اصل پنجم : كاميابى نظريه ى اسلام در آزمايشگاه تاريخ

خوشبختانه اين فرضيه در تاريخ گذشته و حال جامه ى عمل پوشيده و كارآيى خود را نشان داده است . در گذشته بسط و گسترش تمدن اسلامى و برخورد مسالمت آميز و حكيمانه ى مسلمانان را با پيروان مذاهب و اديان داريم ، و در زمان حال نيز تجربه ى كامياب و سرفرازانه ى جمهورى اسلامى را در برخورد با اقليت هاى دينى و مذهبى . دعوى اخير ملموس و محسوس است ؛ به توضيح كوتاهى درباره ى نمونه ى نخست بسنده مى كنيم .
برخلاف آنچه برخى از مستشرقان - به عمد يا سهو - با درباره ى پيشرفت سريع آيين اسلام در مناطق جهان گفته و آن را فرآورده قدرت شمشير و رعب و ترس دانسته اند، محققان واقع بين و منصف آنان با دلايل روشن ، نادرستى اين فرضيه ها و اتهامات را روشن كرده يادآور شده اند كه عامل رشد و گسترش آيين اسلام ، همان منطق قويم ، پيام روشن و سعه ى صدر و روش مسالمت جويانه و عادلانه با پيروان اديان ديگر بوده است . گوستاولوبون فرانسوى در اين باره چنين مى گويد:
ما چون به قواعد و عقايد اساسى قرآن مراجعه كنيم ، ممكن است اسلام را صورت آشكارى از مسيحيت بدانيم ، ولى با اين حال اسلام با مسيحيت در بسيارى از مسائل اصولى اختلاف نظر دارد؛ به ويژه درباره ى توحيد كه ريشه ى اساسى است ... تمام آسانى و سهولت بى نظير اسلام روى همين توحيد خالص است و رمز پيشرفت اسلام نيز در همان سهولت و آسانى آن بوده است . آن تناقضات و پيچيدگى هايى كه غالبا در ساير كيش ها و آيين هاى ديگر ديده مى شود، در دين اسلام وجود ندارد. همين صاف و سادگى اسلام و دستورات داد و دهش آن كمك زيادى به پيشرفت اين دين در جهان نمود و به همين خاطر است كه ملت هاى زيادى از مسيحيان را مى بينيم كه دين اسلام را مى پذيرند و آن را بر مسيحيت ترجيح مى دهند مصريان كه در زمان امپراطوران قسطنطنيه مسيحى بودند و به محض آشنا شدن با اصول اسلام يكباره مسلمان شدند، و به همين سبب است كه هر ملتى مسلمان شد دوباره زير بار دين نصرانيت نخواهد رفت ، خواه پيروز شوند يا شكست بخورند.
زور شمشير موجب پيشرفت قرآن نگشت . زيرا رسم اعراب اين بود كه هر كجا را فتح مى كردند، مردم آن جا را در دين خود آزاد مى گذاردند، و اينكه مردم مسيحى از دين خود دست بر مى داشتند و به دين اسلام مى گرويدند، و زبان عرب را بر زبان مادرى خود بر مى گزيدند، بدان جهت بود كه عدل و دادى كه از آن عرب هاى فاتح مى ديدند مانندش را از زمامداران پيشين خود نديده بودند، و براى آن سادگى و سهولتى كه در دين اسلام مشاهده مى نمودند و نظيرش را در كيش قبلى سراغ نداشتند.
روبرتسون گويد:
تنها مسلمانان هستند كه با عقيده ى محكمى كه نسبت به دين خود دارند يك روح سازگارى و تسامحى نيز نسبت به اديان ديگر در آنها هست .
مى شود در كتاب جنگهاى صليبى مى نويسد:
همان قرآنى كه دستور جهاد داده است ، نسبت به اديان ديگر سهل انگارى و مسامحه كرده است . هنگامى كه مسلمانان (در زمان خليفه دوم ) بيت المقدس را فتح كردند هيچ گونه آزادى به مسيحيان نرساندند؛ ولى بر عكس هنگامى كه نصارا اين شهر را گرفتند با كمال بى رحمى مسلمانان را قتل عام كردند و يهود نيز وقتى به آن جا آمدند، بى باكانه همه را سوزاندند.
وى در كتاب ديگر خود به نام فر مذهبى به شرق گويد بايد اقرار كنم كه اين سازش و احترام متقابل به اديان را كه نشانه ى رحم و مروت انسانى است ، ملت هاى مسيحى مذهب از مسلمانان ياد گرفته اند(42).
بنابراين از ديدگاه قرآن و آيين اسلام راه حل پلوراليزم دينى كاملا روشن است ، و آن اين كه در عين اعتقاد به حقانيت شريعت اسلام و اين كه آخرين شريعت الهى و شريعت منحصر به فرد آسمانى در روزگار ماست ، نسبت به وضعيت و سرنوشت اخروى پيروان ساير اديان و نيز روش ‍ معاشرت و رابطه ى اجتماعى با آنان ديدگاهى روشن و معقول و كار آمد دارد.