اقانيم ثلاثه

در آغاز دعوت عيسى سخن از يكتائى پروردگار بود كه به نام پدر توانا و آفريدگار آسمان و زمين خوانده مى شد، ولى بعد عيسى را پسر خدا و در كنار پدر قرار دادند. يهوديان اوليه پيرو عيسى ، وى را مسيحى مى دانستند كه براى نجات قوم يهود آمده است . ولى عيسويان مرقيونى عيسى را خدايى دانستند كه از آسمان به زمين آمده تا جهان را نجات دهد. و مشركين سابق اروپا پس از قبول آئين عيسى ، وى را خدائى دانستند كه از جنس بشر است . و سرانجام : ((پدر + پسر + روح القدس )) يعنى : اقنوم هاى سه گانه عقايد مسيحيت پديدار شد. كاتوليك ها معتقدند كه ((مريم مقدس )) داراى عصمت بى شائبه اى بوده است . در تثليث كاتوليك ها: ((عيسى + مريم مقدس + يوسف نجار)) جاى دارند.(384)
محققان معتقدند كه : مسيحيت در پنج قرن اوليه حيات خود با جذب عناصر فلسفى و مذهبى يونانى و شرقى به تطور خود ادامه داد، و مخلوطى از همه معتقدات شرقى بويژه معتقدات مصرى - ايرانى كه در حوالى قرن اول ميلادى در اروپا انتشار يافته بود، گرديد. آئين مصرى - ايرانى كه در حوالى قرن اول ميلادى در اروپا انتشار يافته بود، گرديد. آئين مصرى و مهرپرستى ايرانى پيروان فراوانى در ميان اروپائيان داشت . اغلب مراسم و آداب و اعمال و مظاهر مذهبى مسيحى و نزاع خير و شر مربوط به مهرپرستى ايرانيان بوده است . آنان تثليث تازه اى را به جاى تثليث قديم گذاشته و به پرستش آن ادامه دادند. رهبران و قدّيسين مسيحى جاى خدايان فرعى قديمى را گرفت . يهوديان ارزش و بهاى فراوانى براى ((يهوه )) در نظر دارند و مسيحيان در تقليد از يهوديان براى ((پدر)) احترام و اعتبار بسيار زيادى قائل اند يهوديان براى روز شنبه احترام بسيار قائل اند عيسويان در آغاز اين موضوع را كاملا رعايت مى كردند، ولى بعد با فاصله تدريجى از قوم يهود، روز يكشنبه را گرامى داشتند. خلاصه موضوع تثليث با تفاوتى اندك در ميان مصريان و هنديان وجود داشته است . بدون شك عيسويان در اين مورد تحت تاءثير قرار گرفته اند. اهريمن مسيحيت همان انگاره مينوى آئين زرتشت است . عقايد مسيحيان با اندك اختلافى ، همان معتقدات زرتشت است . در آئين عيسى ديوان و ارواح و نفوس ‍ مقدس ، بقاياى آثار روح پرستى اقوام بدوى است . تقديس ((نان و شراب )) در آئين مسيح همان تقديس ((خون قربانى توتم مقدس )) در عقايد اقوام ابتدائى است . اين عقايد بدوى قبل از مسيحيت در ميان اقوام بدوى اروپايى وجود داشته است .
اغلب مراسم و اعمال مذهبى مسيحيت در اديان و مذاهب سابق مرسوم بوده است . تراشيدن فرق سر و ملبس بودن به قبا كه كشيشان مسيحى امروز انجام مى دهند، در گذشته بخشى از آداب مصريان باستان بوده است . تعطيل يكشنبه مسيحيان قبلا در روز تابوى كلدانيها تعطيل بوده است . نم زدن و دود دادن در كليساها تقليدى از يونانيان باستان مى باشد.(385)
عيسويان پس از به صليب كشيدن شدن عيسى معتقد شدند كه عيسى روزى به زمين باز خواهد گشت . اين باور ريشه در عقايد زرتشتى و يهودى دارد. در تاريخ مسيحيت نخستين تجزيه با تشكيل كليساهاى ارتودوكس ‍ آغاز مى شود. ارتودوكسها مسيحيان شرقى را پديد آوردند. اينان بر اثر اختلافات عقيدتى به تدريج از كليساى كاتوليك فاصله گرفتند و در اواسط قرن يازدهم ميلادى براى هميشه از كاتوليك ها جدا شدند. اختلاف اساسى بر سر تفسير ((روح القدس )) بود: در باور ارتودوكسها ((روح القدس )) ناشى از ((پدر)) است و در باور كاتوليك ها (يا مسيحيان غربى ) روح القدس ناشى از ((پسر)) است .(386) در صفحات آينده به عقايد فرقه هاى مسيحى خواهيم پرداخت .
فليسين شاله مى گويد: ((با تركيب طريقه عرفانى شرقى و مسيح موعود يهوديان و افكار يونانى و همگان گرائى رومى ، دين مسيح نمايان مى گردد. شخصيت تصورى عيسى ، تركيبى از عقايد ساميان و مردم اژه و اهالى آسيا است . به گفته ((ماسون اورسل )): يهوه در دين مسيح بدون واسطه نقش ‍ پدر خدا را دارد. عيسى پسر خدا آن دسته از خدايانى را نشان مى دهد كه براى نجات بشر رنج مى برند و مردم اژه و مصر و سوريه از آنها پيروى مى كنند. اين دين طرفدار نوعى واحد پرستى و يكتاپرستى است كه خدا را سرآغاز جامعه قرار مى دهد و بشر را بوسيله پسر خدا (عيسى مسيح ) با خدا مربوط مى سازد))(387)
جان ناس مى گويد: ((تاريخ مسيحيت از عقيده به تجسم الهى در شارع و بانى آن ناشى شده و تمام دستورات نصارى در اطراف ايمان به اين مطلب دور مى زند كه شخص عيسى روشن ترين ظهور از ذات الوهيت است . هر چند كه در ديگر اديان و مذاهب عقيده به تجسم الهى با رنگ هاى ديگرى ديده مى شود و اگر چه اين دين با عقيده به تجسم الهى آغاز مى شود، ولى در طى تحولات عديده ، جنبه بشرى پيدا كرده و بشريت با همه اميال و ضعف و قصور در آن متجلى شده است . داستان اين مذهب بسيار دراز است و از بس كه مراتب اوج و حضيض و نام و ننگ را طى كرده ، تاريخى پرمعنا و عبرت انگيز بوجود آورده است . و بالاخره اين دين از مقاصد عاليه دور مانده ست و در قرن اول ميلاد ميسح آنقدر كتاب ها بقلم آمده است كه هيچ عصرى از اعصار تاريخ بپاى آن نمى رسد))(388)