ذبح اسماعيل

ابراهيم فرمان يافت تا يگانه فرزند خويش را بدست خود قربانى كند. موضوع قربانى فرزندان در تاريخ مذاهب و عقايد بشرى سابقه بسيار طولانى دارد كه در مباحث گذشته به آن اشاره شد. اين سنت ضد انسانى و نابخردانه توسط اقدامات ابراهيم نفى و محكوم گرديد. آنچه گفته مى شود كه ابراهيم در خواب ديد كه خداوند او را فرمان به ذبح اسماعيل مى دهند، بيانى سمبليك است كه دو جهت اخلاقى - تربيتى خاصى دارد و پيام ويژه اى : ابتدا مى خواهد اين سنت غلط را بصورت اساسى نفى كند. سپس ‍ درس تربيتى بزرگ ترى مى دهد كه بايد در راه ايمان و عقيده صحيح و منطقى دست از عزيزترين ارزشها كشيد. بنابراين بديهى است اين تعبير، كاملا مجازى است و اراده حقيقى نشده است ؛ چرا كه چنين پندارى نافى مطلق عدالت خداوندى است . و ذات باريتعالى از چنين پندارى بدور است . ابراهيم داستان رؤ ياى خود را براى اسماعيل باز گفت : فرزندم ! در خواب ديدم كه تو را دارم سر مى برم . نظرت در اين باره چيست ؟ اسماعيل پاسخ مى دهد كه : اى پدر به آنچه دستور يافته اى ، عمل كن ، بدان كه مرا صابر خواهى يافت .(588) ابراهيم دست بكار شد و كارد بر گلوى اسماعيل نهاد، ولى كارد از بريدن بازماند و هر چه فشار وارد كرد، تاءثيرى نداشت . ابراهيم دريافت كه به آزمايشى بزرگ مبتلاست و در آن مؤ فق گرديده است . خداوند ضمن تاءييد رؤ ياى ابراهيم و تحسين صداقت و ايمان او پيام اساسى و هدف مطلوب را چنين اعلام داشت كه ديگر اين سنت نابخردانه از تاريخ حيات بشر محو بايد گردد و به جاى ذبح انسان ، از حيوانات استفاده شود.
قوم نژاد پرست يهود مدعى اند كه قربانى ، اسحاق بوده است ، در حالى كه منابع تاريخ و قرائن قرآن اسماعيل را تصريح مى كنند.(589)