اجتهاد در مقابل نص و تفسیر به رأى

قراین بسیارى نشان مى دهد که اجتهاد در مقابل نص آن گونه که در عصر و زمان ما امر قبیح و غیر قابل قبولى شمرده مى شود، در اعصار نخستین اسلام چنین نبوده، و به تعبیر دیگر آن تعبّد و تسلیم مطلقى که ما امروز در برابر سخنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و آیات قرآن مجید داریم در آن اعصار به این قوّت و شدّت نبوده است.
مثلا هنگامى که «عمر» این سخن معروف خود را گفت: «متعتان کانتا محللتان فى زمن النبى(صلى الله علیه وآله) و أنا احرمهما و اعاقب علیهما متعة النساء و متعة الحج ; دو متعه در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)حلال بود و من آن دو را تحریم مى کنم و هر که مخالفت کند او را مجازات خواهم کرد، متعه زنان و متعه حج(1) (حجّ تمتّع به صورت خاص آن)». کمتر شنیده ایم یا نشنیده ایم کسى از صحابه بر او خرده گرفته باشد که اجتهاد در برابر نص ـ آن هم با این شدّت و غلظت ـ جایز نیست.
حال آن که اگر در زمان ما بزرگترین دانشمندان وفقهاى اسلام چنین سخنى بگویند که «فلان عمل در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)حلال بوده و من آن را تحریم مى کنم»، همه از او تعجّب مى کنند و سخنش را بى ارزش و غیر قابل قبول مى دانند و مى گویند هیچ کس حق ندارد حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کند، زیرا نسخ احکام یا اجتهاد در برابر نصوص براى هیچ کس معنا ندارد.
ولى در عصر نخستین چنین نبود، به همین دلیل مواردى را مى بینیم که بعضى از فقها در برابر احکام الهى به خود اجازه مخالفت مى دادند و احتمالا مسأله انکار مسح بر پاها و تبدیل آن به غسل از این قبیل بوده است.
شاید بعضى فکر مى کردند، چه بهتر که پاهایى که غالباً در معرض آلودگى است بشویند، مسح کردن آن چه فایده اى دارد، به خصوص این که گروهى در آن اعصار اصلا پا برهنه بودند و کفش به پا نمى کردند، به همین دلیل یکى از احترامات میهمان این بوده که به هنگام ورود، آب مى آوردند و پاهاى او را مى شستند!
شاهد این سخن گفتارى است که نویسنده تفسیر المنار در ذیل آیه وضو براى توجیه کلمات قائلین به غسل گفته است، او مى گوید: «کشیدن دست تر روى پاهایى که غالباً غبار آلود یا کثیف است نه تنها فایده اى ندارد، بلکه آن را کثیف تر مى کند و دست هم آلوده و کثیف مى شود.
و فقیه معروف اهل سنّت ابن قدامه (متوفّاى 620 قمرى) از بعضى نقل مى کند که پاها در معرض آلودگى هستند ولى سر چنین نیست بنابراین مناسب است پاها شسته شود و سر مسح گردد.(2) به این ترتیب اجتهاد و استحسان خود را بر ظاهر آیه قرآن ترجیح داده و مسح را رها کرده و آیه را توجیه غیر وجیه کرده اند.
ولى این گروه گویا فراموش کرده اند که وضو ترکیبى است از نظافت و عبادت، مسح کردن سر آن هم با یک انگشت که بعضى فتوى داده اند نقشى در نظافت ندارد، همچنین مسح پاها.
در واقع مسح سر و پاها اشاره اى است به این نکته که شخص وضو گیرنده از فرق تا قدم مطیع فرمان خداست و الاّ نه مسح سر موجب نظافت است نه مسح پا.
به هر حال ما تابع فرمان خدا هستیم و حق نداریم باعقل قاصر خود دستورات الهى را تغییر دهیم، هنگامى که قرآن در آخرین سوره اى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده دستور مى دهد دست و صورت را بشوییم و سر و پاها را مسح کنیم، نباید با فلسفه چینى هاى عقول قاصر انسانى با آن مخالفت نماییم و براى توجیه مخالفت ها دست به تفسیرهاى غیر موجّهى براى کلام خدا بزنیم.
آرى تفسیر به رأى و اجتهاد در مقابل نص، دو بلاى عظیم است که متأسّفانه چهره فقه اسلامى را در بعضى از موارد مخدوش کرده است.
* * *
1. مدارک این حدیث در بحث نکاح موقّت گذشت.
2. المغنى ابن قدامه، جلد 1، صفحه 117 .