استجابت دعاهاى على عليه السّلام

وجـه سيزدهم : استجابت دعوات آن حضرت است ؛ چنانچه به طُرُق بسيار معتبره ثابت شده نـفـريـن آن حـضـرت در حـقّ بـُسـْر بـن ارطـاة بـه اخـتـلاط عـقـل و اسـتـجـابت دعاى آن حضرت در حق او و نفرين نمودن او در حق مردى كه جاسوسى مى كرد و اخبار آن حضرت را به معاويه مى رسانيد پس كور شد، و نفرين كرد در حقّ طلحه و زبـيـر كـه بـه كمال ذلّت و زشتى كشته گردند و بميرند، و دعاى آن جناب در حقّ ايشان مستجاب شد و زبير را، عمروبن جُرموز در وقت خواب به ضرب شمشير بكشت و جسدش ‍ را در خاك كرد(78) و طلحه را، مروان بن الحكم تيرى زد و به سبب آن رگ اكحلش گـشـوده گـشـت و در مـيـان بـيـابان در آفتاب سوزان به تدريج خون از بدنش ‍ رفت تا بـمـرد و خـود طـلحـه مـى گـفـت كـه هـيـچ مـرد قـرشـى مثل من خونش ضايع نگشت .(79)
و از روايـات اهـل سـنـت ثـابـت اسـت كـه اميرالمؤ منين عليه السّلام استشهاد فرمود جمعى از صـحـابـه را بـر حـديـث غـديـر تـمـامـى شـهـادت دادنـد كـه شـنـيـدنـد رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود در خُمّ غدير (مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىُّ مَوْلاهُ). مـگر چند نفر كه كتمان كردند و به اخفاى آن پرداختند، آن حضرت در حقّ ايشان نفرين كرد پس ‍ به دعاى آن حضرت ، سزاى خود يافتند يعنى بعضى به كورى و بعضى به بـَرَص ‍ مـبتلا گشتند و چاشنى عذاب الهى را در دار دنيا چشيدند، مانند انس بن مالك و زيد بـن ارقـم و عـبـدالرحـمـن مـدلج و يـزيـد بـن وديـعـه چـنـانچه در كتاب (اُسد الغابه ) و (تـاريـخ ابـن كـثـيـر) و (انـسـان العيون ) حَلَبى و (مناقب ابن المغازلى) و (شواهد النبوّة) جامى و (انساب الاشراف) بَلاذُرى و (حليه) اَبونُعَيْم اصفهانى و ديگر كتب بـه شـرح رفـتـه و عـبـارات ايـشـان را در (فـيـض قـديـر) ايـراد نـمـوده ام و بـطـلان قـول ابـن روزبـهـان را كـه ايـن روايـات را از مـوضـوعـات روافـض شـمـرده ظاهر ساختم .(80)