فرقه هاى يهود

موسى عليه السلام خود پيش بينى كرده بود كه قومش به تفرقه خواهند گرائيد. پيامبر اسلام (ص ) در بيان گذشته تاريخ و اديان آسمانى پيشين به قوم حضرت موسى (على نبينا آله و عليه السلام ) اشاره فرموده است كه به هفتاد و يك فرقه تقسيم شدند. آن حضرت هفتاد فرقه را گمراه و تنها يك فرقه را هدايت شده و رستگار ناميدند. آن گونه كه حضرتش در رابطه با امّت حضرت عيسى (عليه السلام ) رهنمود دادند كه به هفتاد و دو فرقه تقسيم شدند و تنها يك فرقه رستگار شد و بقيه گمراه و هلاك گرديدند.
1- فرقه فريسيان ، به معناى جدا شوندگان ، در عصر مكابيان پيدا شدند. اين فرقه كه بخش بزرگى از كاهنان يهود آن را پديد آوردند، در برابر يونانى زدگى ايستادگى كردند و نسبت به اجراى بى چون و چراى شريعت موسى اصرار ورزيدند. اين فرقه به معاد و روز قيامت اعتقاد داشتند و راه نجات مردم جهان را عمل به تورات و كليه دستورات دين يهود مى دانستند. آنان گروه يا فرقه سنت گراى يهود بودند كه به اصول و فروع مكتوب و منقول موسى و پيامبران بنى اسرائيل سخت اعتقاد داشتند. نفوذ اين فرقه مذهبى يهود تا سال 135 ميلادى ادامه داشت . روحانيون اين فرقه سخت تلاش ‍ داشتند تا يهوديان را از گرايش به عقايد فلسفى بيگانه برحذر دارند. آنان هر گونه تفسير و تغيير در احكام مذهبى را نمى پذيرفتند.(341)
2- فرقه صدوقيان ؛ منسوب به يكى از روحانيون يهود به نام صدوق . اين فرقه را روشنفكران و يونانى گرايان تشكيل مى دادند. آنان منكر معاد و مخالف احكام و اصول و فروع غير علمى - عقلى دين يهود بودند. اين فرقه تنها به نبوت مويس باور داشت و انبياء و كتب ديگر غير از تورات را قبول نداشت . از تورات فقط اسفار پنجگانه را قبول داشتند. اين فرقه به بقاى روح و جهان آخرت باور نداشت . و همين جهان را دار ثواب و عقاب مى دانستند. آنان به خداوند اعتقاد داشتند و به معبد نيز مى رفتند. اين گروه در سال هفتاد ميلادى و پس از ويرانى اورشليم ، بكلى از ميان رفت . عوام يهودى اين فرقه روشنفكر را مرتد و خارج از دين مى شمردند. در عهد جديد يعنى اناجيل و رسالات رسولان از اين فرقه ياد شده است . بنا به مندرجات انجيل ، مقارن ميلاد ((مسيح )) عليه السلام ، ميان دو فرقه فريسى و صدوقى اختلاف شديد رخ دارد. صدوقيان در اقليت بودند و لذا مورد تهمت و آزار فريسيان قرار داشتند. در آن هنگام فريسيان با مسيح و پيروان او در جنگ و جدال بودند. ((قيافا)) كاهن بزرگ يهوديان فريسى به قتل عيسى فرمان و فتوى داد و آن حضرت را مرتد ناميد: ((... پس ‍ ((يهودا)) (يكى از ياران عيسى كه مكان اختفاى او را مى دانست ) چون كه ((عيسى )) در آنجا با شاگردان خود بارها انجمن كرده بود، لشكريان و خادمان از نزد رؤ ساى كاهنان فريسيان با چراغها و مشعلها به آنجا آمدند.)) و نيز آمده است كه :
((كاهنان فريسى هميشه با حضرت عيسى (عليه السلام ) مناظره كردند، به او تهمت زنا مى زدند و به او اهانت و آزار مى رساندند.)) تعصّب و اختلافات فريسى و صدوقى باعث از ميان رفتن وحدت سياسى و مذهبى قوم يهود شد.(342) تعاليم صدوقيان به تعاليم عيسى شباهت دارد. قرآن به اختلاف و تفرقه يهود اشاره دارد.(343)
3- فرقه اينسيان ؛ فرقه يهودى با گرايش عرفانى كه محصول دوران فقر و فلاكت و اسارت يهود است . اين فرقه عليه مالكيت خصوصى شوريدند و اندوختن زر و سيم را حرام كردند.
افراد اين فرقه هيچگونه مالكيت خصوصى نداشتند و به صورت جمعى زندگى مى كردند. براى آنان دوست و بيگانه يكى بود و با همه برادر و برابر بودند. آنان در اغذيه و امتعه شريك بودند. آنان هر گونه سيستم اقتصادى - تجارى را كه منجر به تكاثر و اشرافيت و زراندوزى مى شد، ممنوع ساخته بودند. آنان به نظام برده دارى عاصى بودند، و خود برده نداشتند و برده فروشى را حرام كرده بودند. آنان همچنين ساختن اسلحه و آلات جنگى را حرام كرده بودند.
در حقيقت اين فرقه در تحقق عدالت اهتمام فراوان داشته اند. مورخان يهودى از اين فرقه با اعجاب و تحسين ياد كرده اند. فليسين شاله فرانسوى اين فرقه را اشتراكى مذهب مى داند كه در قرن دوم ق .م . حضور داشته و بنيان گذار آن را يوسف و قيلون يهودى معرفى مى كند. اين فرقه در عين حال عابد و زاهد و اهل رياضت و انزوار بوده اند و نسبت به اجراى مراسم و احكام دين موسى سخت پابرجا بوده اند. آنها ترك دنيا كرده بودند و غالبا در كوهها و غارها بسر مى بردند و كارى جز عبادت و زهد ورزى نداشتند. در زندگى اجتماعى به يك معاش جمعى قائل بودند و اموال خود را متعلق به عموم مى دانستند. غسل تعميد نزد ايشان نشانه پاكى و توبه از گناه شمرده مى شد و در ميان آنن معمول بود.(344)
جان ناس مى گويد: اسن ها در اغلب نقاط فلسطين وجود داشته اند. اين فرقه كه از مردم جامعه دورى گزيده و تارك دنيا بودند، اوقات خود را به عبادت و انزوا و روزه و نماز گذرانيده و به انتظار ظهور حضرت مسيح نشسته بودند. آداب شريعت موسى را بجا آورده ، از جنگ و جدال خوددارى مى كردند. مردم را به شكيبايى دعوت مى كردند. اين فرقه در قرن دوم ق .م . به ظهور رسيدند و به زراعت و صنعت امرار معاش مى كرده اند. در زندگى اجتماعى نوعى روش اشتراكى داشتند. اموال خود را متعلق به عموم مردم مى دانستند. اين فرقه خود را فرزندان نور نام نهاده بودند و ديگران را فرزند ظلمت مى دانستند كه فرشته تاريكى بر آنان حكومت مى كند. گويا عقايد اين فرقه از عقايد زرتشتيان اقتباس شده بود. اين فرقه در سال 68 ميلادى در قتل عام يهوديان از بين رفتند.(345)
4- فرقه هرويان ؛ اين فرقه بيشتر رنگ سياسى داشت كه در فلسطين پيدا شدند. اين گروه پيرو و هواخواه سلسله سلطنتى ((هرود)) بودند كه در حدود شش سال ق .م . در زمان ((اگستوس )) قيصر روم به ظهور رسيدند و با اين كه با فرهنگ روم و يونان دشمنى نداشتند، ولى مى خواستند كه سلطنت در ملت يهود براى هميشه باقى بماند.(346)
5- فرقه زيلوت ها؛ اين فرقه رنگ مذهبى داشت و در عين حال داراى گرايشهاى سياسى نيز بود. آنان با روميان مخالف مطلق بودند و لذا هميشه با آنان در حال جنگ بودند. اين فرقه با يونانيان اشغالگر نيز در ستيز بودند. اين گروه غالبا از ساكنان نواحى شمالى شهر جليل بودند و در حدود شش ‍ سال ق .م . انتشارى عظيم يافتند. پيشواى اين فرقه مردى به نام ((يهواى جليل )) بود كه چون روميان خواستند قوم يهود را سرشمارى كنند، عليه آنان قيام كرد. شورش آنان سركوب شد، ولى فرقه زيلوت ها باقى ماند.
اين فرقه معتقد بود كه تسليم به حكومت روميان بر خلاف ايمان به مشيت الهى مى باشد و بايد عليه آنان با شمشير قيام كرد تا كه حضرت ((مسيح )) ظهور كند و به قيامگران پاداش خير دهد.(347)
6- فرقه قرائون ؛ اين فرقه در سال 767 ميلادى به وسيله مردى به نام ((عانان بن داود)) ساخته شد. ((قرائون )) طايفه اى از ((يهود)) هستند كه جز به ((عهد عتيق )) اقرار ندارند و روايات شفاهى و ((تلمود)) را معتبر نمى دانند و تنها به ((تورات )) باور دارند. اين فرقه را عبرى ((قرائم )) گويند.(348) ((ابوالفدا)) مورخ اسلامى اين فرقه را به مجبره و مشبهه در اسلام تشبيه كرده است .(349) عبدالكريم شهرستانى صاحب كتاب ((ملل و نحل )) در رابطه با اين فرقه مى گويد: ((قرائيان يا قرائين يا قاريان )) از فرقه هاى كلامى قوم يهوداند كه در اسپانيا پيدا شدند. مؤ سس اين فرقه ((عانان بن داود بغدادى )) است كه تحت تاءثير برخى از متكلمان اسلامى از نصوص و ظواهر كتب الحاقى دوره هاى بعد به ويژه تلمود عدول كرد. به عقيده او در مبادى نبايد از حدود تورات تجاوز كرد و لذا به اصالت شك كرد. پيروانش در اسپانيا فراوان شدند. سعد يا بن يوسف اين نهضت را تجديد كرد و آداب جديدى ابداع نمود، از جمله : روشن كردن شمع در شب و روز شنبه را منسوخ كرد، خوردن گوشت را مطلقا ممنوع ساخت ، و مراجعه به طبيب را به قصد كسب درمان مكروه دانست ، زيرا اين يهوه است كه شفابخش است . اين فرقه دچار انشعاب شد و به چند فرقه تقسيم گرديد. گويا امروز عده بسيار اندكى از اين فرقه در شوروى سابق زندگى مى كنند.(350)
7- فرقه عنانيه ؛ منسوب به ((عنان بن دود)) ملقب به ((راس الجات )). بر خلاف فرقه هاى ديگر يهودى ، اين فرقه در روز شنبه و ديگر اعياد از خوردن مرغ و ماهى و آهو و ملخ خوددارى مى كردند. اين فرقه نبوت عيسى را تصديق مى نمودند و گفته هاى او را مخالف تورات نمى دانستند. آنان عيسى را از پيروان موسى مى دانستند و معتقد بودند كه او مردم را به تورات دعوت مى كند. آنان صريحا اعتراف به نبوت عيسى نمى كردند.
گروهى از اين فرقه معتقد بودند كه : عيسى ادعاى نبوت نكرده و نيز مدعى نبوده كه شريعت او ناسخ دين موسى است ، عيسى از اولياء الله و عارف به تورات مى باشد و انجيل وحى منزل نيست ، بلكه سرگذشت عيسى است كه توسط چهار نفر از ياران او تدوين شده است . قوم يهود به او ظلم كردند، چون كه او را تكذيب نمودند و باعث قتل او شدند، حال آنكه در تورات نام ((مشيحا)) زياد آمده است و او همين ((مسيح )) است . هر چند كه تورات او را نبى يا رسول يا كسى كه داراى شريعت خاصه اى است ، معرفى نكرده است . لازم است بدانيم كه در تورات نام مسيح نيامده ، بلكه فارقليطا آمده است .(351)
8- فرقه كاتبان ؛ اين فرقه جنبه مذهبى ندارند. كاتبان كارشان نسخه بردارى از كتاب مقدس بوده است . آنان با اين كار تجارت مى كردند. برخى از اين گروه را ((رابى )) و اب مى خواندند.(352)
9- فرقه عيسويّه ؛ منسوب به عيسى بن يعقوب اصفهانى . برخى گويند او عوقيد الوهيم يعنى عبدالله بود كه در زمان منصور عباسى مى زيسته و در آن عصر دعوت خود را آغاز كرده است . گويا در عصر مروان حمار گروه فراوانى از يهود به پيروى از او قيام كردند. ابو عيسى ياران خود را در دايره اى قرار مى داد و مى گفت : تا زمانى كه در داخل اين دايره باشيد، سلاح دشمن در شما كارگر نيست . ابوعيسى در شهر رى كشته شد و ياران او به هلاكت رسيدند. ابو عيسى بر اين باور بود كه پيامبر است و فرستاده حضرت مسيح است . او مى گفت كه : عيسى داراى پنج رسول است كه پس ‍ از او خواهند آمد. او مدعى بود كه پروردگار با او سخن مى گويد و به او فرمان داده كه قوم بنى اسرائيل را از شر غاصبان و طاغيان نجات دهد. او معتقد بود كه عيسى افضل اولاد آدم است و مقام او از همه انبياء برتر است . او گوشت حيوان ذبح شده را تحريم كرد.(353)
10- فرقه ربانيون ؛ اين فرقه را روحانيون يهود تشكيل دادند كه كارشان ترجمه و تفسير تورات و ديگر كتب مقدس يهود بود. آنان وظيفه داشتند در كنيسه مردم را موعظه كنند، لذا به آنان معلم نيز مى گفتند.(354)
11- فرقه تناسخيه ؛ اين فرقه قائل به تناسخ بودند. به گمان آنان در كتاب دانيال نبى آمده است كه خداوند بخت نصر را مسخ كرده و به صورت هفت حيوان درنده درآورده تا او را بدين وسيله عذاب داده باشد.(355)
12- فرقه راعيه ؛ منسوب به يكى از يهوديان كه دعاوى بزرگى داشت .(356)
13- فرقه سامره ؛ اين فرقه از ديگر فرقه ها به آداب و احكام دين يهود متعبدتر است . اينان رسالت موسى و هارون و يوشع را قبول دارند و به ديگر رسولان ايمان ندارند. آنان در انتظار پيامبرى هستند كه تورات بشار ظهور او را داده است . فردى سامرى ادعاى نبوت كرد و مدعى بود كه وى همان موعود تورات است . اين فرد صد سال قبل از عيسى ظاهر شد.(357)
14- فرقه دوستانيه ؛ شاخه اى از فرقه سامره ، معتقد به عذاب و عقاب در دنيا، كه گناهكار در همين دنيا مجازات مى شود.(358)
15- فرقه كوستانيه ؛ منشعب از فرقه سامره . اين فرقه نيز عقايدى مشابه با فرقه دوستانيه داشت . بين اين دو فرقه ، اختلاف در احكام است . فرقه سامره كوهى در بيت المقدس (جبل نابلس ) را قبله خود قرار داد: ((خداوند به داود دستور داده بود كه بيت المقدس را در جبل نابلس بنا كند، ولى داود در ((ايلنا)) بنا كرد و اين بر خلاف امر پروردگار است . پس ‍ حضرت داود ظلم كرد.)) اين فرقه مدعى است كه تورات اصلى به زبان آنان است . لغت اين فرقه نزديك به زبان عبرى است . گويا از اين فرقه 72 فرقه پيدا شده است .(359)
مورّخان مى گويند اين فرقه از يهوديان سامره هستند كه مى گويند همين دنيا محل ثواب و عقاب است و دسته اى مى گويند آخرت دار ثواب و عقاب است .(360)
ابوريحان بيرونى مى گويد: قوم سامره از بابل به شام هجرت كردند. مذهبى اين فرقه تركيبى از دين يهود و دين مجوس است . اكثر آنها در فلسطين زندگى مى كنند و كنيسه هاى آنان در همان حدود است .(361)
برخى مى گويند كه اين فرقه همان فرقه صدوقيان و فريسيان مى باشند. يعنى دوستانيه فرقه صدوقيان و كوسانيه فرقه فريسيان است . ضبط اسم اين فرقه در منابع مختلف است : سامريه ، سمره ، سامره ، و....(362)
16- فرقه مقاربه ؛ به گمان آنان : خداوند با رسولان خود توسط فرشته سخن مى گفت . پروردگار نبايد وصف شود. اوصاف خداوند، اوصاف فرشته است . خداوند برتر و بالاتر از آن است كه به وصف درآيد.(363)
17- فرقه يورغانيه ؛ منسوب به يورغان از همدان كه برخى نام او را يهودا گفته اند. اين مرد پيروان خود را به زهد و نماز فراوان دعوت كرد و از خوردن گوشت كليه حيوانات بازداشت . او فشره ميوه ها را ممنوع كرد. وى معتقد بود كه تورات داراى ظاهر و باطن است و تاءويل و تنزيل دارد. او از نظر تاءويل با يهوديان ديگر اختلاف داشت . به تقدير ثواب و عقاب قائل بود و در اين عقيده مبالغه بسيار نشان مى داد.(364)
18- فرقه موشكاتيه ؛ منشعب از فرقه مقاربه . گروهى از اين فرقه به نبوت پيامبر اسلام اعتراف نموده اند.
آنان مى گفتند: پيامبر اسلام بر همه مردم جهان مبعوث است و تنها بر قوم يهود رسالت ندارد. چرا كه يهوديان داراى كتاب هستند. رهبر اين گروه در قم به همراه يارانش كشته شد.(365)
19- فرقه الكسائيه ؛ فرقه اى از يهود كه در حدود سال صد ميلادى در ماوراء اردن ظاهر شدند. عقايد اين فرقه تحت تاءثير ثنويت و تقديس ‍ كواكب و فلسفه يونان بود. اين فرقه دچار انشعاب شد.(366)
20- اسنى ها،
21- سمپسى ها،
22- ابيونيها،
23- ماسبونى ها،
24- اوسى ها،
25- نزاريها،
26- ناصورائى ها،
27- همور و باتيست ها.(367)
مؤ لف بيان الاديان بطور فشرده در رابطه با قوم يهود و مذاهب آنان چنين مى گويد: يهوديان معتقدند كه : صانع جهان يكى است (اگر چه گروهى از آنان مشبه اند، و گروهى نيستند) و نبوت موسى و هارون و پيامبران سلف را ايمان داند و به نبوت پيامبران بعد از موسى نيز اعتقاد دارند. به نبوت عيسى و پيامبر اسلام ايمان ندارند. به تورات و زيور و كتب ديگر انبياء بنى اسرائيل باور ندارند.(368)