام ، به قدرى مشهور است كه بارها ميان شيخيه و مخالفانشان، مناظره و نزاع درگرفت و موجب تكفير آنان گرديد.
به عنوان نمونه، گفت‏وگويى ميان شيخ عبدالرحيم بروجردى، با حاج محمد كريم خان (پيشواى شيخيه كرمان) انجام گرفت. در اين گفت‏وگو و مناظره، كريم خان گفت: اميرالمؤمنين عليه ‏السلام بر بالاى منبر فرمود: «انا خالق السموات و الارض»، شيخ عبدالرحيم به او گفت: «درآن عهد برخى حضرت على را كافر مى‏دانستند، مانند اهل شام. عده‏اى نيز او را خليفه چهارم و گروهى او را خليفه بلافصل پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏علي ه‏ و‏ آله مى‏دانستند. در چنين عصرى چگونه ممكن است على عليه‏السلام چنين ادعايى كرده باشد و مردم هيچ گونه عكس العملى نشان نداده باشند»؟ و كريمخان سكوت كرد.(40)