مسح بر کفش ها در ترازوى عقل و شرع!!

همان گونه که در سابق نیز اشاره شد آنها که اصرار بر نفى مسأله مسح پاها در وضو دارند و شستن را واجب مى دانند، در عین حال اجازه مى دهند که به هنگام وضو روى کفش ها را مسح کنند و به بعضى از احادیث منقول از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) استناد مى نمایند.
در حالى که احادیث اهل بیت(علیهم السلام) عموماً آن را نفى مى کند و احادیث متعدّد معتبرى نیز از طرق اهل سنّت صریحاً خلاف آن را مى گوید.
توضیح این که : اجماع فقهاى امامیّه به پیروى از احادیث اهل بیت(علیهم السلام) این است که مسح بر کفش مطلقاً جایز نیست، ولى بسیارى از فقهاى اهل سنّت آن را در حضر و در سفر به طور مطلق مجاز مى شمرند، هر چند بعضى آن را منحصر به موارد ضرورت دانسته اند.
در این جا سؤالاتى پیش مى آید، از جمله:
1ـ چگونه مسح کردن بر پاها جایز نیست، ولى مسح بر کفش ها جایز است با این که هنگامى که سخن از شستن پاها به میان مى آید، مى گویند پا آلودگى دارد، آن را بشویید بهتر است، تا این که آن را مسح کنید.
آیا مسح کردن کفش هاى آلوده، مى تواند جانشین شستن شود؟ بسیارى به تخییر میان شستن پا و مسح بر کفش ها قائل شده اند.
2ـ چرا ظاهر قرآن مجید را که مى گوید سر و پاها را مسح کنید، رها کرده و به سراغ مسح کفش ها رفته اید؟
3ـ چرا روایات اهل بیت(علیهم السلام) را که متّفقاً مسح بر کفش را نفى مى کند و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)آنها را در کنار کتاب الله مایه نجات شمرده در نظر نمى گیرید؟
4ـ درست است که روایاتى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وارد شده که آن حضرت مسح بر کفش کردند، ولى در مقابل آن روایات معتبرى نیز داریم که مى گوید پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پاها را مسح مى فرمود، چرا به هنگام تعارض روایات به سراغ آیه قرآن نمى رویم و آن را حاکم در این اختلاف روایات نمى کنیم و مرجع قرار نمى دهیم؟
و هر قدر در این مسأله بیشتر غور و بررسى کنیم به شگفتى هاى بیشترى برخورد مى کنیم:
در کتاب «الفقه على المذاهب الاربعه» مى خوانیم: مسح بر کفش در مقام ضرورت و اضطرار واجب و بدون ضرورت جایز است هر چند شستن پاها افضل مى باشد.
سپس از «حنابله» نقل مى کند که مسح بر کفش ها از درآوردن آن و شستن پاها افضل مى باشد که اخذ به رخصت و شکر نعمت است و بعضى از اتباع ابوحنیفه نیز با آن موافقت کرده اند.(1)
سپس ادّعا مى کند که مسح بر کفش ها با روایات زیادى ثابت شده که قریب به تواتر است.(2)
و از همه جالب تر این که بحث گسترده اى درباره شروط چنین کفش ها و مقدار مسح و مدّت مسح (چند روز جایز است ادامه داشته باشد) و مستحبّات و مکروهات و مبطلات مسح بر کفش ها و احکام کفشى را که روى کفش دیگر بپوشند و جنس کفش و این که حتماً از چرم باشد یا غیر چرم هم کافى است و حکم کفش هاى شکاف دار و بى شکاف و... که بخش مهمّى از این کتاب را در بر مى گیرد.(3)
5ـ چرا روایات مسح بر کفش ها را به موارد ضرورت و مسافرت ها و جنگ ها و مواقعى که امکان بیرون آوردن کفش از پا نبوده، یا بسیار مشکل بوده، حمل نمى کنید. این ها سؤالاتى است که پاسخى ندارد، جز این که پیش داورى ها سبب این غوغا در یک مسأله ساده شده است.
من خود در فرودگاه جدّه ناظر بودم که یکى از این برادران براى وضو آمد و پاها را به جاى مسح به دقّت شست، دیگرى آمد صورت و دست ها را شست و دستى بر کفش خود کشید و به سراغ نماز رفت.
در حیرت فرو رفتم و گفتم مگر ممکن است شخص حکیمى مانند پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین دستورى داده باشد که نمى توان توجیهى براى آن یافت.
بعد از این سؤالات لازم است به سراغ مدارک اصلى مسأله برویم و از لابه لاى روایات نکته اصلى این فتوا و همچنین راه حلّ عقلایى آن را پیدا کنیم:
* * *
1. الفقه على المذاهب الاربعه، جلد 1، صفحه 135.
2. همان مدرک، صفحه 136.
3. همان مدرک، از صفحه 135 تا 147.