پيدايش ، پيشينه ، اقوال محققان

از اين آئين كهن تاريخى در قرآن كريم ياد شده است . آيات : 62 بقره ، 69 مائده و 17 حج صريحا از اين دين ياد كرده است .اين قوم در تاريخ به اسامى صبى ، مغتسله ، مذائى و يحيائى شناخته مى شود. گويا نام ((صابئين )) تعبيرى است كه قرآن بكار برده و بعد اين قوم خود را به اين اسم معرفى كرده اند تا علاوه بر اينكه به عنوان يك دين در جامعه اسلامى به رسميت شناخته شوند، از حقوق بيت المذاهب و الاديان اسلام استفاده كرده باشند. گويند ((صابئين )) يكى از شعب دين ((مانى )) است . واژه ((مذائى )) يا ((مذائيه )) لفظ آرامى است كه اصل آن ((مذع )) يا ((مذعا)) در زبان آراميهاى شرقى است كه با ((الف )) نوشته مى شده : ((مذا)). اين لفظ به معناى ((فرشته )) يا ((منجى )) است و در يونانى به آن ((گنوسيس )) گويند.
اعراب به كليه فرقه هاى گنوسيس شرقى كه افكارشان در دوره جاهليت و اسلام رواج داشته ، ((حنيف )) يا ((صابئين )) مى گفتند. پيدايش اين مذهب به دوره ظهور ((عيسى )) مى رسد. معناى يونانى ((گنوسيس )) همان ((عرفان و معرفت )) است كه با محتواى اين مذهب موافق مى باشد. صابئين به رهبر مذهبى خود ((ناحرائيا)) يعنى ((نگهبان قوانين مذهب )) مى گفته اند و اين واژه نيز يونانى است كه براى پيروان يحياى تعميد دهنده بكار مى رفته است . واژه ((ياردنا)) در آثار اين مذهب به معناى ((آب جارى )) كه غسل تعميد در آن صورت مى گيرد، مى باشد.
خاستگاه اين مذهب ((خاورميانه )) بوده است و احتمالا ((فلسطين ))، زيرا پيروان اين مذهب از فلسطين به ايران و عراق هجرت كرده اند. اين مهاجرين در واقع از پيروان يحياى تعميد دهنده بوده اند. علت مهاجرت نيز فشارهاى يهوديان بوده است . يهوديان يحياى تعميد دهنده بوده اند. يهوديان يحياى تعميد دهنده را اذيت مى كردند و پيروان و شاگردان او را نيز مى آزردند. گويا پس از مرگ يحيى ، يهوديان به كشتار مذائيان يا پيروان يحيى پرداختند و كليه آثارشان را به آتش كشيدند. صابئين ابتدا از فلسطين به شام رفته و در حران مقيم شدند و اجازه فعاليت مذهبى يافتند و معابد و اماكنى بر پاداشتند. درگيرى با يهوديان ادامه يافت . صابئين ناچار شدند از آنجا به بين النهرين كوچ كنند. گويا اردوان اشكانى از اين قوم حمايت مى كرده است و همين امر باعث مهاجرتشان به ايران و عراق شده است .
بنابراين صابئين ايرانى در دو هزار سال پيش به ايران زمين آمده و امروزه در استان خوزستان و در قسمتهايى از عراق عرب ساكن مى باشند.
در فهرست ابن نديم آمده است كه : ((پدر مانى كه از طرف ((هاتف )) ماءمور ترك گوشت و شراب و معاشرت نسوان شده بود، از ((تيسفون )) به ((ميسان )) رفت و به مغتسله كه آنان نيز پيرو همين احكام بودند، پيوست )).
محققان بر اين عقيده اند كه : ((صابئين پيروان اوليه يحياى تعميد دهنده مى باشند. در يكى از مهم ترين آثار مذهبى آنان به اين واقعيت تصريح شده است : ((يحيى )) پيش از ((عيسى )) بيابد و از او تعميد بگيرد... ((مسيح )) مذهب يحيى را فاسد نمود و تعميد در ((اردن )) را تغيير داد..)).
((... دجال در جهان پديدار شد و بر ((مسيح )) اقامه دعوى كرد و او را به دست ((يهوديان )) سپرد. ((مسيح )) را بر صليب ميخ كوب كردند، اما او توانست خود را از صليب برهاند و در كوه موران پنهان شود...))
صابئين ((يحيى بن زكريا)) را پيامبر خود نمى دانند، بلكه وى را يكى از مؤ منان و كاهنان آئين خود مى شمارند كه روح و جسم مردم را شفا مى داد. ((عيسى )) نيز يكى از مؤ منان اين آئين بوده ؛ ولى به اسرار دين خيانت ورزيد...
محققان معتقدند كه مذائيان همان صائبين هستند و عقايدشان توحيدى است . لغت شناسان واژه ((صابى )) را در لغت عربى جستجو مى كنند و در معناى ((صابى )) مى گويند: ((صابى از دين برگشته و در دين ديگرى داخل شده را گويند.))
مفسران اسلامى واژه صابى را عربى مى دانند.
ابوالفتوح رازى مى گويد: صابى كسى است كه از كيش جمهور و اكثريت جامعه به دين ديگرى رود اصل اين كلمه از صبا به معناى ميل باشد.
شاعر مى گويد: ((صبا قلبى و مال اليك ميلا...))
زمخشرى مى گويد: ((صبا: اذا خرج من دين الى دين آخر...))
راغب مى گويد:... ((و قيل لكل خارج من الدين الى دين آخر...))
لغويان ((صبا)) را ((صبئى )) و ((صبو)) دانسته اند و هر دو ريشه را به همان معناى فوق گرفته اند.
برخى مورخان اين قوم را به ((صاب بن مارى )) يا ((صاب بن شيث بن ادريس )) نسبت داده اند.
مورّخان اروپايى واژه ((صبا)) را از ((سَبَاءْ)) (نام يكى از شهرهاى قديم يمن ) مى دانند و با مقايسه عقايد اين قوم مدعى اند كه مردم ((سباء)) اجرام آسمانى و ستارگان را مى پرستيده اند. در عقايد صابئين چنين عقايدى يافت مى شود. لذا به صابى ها، يمنى ها اطلاق كرده اند و مكان اوليه آنان را در جزيرة العرب مى دانند. البته اين ادعا مورخان يهودى است كه انگيزه خاصى دارد و مى خواهد اقدامات يهوديان عليه اين قوم را محو كنند.
در مقابل برخى محققان مدعى اند كه كلمه ((صابى )) عبرى است و به معناى ((فرو رفتن در آب براى تعميد)) مى باشد.
در ((دايرة المعارف فرانسه )) و برخى منابع لغت فارسى از جمله فرهنگ ((دهخدا)) آمده است كه : صابئين جمع عربى و مشتق از ريشه عبرى ((ص .ب .ع )) به معناى ((فرو رفتن در آب )) است ، يعنى : تعميد كنندگان ، كه به هنگام تعريب ، ((عين )) آن ساقط شده است .
مغتسله كه محل كهن پيروان آئين صابى در خوزستان بوده و هست ، ترجمه صحيح كلمه ((صابى )) است .
يك محقق آلمانى بر ريشه عبرى اين واژه تصريح كرده است . او ريشه عبرى ((صابى )) را از ((صاووت )) به معناى ستاره مى داند.
مورخان ، مفسران و لغويان اسلامى پيرامون ريشه و معناى لغوى كلمه صابى تا حدودى اتفاق نظر دارند.
مورخان و محققان اروپائى بر عبرى بودن ريشه اين واژه متفق هستند. يك مستشرق آلمانى صابئين را يهوديانى معرفى كرده كه در كنار دجله زندگى مى كنند و مى افزايد كه اين يهوديان از مذهب خود دست برداشته و پيرو يحياى تعميد دهنده شدند.