وفاى معاويه

 معاويه پس از امضاى معاهده در كوفه به منبر رفت و چنين گفت : " اى اهل كوفه ! شما پنداشتيد من به خاطر نماز و زكات و حج با شما جنگيدم ؟ من خودم مى دانستم كه شما مراقب نماز و زكات و حج خود هستيد ، من با شما به اين دليل جنگيدم كه خليفه شما بشوم . . . ( و الآن هم بدانيد كه ) تمام شرطهائى را ( كه در معاهده ) پذيرفتم ، زير پا خواهم گذارد " . ( 6 ) معاويه " زياد بن ابيه " را - كه فرزند سميه روسپى بود - ( 7 ) به امارت كوفه گمارد . از آنجا كه پدر زياد مشخص نبود كه چه كسى است ، وى را زياد بن ابيه ( = زياد پسر پدرش ) مى خواندند . برخى را هم گمان بر اين بود كه " زياد " پسر يك غلام رومى  به نام عبيد ثقفى است . ( 8 ) معاويه بر خلاف فرمايشات پيامبر ( ص ) ادعا كرد كه : پدر " زياد " ، ابو سفيان است ( 9 ) و " زياد " برادر خود او مى باشد . ( 10 ) زمانى كه زياد بن ابيه وارد كوفه شد و در دار الاماره مستقر گرديد ، معاويه برايش چنين نوشته : " ( اى زياد ) كسانى را كه دينشان مانند دين على است نخست به قتل برسان و سپس آنها را مثله كن " ! . ( 11 ) چقدر دلخراش است كه اسلام از طرفى مثله نمودن سگ هار را حرام بداند ( 12 ) و پيامبرش مثله كننده حيوانات را لعنت كند ، ( 13 ) و از طرف ديگر خليفه مسلمين ! دستور مثله كردن شيعيان سيد اوصياء على مرتضى ( ع ) را صادر نمايد . زياد بن ابيه كوفيان را در مسجد جمع مى كرد و از آنان مى خواست به على عليه السلام لعن كنند . ( 14 ) هر كس كه از اين كار خوددارى مى كرد گردنش زده مى شد ، ( 15 ) و خانه‌اش ويران مى گرديد . ( 16 ) يك بار " زياد بن ابيه " دستهاى 80 نفر را در مسجد قطع نمود . ( 17 ) نقل كرده‌اند كه زياد بن ابيه بن دنباس كسى به نام سعد به سرح مى گشت تا وى را به قتل برساند . امام حسن ( ع ) طى نامه به زيد نوشت كه " . . . سعد بن سرح مسلمانى است بى گناه . . . " . زياد بن ابيه در پاسخ به امام حسن ( ع ) نوشت : " . . . من بالاخره دستم به سعد خواهد رسيد . . . و او را به دليل اينكه پدر فاسق تو را دوست داشته خواهم كشت . . . " . ( 18 ) از جنايات ديگر زياد بن ابيه اين است كه سمرة بن جندب را جانشين خود در كوفه وبصره كرده بود و پس از مرگ زياد بن ابيه ، معاويه نيز " سمره " را در امارت كوفه ابقاء كرد . سمره در يكى از قتل عامهاى خويش 80 هزار نفر را با خونخوارى تمام به قتل رسانيد . ( 19 ) ابو سوار عدوى مى گويد " سمره يك روز صبح ، 47 تن از قوم مرا - كه همه از حافظان قرآن بودند - بىرحمانه كشت " . ( 20 ) شهادت امام حسن عليه السلام معاويه هميشه مترصد بود كه به آرزويش جامه تحقق بپوشاند ويزيد را براى پس از خود خليفه گرداند ، ولى دست خود را از دو ناحيه بسته مى ديد . يكى آنكه به موجب معاهده نمى توانست يزيد را جانشين خود كند و ديگرى آنكه مى ديد بسيارى از مردم جذب جلالت و شايستگى امام حسن ( ع ) شده‌اند . لذا معاويه بر آن شد كه هر طور شده امام را به قتل برساند . معاويه چندين بار به امام حسن ( ع ) زهر خورانيد ولى در اين كار موفق نبود . ( 21 ) عاقبت به وسيله جعده ، حضرت را به شهادت رسانيد . ( 22 ) معاويه به جعده ( همسر امام حسن ) قول داد كه اگر شوهر خود را با زهر بكشد 100 هزار درهم به او داده و وى را به ازدواج پسرش يزيد در آورد . ( 23 ) زهرى كه آخرين بار به امام دادند آن چنان مهلك بود كه اما سلام الله عليه 40 بار لخته‌هاى خون را بالا آورد و در حالى كه آن را در طشت مى ريخت ( 24 ) فرمود : " بارها به من زهر دادند ولى در هيچ كدام مثل اين بار صدمه نديدم ( ديگر ) جگرم پاره پاره شده است " . ( 25 ) حسين بن على - در حالى كه مى گريست ( 26 ) - به برادر مى گفت : " برادر جان ، من قتل تو را قبل از دفن تو خواهم كشت و اگر نتوانم به سرزمين او بروم كسانى را براى كشتنش خواهم فرستاد " . امام حسن گفت : " اى برادر من ، اين دنيا شبهائى است كه از بين مى رود ، قاتل مرا ( به حال خود ) بگذار تا روزى كه من و او در مقابل خدا قرار گيريم . . . " ( 27 ) پس از شهادت امام حسن ( ع ) ، معاويه 100 درهم به جعده داد ولى او را به ازدواج يزيد در نياورد . معاويه به جعده گفت : " مى ترسم همان بلائى كه بر سر فرزند رسول خدا آوردى بر سر فرزند من نيز بياورى " ! ( 28 ) هنگامى  كه خبر شهادت آن امام مظلوم را به معاويه دادند ، وى از خوشحالى سجده شكرى نمود ( 29 ) و گفت : " ( اكنون ) دلم آرام گرفت " . ( 30 ) در جلد 11 الغدير به طور مبسوط از كشتارها و جنايات معاويه سخن رفته ، و جريان قتل بزرگانى چون حجر بن عدى ، عمرو بن حمق ، مالك اشتر ، محمد بن ابى بكر و . . . مفصلا ذكر شده است . موضوع ديگرى كه در اين جلد مورد بررسى دقيق قرار گرفته عبارت است از طرح يكصد نمونه از غلوها و قصه‌هاى خرافى كه در طول تاريخ اسلام براى برخى از صحابه ، تابعين ، ائمه مذاهب ، علما وعرفا جعل شده است .