دعا براى رفع مشكلات
نـهـم ـ شـيخ طوسى روايت كرده از فحام از محمّد بن احمد هاشمى منصورى از عموى پدرش ابـومـوسـى عـيـسى بن احمد بن عيسى بن المنصور كه گفت : قصد كردم خدمت امام على نقى عـليـه السـلام را روزى . خـدمـتـش مـشـرف شـدم عـرض كـردم : اى آقـاى مـن ! اين مرد، يعنى مـتـوكـل مـرا از خـود دور گـردانـيـده وروزى مـرا قـطـع كـرده و مـلول از مـن ومـن نـمـى دانم اين را مگر به واسطه آنكه دانسته است ارادتم را به خدمت شما ومـلازمـت مـن شـمـا را پـس هـرگـاه خـواهـشـى فـرمـايـى از اوكـه لازم بـاشـد بـر اوقبول آن خواهش را سزاوار است كه تفضل فرمايى بر من وآن خواهش را از براى من اقرار دهـيـد.
حـضـرت فـرمـود: درسـت خـواهـد شد ان شاء اللّه . پس چون شب شد چند نفر از جانب مـتـوكـل پـى در پـى بـه طـلب مـن آمـدنـد ومـرا بـه نـزد مـتـوكـل بـردنـد پـس چـون نزديك منزل متوكل رسيدم فتح بن خاقان را بر در سراى ديدم ايـسـتـاده گـفـت : اى مـرد! شـب در مـنـزل خـود قـرار نـمـى گيرى ما را به تعب مى اندازى ، مـتـوكـل مـرا بـه رنـج وسـخـتـى افـكـنـده از جـهـت طـلب كـردن تـو. پـس داخـل شـدم بـر مـتـوكـل ديدم اورا بر فراش خود، گفت : اى ابوموسى ! ما غفلت مى كنيم از تـو، تـوفـرامـوش مـى گـردانـى مـا را از خـودت ويـاد مـا نـمـى آورى حـقـوق خـود را الحـال بـگـوچـه در نـزد مـا داشـتـى ؟ گـفـتـم : فـلان صله وعطا ورزق فلانى ونام بردم چيزهايى چند. پس امر كرد آنها را به من بدهند با ضعف آن ، پس گفتم به فتح بن خاقان كـه امـام عـلى نـقـى عـليـه السـلام ايـنـجـا آمـد؟ گـفـت : نـه ، گـفـتـم : كـاغـذى بـراى متوكل نوشت ؟ گفت : نه !
پس من بيرون آمدم چون رفتم ( فتح ) عقب من آمد وگفت : شك ندارم كه تواز امام على نـقـى عـليه السلام دعايى طلب كرده اى پس از براى من نيز از اودعايى بخواه . پس چون خـدمـت آن حـضـرت رسـيـدم حـضـرت فرمود: اى ابوموسى ! هذا وَجْهُ الرِّضا اين روى ، روى خـشـنـودى ورضـا است ، گفتم : بلى ! به بركت تواى سيد من ولكن گفتند به من كه شما نـزد اونـرفـتـيـد واز اوخـواهـش نـفـرموديد.
فرمود: خداوند تعالى مى داند كه ما پناه نمى بـريـم در مـهمات مگر به اووتوكل نمى كنيم در سختيها وبلاها مگر بر اووعادت داده ما را كـه هـرگـاه از اوسـؤ ال كـنـيـم اجـابـت فـرمـايـد ومـى تـرسـيـم اگـر عـدول كـنـيم از حق تعالى خدا نيز از ما عدول فرمايد. گفتم كه ( فتح ) به من چنين وچـنـين گفت ، فرمود اودوست مى دارد ما را به ظاهر خود و دورى مى كند از ما به باطن خود ودعا فائده نمى كند براى كسى كه دعا كند مگر به اين شرايط، هرگاه اخلاص ورزى در طـاعـت خـدا، واعـتـراف كـنـى بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلم وبـه حـق مـا اهـل بـيـت وسـؤ ال كـنـى از حـق تـعالى چيزى را محروم نمى سازد تورا، گفتم : اى سيد من تـعـليـم كـن بـه من دعايى كه مخصوص سازى مرا به آن از بين دعاها، فرمود: اين دعايى است كه بسيار مى خوانم من خدا را به آن واز خدا خواسته ام كه محروم نفرمايد كسى را كه بخواند آن را بعد از من در مشهد من و دعا اين است :
( يـا عـُدَّتـى عِنْدَ الْعُدَدِ وَ يا رَجائى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ يا كَهْفى وَ السَّنَدُ وَ يا واحِدُ يا اَحَدُ ياقُل هُوَ اللّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَدَا اَنْ تُصَلِّىِ عَلَيْهِمْ وَ تَفْعَلَ بى كَيْتَ وَ كَيْتَ ) .(30)