شرح حال پولس

((پولس )) يكى از يهوديان بود به نام ((شالول )) و از دسته ((فريسيان )) بود كه از مخالفين سر سخت مسيحيان آن عصر بود و در شكنجه و قتل آنان از هيچ عملى فروگزار نمى كرد. در آن زمان او به دين عيسى گرويد. نام او به پولس تغيير يافت . پولس از مروجان پرقدرت و زبردست مسيحيت است . او در پيام خود حقانيت آئين عيسى را طورى بيان مى كرد كه مورد قبول عامه بود. او با ذكر شواهدى از تورات ، علت انصراف خود از دين يهود را براى مردم توضيح داد. پولس 20 سال تبليغ كرد. او چند سال مشغول تدوين احاديث و روايات دين عيسى بود. او مسافرتهائى به آسياى صغير، يونان ، فلسطين و... كرد. يك بار در شهر بيت المقدس دستگير و به جرم اشاعه عقايد گمراه كننده و ضاله زندانى و به روم اعزام شد. در آنجا قيصر از گناهش گذشت . سفرى به اسپانيا، مقدونيه و جزيره كرت داشت . در آنجا براى بار دوم دستگير و زندانى و به روم فرستاده شد. در زمان حكومت نرون در سالت 67 ميلادى كشته شد. در اين هنگام هنوز كليساى نو بنياد مسيحى داراى داراى وحدت كامل نبود. پيروان عيسى را گروهى از يهوديان و معدودى از مردم آفريقا، اروپا، آزادگان ، بردگان ، توانگران ، فقيران ، دانشمندان و عوام الناس تشكيل مى دادند. به عللى كه معلوم نيست ، پولس مدتى از سرپرستى كليسا كناره گيرى كرد و رياست كليسا به يعقوب برادر عيسى واگذار شد.
يعقوب آداب و احكام توارت را محترم مى شمرد.
او به آداب ختنه و تطهير و... باور داشت و مى خواست كه كليه مسيحيان اين آداب را قبول كرده و انجام دهند.
بين يعقوب و پولس بر سر اين احكام اختلاف افتاد. حواريون براى رفع اختلاف بين يعقوب و پولس در سال 49 ميلادى جلسه اى تشكيل دادند. روح القدس در آن شورا حضور يافت و نظر پولس را تاءييد كرد(!!).
در اين ايام بود كه احكام ختان و طهارت از دين عيسى حذف گرديد. هر چند برخى اناجيل ، رفع ختان را به زمان عيسى نسبت مى دهند.
پولس اگر چه عيسى را نديد، اما بعد از قيامش ، روح وى را دريافت و از حواريون هم تنها پطرس و يعقوب را ديد. پولس در تشريع آئين عيسى بزرگترين نقش را دارد. او دومين مؤ سس مسيحيت بشمار مى رود. همو بود كه كليه اصول و عقايد كلامى و فقهى مسيحيت را تدوين كرد.
پولس در سال دهم ميلادى از پدرى فريسى بدنيا آمد. چون به شكنجه و آزار مسيحيان مى پرداخت ، از آسمان ندا شنيد كه : چرا بر من جفا مى كنى ؟ پس از اين مكاشفه بود كه به آئين عيسى گرويد. او مدعى بود كه تعاليم عيسى را از شخص عيسى آموخته است .
پولس در راه آئين عيسى رنجهاى بسيار ديد.
او خود به شرح اين رنجها پرداخته است :
((در محنتها افزون تر، در تازيانه ها زيادتر، در زندانها بيشتر، در مرگها مكرر، از يهوديان پنج مرتبه تازيانه خوردم ، سه مرتبه مرا چوب زدند، يك دفعه سنگسار شدم ، سه مرتبه شكسته كشتى شدم (يعنى كشتى ام در طوفان شكست )، شبانه روزى در دريا بسر بردم ، در سفرهاى بادها، در خطرهاى نهرها، در خطرهاى دزدان ، و...
در محنت و مشقت ، در بى خوابيها، بارها درد گرسنگى و تشنگى در روزها، بارها در سرما و عريانى ، در دمشق والى شهر مرا در زنبيلى از بالاى قلعه به پائين پرتاب كرد، در دستهاى مردم و ماءمورين آزار شدم ...))
مسيحيان اعتراف دارند كه پولس يكى از يهوديان رومى بوده است كه در آزار مسيحيان فعال بود. او ناگهان مدعى شد كه با دعاى عيسى از جنون نجات يافته و مى گفت : عيسى مرا لمس كرده است . عيسى مرا به دين خود دعوت كرد و مرا از بدرفتارى با پيروان خود برحذر داشت . عيسى مرا ماءمور تبليغ دين خود كرد. اين داستان در كتاب اعمال رسولان آمده است :
((پولس بربلندى قرار گرفت و جمعيت را به سكوت فراخواند و گفت : اى مردم ، برادران ، پدران ، بشنويد! من پولس مردى يهودى بوده ام كه در طرسوش زندگى مى كردم . من از طرف يهوديان ماءمور شدم تا به دمشق بروم و پيروان عيسى را دستگير كرده ، به زنجير كشيده ، به اورشليم بازگردانم تا به عقوبت برسند. و چون به دنبال ماءموريت رفتم ، در طى راه ناگهان نورى از آسمان آشكار گرديد كه من روى زمين افتادم و آوازى شنيدم كه مى گفت :
شاول ، شاول ! تو چرا مرا آزار مى دهى ؟
من گفتم : اى بزرگوار تو كى هستى ؟ او گفت : من همان يسوع ناصرى هستم كه تو مرا اذيت مى كنى )).
مسيحيان معتقدند كه پولس عقايد روميان را ((مبنى بر فرزند داشتن خدا)) در ميان آئين عيسى گنجانده است و اين مذهب توحيدى را از آن حالت اوليه خارج نموده و عقايد شرك و تثليث را در آن جاى داده است .
((جان ناس )) محقق در تاريخ اديان مى گويد:
((پولس )) يا ((بولس )) كه از نظر نژادى يهودى و از فرقه فريسيان است ، از افراد بسيار متعصب اين فرقه بود و جامعه مسيحيت او را دومين مؤ سس ‍ دين مسيحيت تلقب داده اند.
پولس براى مغلوب كردن پيروان عيسى كوشش فراوانى نمود.(467)
پولس بهرحال مقام ارجمندى يافت . مسيحيان او را برتر و بالاتر از عيسى مى شناسند و كلمات و گفتار وى را بالاتر از كلمات عيسى مى دانند. سعى دارند تا خيانت بزرگ او را كه همانا تحريف دين توحيدى عيسى است ، توجيه و اصلاح نمايند، حال آن كه او مردى يهودى و از دشمنان عيسى و دين او است . تورات پولس را يكى از دروغگويان معرفى كرده است . او به تناقض گوئيهاى بسيارى مبتلا شده ، در يكجا خود را يهودى اورشليمى - طرتوس معرفى كرده و در جائى ديگر خود را رومى مى نامد. او دوره سعادت خود را اين گونه بيان كرده است كه در صفحه قبل گذشت . او مدعى بود كه روح عيسى در او حلول كرده و مركز وحى الهى شده است . مسيحيان واقعى او را فريب كار و دروغگو مى دانند.(468)
انجيل برنابا ماهيت پولس را افشا كرده است . در اين انجيل بسيار معتبر مى خوانيم كه پيروان عيسى ، حرفهاى پولس را باور نكردند؛ زيرا سوابق او را مى دانستند.
اما با پادر ميانى برنابا شاگردان او را در جمع خود پذيرفتند. پولس عقايدى متفاوت با عقايد مسيحيان زمان خود داشت .
او مى گفت كه حقيقت دين عيسى در باطن فرد مؤ من تجلى كرده است ؛ بنابراين عمل به احكام ضرورى نيست ، مرگ عيسى به عصر شريعت پايان داده است ، لذا كليه احكام تورات منسوخ است و پاك و ناپاك ، حرام و حلال وجود ندارد. سرانجام بين برنابا كه معرف او بود با پولس اختلاف افتاد.
((پولس )) در محيطى يهودى - يونانى بار آمده بود و با حكمت يونان آشنائى داشت . او بر اين باور بود كه عبادت روحانى مى تواند بدن فانى و فاسد را جنبه الهى و ازلى دهد. او اين عقايد را در تعاليم عيسى وارد كرد. او با عقايد ميترائيسم و اديان اسكندريه آشنائى داشت و تعاليم مسيح را با آنها تفسير مى كرد. همو بود كه به عوام مسيحى آموخت كه عيسى نه تنها مسيح موعود بلكه فرزند خدا است كه خد را در راه نجات انسانها قربانى كرد. او مى گفت : شما خود را براى گناه ، مرده انگاريد، اما براى خدا و مسيح ، عيسى زنده است و حيات ابدى به دست خواهيد آورد. در مذاهب سرى اصولا كارهاى زندگى با عبادت و انجام مراسم مذهبى . تواءم است ، در آئين ساختگى پولس عيسى مركز اعمال مى شود كه در آن غسل تعميد و مراسم آخرين شام جاى رسوم و قربانيهاى مذاهب سرى را مى گيرد.
در مذاهب سرى قديم ، جنبه خدائى يافتن انسان فانى از راه بدست آوردن حكمت و نيل به ابديت وجود دارد و همين مايه نجات است . پولس اين باورها را در مورد عيسى اعمال كرده است . اصول تعاليم پولس چنين است :
1- مسيحيت يك آئين جهانى است .
2- ثالوث الهى و به دنبال آن الوهيت عيسى و روح القدس .
3- عيسى پسر خدا، به زمين آمده تا گناه انسان را پاك كند.
4- قيام عيسى از ميان مردگان و صعود به آسمان و نشستن در كنار پدر و داورى او.(469)
پولس نخستين كسى است كه پايه هاى الوهيت عيسى را در ميان مردم پى ريخت . او مى گفت : ((مسيح نجات دهنده ، ملكوت الهى را در زمين مستقر مى سازد، پس از قيام بار ديگر رجعت خواهد كرد، پس عيسى نجات بخش ‍ اين جهان و آن جهان است . او خدا است ، موجودى است كه قبل از هر كس ‍ و هر چيز بوده و همه چيز از او به وجود آمده است )).
در رساله هاى پولس نام عيسى با رمز و كنايه بكار رفته ، او مى گويد: ((هر يك از ما در باطن خود ممكن است مسيحى باشيم . در نامه اى به كرنتيان مى گويد: اگر چه ما مسيح را در جسم شناختيم ولى حال ديگر چنين نيست ، ذات او در خود ما است ، مگر نمى دانيد كه شما معبد خدائيد، و روح خدا در شما منزل دارد؟ خدا را در جسم خودتان گرامى بداريد.))
و نيز مى گويد: ((وقتى زندگانى ابدى است كه انسان خود را روحا با عيسى متصل سازد. عيسى وجودى است ازلى و منزه در عالم صفات . وجودى است آسمانى كه طبيعت ذاتى و الهى دارد. او خود از آسمان به زمين فرود آمد و پيكرى انسانى يافت . باز از اين مرحله فروتر رفت و اجازه داد كه او را به دار بياويزند تا بار ديگر قيام كند در دست راست پدر خود جلوس نمايد و قدرت مطلق زندگى و مرگ را بدست گيرد و جهان را نجات بخشد. لازم بود تا بميرد، تا پيوندهاى مرگ را در هم شكند. او صورت خداى ناديده است ، نخست تمامى آفريدگان را زاده است )).
پولس وعده مى داد كه : ((ايمان به عيسى موجب نجات و رهائى است و با اين ايمان يك فرد مسيحى شخصيت خود را به عيسى متصل مى سازد. البته تنها اعتقاد قلبى كافى نيست )).
او رياكارانه ((تقوى )) را توصيه مى كرد.
پولس بر اين باور بود كه جسم را به صليب تسليم نمودن باعث مى شود كه خداوند در آن جسم تجلى نمايد.(470)