دلايل برترى على(عليه السلام) برديگر انبياء(عليهم السلام)
پرسش:
چرا على(عليه السلام) را برتر و افضل از بقيه انبيا (به جز خاتم الانبيا) مى دانيد؟
پاسخ:
در روز بيستم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجرى، آثار مرگ بر چهره امام على(عليه السلام) ظاهر شده بود. امام به فرزند بزرگش امام حسن(عليه السلام) فرمود: به شيعيانى كه جلو درب منزل اجتماع كرده اند اجازه دهيد تا بيايند و مرا ببينند. درب باز شد و شيعيان، دور آن حضرت جمع شده و به گريه و زارى پرداختند. امام على(عليه السلام) خطاب به آنان فرمود: «قبل از آن كه فرصت از دست رود و ديگر نتوانيد مرا ببينيد، هر سؤالى داريد از من بپرسيد، ليكن سؤالاتتان كوتاه و مختصر باشد.»
يكى از سؤال كنندگان، صعصعه بن صوحان بود كه روايات او حتى در صحاح اهل سنت هم، آورده شده و مورد اعتماد علماى فريقين مى باشد. او از امام پرسيد «شما فضيلت بيشترى داريد يا حضرت آدم؟» حضرت فرمود: «خوب نيست كه كسى از خودش تعريف نمايد»(1) لكن از اين جهت كه خداوند فرموده است: «نعمت هاى خدادادى به خود را نقل كنيد: } وَأَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ{(2) بايد بگويم: «من از حضرت آدم افضل ام». صعصعه دليل اين برترى را جويا شد و خلاصه پاسخ امام على(عليه السلام) چنين است: «براى آدم همه جور وسايل راحتى و آسايش و نعمات در بهشت فراهم بود و فقط خداوند او را از خوردن گندم منع نمود. با وجود اين ممنوعيت، آدم از گندم خورد و از بهشت رانده شد. در حالى كه من از خوردن گندم منع نشده ام، و چون دنيا را قابل توجه نمى بينم به ميل و اراده خود، هرگز نان گندم نخورده ام». منظور حضرت آن است كه كرامت و فضيلت افراد نزد خداوند به زهد، ورع و تقواى آن ها است. هر كسى از دنيا اعراض بيشترى داشته باشد، يقيناً نزد خدا مقرب تر است. كمال زهد و تقوى هم، اجتناب از حلال ممنوع نشده است كه ايشان اين كار را انجام داده اند.
سپس صعصعه پرسيد «شما افضل ايد يا نوح شيخ الانبياء؟» حضرت پاسخ داد: «من از نوح افضل ام» و علت اين برترى بر نوح را چنين فرمود: «نوح(عليه السلام) قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد، ولى آن ها او را اطاعت نكردند و به آن بزرگوار آزار و اذيت بسيارى رساندند. سپس نوح پيغمبر، آنان را نفرين كرد و گفت: پروردگارا! احدى از كافرين را بر روى زمين باقى نگذار. اكنون با وجود اين كه بعد از وفات خاتم الانبيا، صدمات و آزار فراوانى از اين امت به من رسيده است، هرگز آنان را نفرين نكرده و كاملاً صبر پيشه كردم».
ايشان صبر خود را در خطبه شقشقيه چنين توصيف مى كند: «در حالى صبر نمودم كه در چشمم خار و در گلويم استخوانى بود.»(3) منظور امام اين است كه هر كس كه بر بلاها و سختى ها بيشتر صبر داشته باشد مقرب تر است.
آنگاه صعصعه پرسيد: «شما افضل هستيد يا ابراهيم(عليه السلام)؟» ايشان پاسخ داد: «من از ابراهيم افضل مى باشم» و دليلش را در قرآن، از زبان ابراهيم(عليه السلام) چنين مى فرمايد: } رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي{; پروردگارا چگونگى زنده كردن مردگان را به من نشان ده. خداوند فرمود: آيا باور ندارى؟ پاسخ داد: چرا باور دارم، اما مى خواهم با مشاهده آن دلم آرام گيرد».(4) اما من گفتم: «اگر كشف حجاب گردد و پرده ها بالا رود، يقين من زيادتر نخواهد شد».(5) منظور امام آن است كه علو درجه هر كس، درجه يقين او مى باشد كه واجد مقام حق اليقين گردد.
در ادامه پرسشِ صعصعه، امام خود را از موسى(عليه السلام) نيز افضل و برتر خواند و دليل آن را چنين فرمود: «وقتى كه خداوند او را ماموريت داد تا به دعوت فرعون به مصر رود، مطابق قرآن مجيد، ايشان عرض كرد: } رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ وَأَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ{; «خداوندا من از آنان يك نفر را كشته ام و مى ترسم كه آنان مرا به قتل برسانند. برادرم هارون را كه زبان فصيح تر و گوياترى از من دارد، با من همراه گردان تا ياور و شريك من در امر رسالت باشد، و مرا تصديق نمايد; زيرا مى ترسم آن ها رسالتم را تكذيب نمايند».(6)
اما موقعى كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به من مأموريت داد تا به مكه معظمه روم، و آيات اول سوره برائت را در بالاى بام كعبه بر كفار قريش قرائت نمايم ـ با آن كه در آنجا كمتر كسى را مى توان يافت كه يكى از خويشان و بستگانش به دست من كشته نشده باشدـ هرگز و ابداً نهراسيدم. امر پيامبر خدا را اطاعت نمودم و به تنهايى مأموريت خود را انجام داده، آيات سوره برائت را بر آنان قرائت نموده و مراجعت كردم.»
اين سخن امام كنايه از توكل او به خدا است; چون هر كس توكلش بيشتر باشد فضيلت بيتشرى دارد و موسى كليم الله به برادرش هارون اتكا و اعتماد داشت، ولى اميرالمؤمنين(عليه السلام) به طور كامل به خداى بزرگ توكل و اعتماد نمود.
همچنين امام على(عليه السلام) خود را برتر و افضل از عيسى مسيح دانست و دليل آن را نيز چنين بيان كرد: به اذن و قدرت پروردگار، وقتى جبرئيل در گريبان مريم دميد، او حامله شد و زمانى كه موقع وضع حملش رسيد به مريم وحى شد كه: «از خانه بيت المقدس بيرون آى ، اين خانه محل عبادت است نه محل ولادت و زايشگاه.»(7) به همين دليل از بيت المقدس بيرون رفت و عيسى در بيابان خشكيده اى متولد شد. اما وقتى مادر من ـ فاطمه بنت اسد ـ درد زاييدن گرفت در وسط كعبه به مستجار كعبه متوسل شد و گفت: بارالها بحق اين خانه كعبه و بحق كسى كه اين خانه را بنا نهاده است، درد زايمان را بر من سهل و آسان گردان. در همان وقت ديوار كعبه شكافته شد و مادرم فاطمه با نداى غيبى به داخل خانه راه يافت، من در همان خانه كعبه متولد شدم. بنابراين چون مكه معظمه بر بيت المقدس برترى دارد و مريم از زادن عيسى در بيت المقدس ـ مكانى پائين تر از مكه ـ نهى شد; ولى مادر على(عليه السلام)، براى زادن او به درون كعبه ـ مكانى برتر از بيت المقدس ـ دعوت شد، بدين جهت روح، نفس و بدن او از عيسى پاكيزه تر است.
بالاخره كسانى چون ابن ابى الحديد، امام حنبل، امام فخر رازى، شيخ سليمان بلخى حنفى و بسيارى ديگر، حديث زير را از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نقل نموده اند كه فرمود: «هر كس مى خواهد به علم آدم نظر كند، به علم على توجه كند. هر كس مى خواهد حقيقت تقواى نوح و حكمت او را ببيند و نيز حلم و خلت ابراهيم، هيبت موسى و عبادت عيسى را ببيند پس به سوى على بن ابى طالب(عليه السلام) نظر كند».(8) بالاخره ميرسيد على همدانى شافعى در پايان اين حديث مى افزايد: «نود خصلت از خصلت هاى انبيا در حضرت على(عليه السلام) جمع مى باشد كه در كس ديگر نمى باشد».(9) البته تشبيه نمودن على(عليه السلام) به آدم از بعد علم، بدان جهت است كه خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: } وعَلَّمَ آدَمَ الأسْماء كُلَّها{; «خداوند همه اسماء را به آدم آموخت»(10) و تشبيه نمودن حلم على(عليه السلام)به حلم ابراهيم از آن جهت است كه خداوند در سوره توبه فرمود: } إنَّ إبْراهِيمَ لأوَّاهٌ حَليمٌ{; به درستى كه ابراهيم بردبار و حليم بود».(11)
بنابراين چنانچه كسى در ويژگى بارز هر يك از انبيا با آن نبى مساوى شد مى توان نتيجه گرفت كه تمام ويژگى هاى همه انبيا را دارد و لذا برترى او بر آن ها اثبات مى گردد.
بلخى حنفى و گنجى شافعى در كفاية الطالب از امام احمد حنبل نقل نموده اند: فضائلى كه براى على ابن ابى طالب(عليه السلام) آمده براى هيچ يك از صحابه نيامده است.(12)
**************************************************************************************
1 . الامام على(عليه السلام)، ص369 ; اللمعة البيضاء، ص220 ; شبهاى پيشاور، ص474 «تزكية المرء لنفسه قبيح».
2 . ضحى (93): 11
3 . الغدير، ج 10، ص124 ; شبهاى پيشاور، ص474 «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا».
4 . بقره (2): 260
5 . شرح الاسماء الحسنى، ج 1، ص190 ; شبهاى پيشاور، ص475 «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً».
6 . قصص (2): 33
7 . الامام على(عليه السلام) ص369 ; اللمعة البيضاء، ص221 ; شبهاى پيشاور، صص476 و 814 «اخرجي عن البيت فإنّ هذه بيت العبادة لا بيت الولادة».
8 . كفاية الطالب، باب 33 ; مسند احمد بن حنبل ; فخر رازى در تفسير آيه مباهله ; محى الدين عربى 172 ; يواقيت و جواهر ص121، فصول المهمه، باب 40 ، ينابيع المودّة و...
«من أراد أن ينظر إلى آدم في علمه و إلى نوح في تقواه و إلى إبراهيم في حلمه و إلى موسى في هيبته و إلى عيسى في عبادته فلينظر إلى علي بن أبي طالب(عليه السلام) ».
9 . ينابيع المودة لذوى القربى، ج 2، صص307 و 80 ; الامام على(عليه السلام)، ص301 ; شبهاى پيشاور، ص477 «فإنّ فيه تسعين خصلة من خصال الأنبياء جمعها الله فيه و لم يجمعها في أحد غيره».
10 . بقره (2): 31
11 . توبه (9): 114
12 . ينابيع المودّة باب 40 ـ مناقب خوارزمى، كفاية الطالب، باب 2