فصل دوم: در كيفيّت دفن اجساد طاهره شهداء

چون عمر سعد از كربلا به سوى كوفه روان گشت جماعتى از بنى اسد كه در اراضى غاضريّه مسكن داشتند، چون دانستند كه لشكر ابن سعد از كربلا بيرون شدند به مقتل آن حضرت و اصحاب او آمدند و بر اجساد شهداء نماز گزاشتند و ايشان را دفن كردند به اين طريق كه امام حسين عليه السّلام را در همين موضعى كه اكنون معروف است دفن نمودند و على بن الحسين عليه السّلام را در پايين پاى پدر به خاك سپردند، و از براى ساير شهداء و اصحابى كه در اطراف آن حضرت شهيد شده بودند حُفره اى در پايين پا كندند و ايشان را در آن حفره دفن نمودند،و حضرت عبّاس عليه السّلام را در راه غاضريّه در همين موضع كه مرقد مطهّر او است دفن كردند.
و ابن شهر آشوب گفته كه از براى بيشتر شهداء قبور ساخته و پرداخته بود و مرغان سفيدى در آنجا طواف مى دادند(334).
و نيز شيخ مفيد در موضعى از كتاب (ارشاد) اسامى شهداء اهل بيت را شمار كرده پس از آن فرموده كه تمام اينها در مشهد امام حسين عليه السّلام پايين پاى او مدفونند مگر جناب عبّاس بن على عليهماالسّلام كه در مُسَناة راه غاضريّه در مقتل خود مدفون است و قبرش ظاهر است ، ولكن قبور اين شهداء كه نام برديم اثرش معلوم نيست بلكه زائر اشاره مى كند به سوى زمينى كه پايين پاى حضرت حسين عليه السّلام است و سلام بر آنها مى كند و على بن الحسين عليه السّلام نيز با ايشان است (335).
و گفته شده كه آن حضرت از ساير شهداء به پدر خود نزديكتر است .
و امّا اصحاب حسين عليه السّلام كه با آن حضرت شهيد شدند در حول آن حضرت دفن شدند، و ما نتوانيم قبرهاى ايشان را به طور تحقيق و تفصيل تعيين كنيم كه هر يك در كجا دفن اند، الا اين مطلب را شكّ نداريم كه حاير بر دور ايشان است و به همه احاطه كرده است . رَضِىَ اللّه عَنْهُمْ وَاَرْضاهُمْ وَاَسْكَنَهُمْ جَنّاتِ النَّعيمِ.
مؤ لف گويد: مى توان گفت كه فرمايش شيخ مفيد رحمه اللّه در باب مدفن شهداء نظر به اغلب باشد پس منافات ندارد كه حبيب بن مظاهر و حُرّ بن يزيد، قبرى عليحده و مدفنى جداگانه داشته باشند.
صاحب كتاب ( كامل بهائى ) نقل كرده كه عمر بن سعد روز شهادت را در كربلا بود تا روز ديگر به وقت زوال و جمعى پيران و معتمدان را بر امام زين العابدين و دختران اميرالمؤ منين عليهماالسّلام و ديگر زنان موكّل كرد و جمله بيست زن بودند. و امام زين العابدين عليه السّلام آن روز بيست و دو ساله بود و امام محمّدباقر عليه السّلام چهار ساله و هر دو در كربلا حضور داشتند و حقّ تعالى ايشان را حراست فرمود.
چون عمر سعد از كربلا رحلت كرد قومى از بنى اسد كوچ كرده مى رفتند چون به كربلا رسيدند و آن حالت را ديدند امام حسين عليه السّلام را تنها دفن كردند و على بن الحسين عليه السّلام را پايين پا او نهادند و حضرت عبّاس عليه السّلام را بر كنار فرات جائى كه شهيد شده بود دفن كردند و باقى را قبر بزرگ كندند ودفن كردند و حرّ بن يزيد را اقرباء او در جائى كه به شهادت رسيده بود دفن نمودند. و قبرهاى شهداء معيّن نيست كه از آن هر يك كدام است اِلاّ اينكه لا شكّ، حائر محيط است بر جمله . انتهى (336).
و شيخ شهيد در (كتاب دروس ) بعد از ذكر فضائل زيارت حضرت ابوعبداللّه عليه السّلام فرموده : و هرگاه زيارت كرد آن جناب را پس زيارت كند فرزندش على بن الحسين عليهماالسّلام را و زيارت كند شهداء عليهماالسّلام را و برادرش حضرت عبّاس عليه السّلام را و زيارت كند حرّ بن يزيد رحمه اللّه را الخ (337).
اين كلام ظاهر بلكه صريح است كه در عصر شيخ شهيد، قبر حُرّ بن يزيد در آنجا معروف و نزد آن شيخ جليل به صفت اعتبار موصوف بوده و همين قدر در اين مقام ما را كافى است .
وصلٌ: مستور نماند كه موافق احاديث صحيحه كه علماى اماميّه به دست دارند بلكه موافق اصول مذهب ، امام را جز امام نتواند متصدّى غسل و دفن و كفن شود، پس اگر چه به حسب ظاهر طايفه بنى اسد حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام را دفن كردند امّا در واقع حضرت امام زين العابدين عليه السّلام آمد و آن حضرت را دفن كرد؛ چنانچه حضرت امام رضا عليه السّلام در احتجاج با واقفيّه تصريح نموده بلكه از حديث شريف (بصائر الدرجات) مروى از حضرت جواد عليه السّلام مستفاد مى شود كه پيغمبر اكرم 6 در هنگام دفن آن حضرت حاضر بوده و همچنين امير المؤ منين و امام حسن و حضرت سيد العابدين عليهماالسّلام با جبرئيل و روح و فرشتگان كه در شب قدر بر زمين فرود مى آيند(338).
در (مناقب ) از ابن عبّاس نقل شده كه رسول خدا6 را در عالم رؤ يا ديد بعد از كشته شدن سيّد الشهداء عليه السّلام در حالى كه گرد آلود و پابرهنه و گريان بود، وَقَدْ ضَمَّم حِجْزَ قَميصِه اِلى نَفْسِهِ؛ يعنى دامن پيراهن را بالا كرده و به دل مبارك چسبانيده مثل كسى كه چيزى در دامن گرفته باشد و اين آيه را تلاوت مى فرمود:
(وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّه غافِلا عَمّا يَعْمَلُ الظّالِمُونَ)(339)
و فرمود رفتم به سوى كربلا و جمع كردم خون حسينم را از زمين و اينك آن خونها در دامن من است و من مى روم براى آنكه مخاصمه كنم با كشندگان او نزد پروردگار(340).
روايت شده از سلمه : گفت داخل شدم بر اُمّ سَلَمَه رحمه اللّه در حالى كه مى گريست ، پس پرسيدم از او كه براى چه گريه مى كنى ؟ گفت : براى آنكه ديدم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب و بر سر و محاسن شريفش اثر خاك بود گفتم : يا رسول اللّه ! براى چيست شما غبار آلوده هستيد؟ فرمود: در نزد حسين بودم هنگام كشتن او و از نزد او مى آيم (341).
در روايت ديگر است كه صبحگاهى بود كه اُمّ سلمه مى گريست ، سبب گريه او را پرسيدند خبر شهادت حسين عليه السّلام را داد و گفت : نديده بودم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب مگر ديشب كه او را با صورت متغيّر و با حالت اندوه ملاقات كردم سبب آن حال را از او پرسيدم فرمود: امشب حفر قبور مى كردم براى حسين و اصحابش (342).
از (جامع ترمذى )(343) و (فضائل سمعانى )(344) نقل شده كه امّ سلمه پيغمبر خدا6 را در خواب ديد كه خاك بر سر مبارك خود ريخته ، عرضه داشت كه اين چه حالت است ؟ فرمود: از كربلا مى آيم ! و در جاى ديگر است كه آن حضرت گرد آلود بود و فرمود: از دفن حسين فارغ شدم (345). و معروف است كه اجساد طاهره سه روز غير مدفون در زمين باقى ماندند. و از بعضى كتب نقل شده كه يك روز بعد از عاشورا دفن شدند، و اين بعيد است ؛ زيرا كه عمر بن سعد روز يازدهم در كربلا بودند براى دفن اجساد خبيثه لشكر خود. و اهل غاضريّه شب عاشورا از نواحى فرات كوچ كردند از خوف عمر سعد و به حسب اعتبار به اين زودى جرئت معاودت ننمايند.
از مقتل محمّدبن ابى طالب از حضرت باقر از پدرش امام زين العابدين عليهماالسّلام روايت شده :
مردمى كه حاضر معركه شدند و شهداء را دفن كردند بدن جَون را بعد از ده روز يافتند كه بوى خوشى مانند مُشك از او ساطع بود(346). و مؤ يد اين خبر است آنچه در (تذكره سبط) است كه زُهير با حسين عليه السّلام كشته شد، زوجه اش به غلام زُهير گفت : برو و آقايت را كفن كن ! آن غلام رفت به كربلا پس ديد حسين عليه السّلام را برهنه ، با خود گفت : كفن آقاى خود را و برهنه بگذارم حسين عليه السّلام را! نه به خدا قسم ، پس آن كفن را براى حضرت قرار داد و مولاى خود زهير را در كفن ديگر كفن كرد.(347)
از (امالى ) شيخ طوسى رحمه اللّه معلوم شود در خبر ديزج كه به امر متوكّل براى تخريب قبر امام حسين عليه السّلام آمده بود، كه بنى اسد بوريائى پاره آورده بودند و زمين قبر را با آن بوريا فرش كرده و جسد طاهر را بر روى آن بوريا گذارده و دفن نمودند(348).