مفهوم روح در نظر كسروي

كسروي كتابي دارد به نام «در پيرامون روان» كه در آن، به بقاء روح پس از مرگ نظر مثبت داده است، گفته است آدمي داراي «جان» و «روان» است كه جان با مرگ تن نابود مي شود، و روان پس از مرگ تن، باقي خواهد ماند و در اين باره چنين نوشته است:
«روان آدمي جز جان و تن آدمي است، روان همان است كه آدمي را به كارهاي نيك و كمك به ديگران و دوري از ستم و بدكاري وامي دارد، ولي جان خواهان كارهاي آخشيج[ضد] آن است، و همانست كه آنرا «هوس» نامند، و دوگونگي آنها در خواهاكها[خواهش ها] و كناكها[كردارها] نشانه ي آن است كه زندگاني به دو گونه است: زندگاني جانورانه، كه سرچشمه ي آن، خودخواهي است و با آرزو ستم و خشم، و كينه آميخته است. و ديگري زندگاني آدميانه كه سرچشمه ي آن نيكخواهي به ديگران است و با همدستي و اندوه خواري كه با دوستي توام مي باشد، است.
در اين جهان، چون جان و روان با هم است نمونه ي هر دو زندگي هست و در آن جهان همانا تنها روان و تنها زندگاني رواني خواهد بود. روان آدمي با مرگ تن آدمي نابود نگرديده و در جهان ديگر خواهد زيست، و پيداست كه چون كسي مرد و بي جان گرديد، تنش پوسيده و خاك خواهد، و ديگر با آن كاري نيست و هيچگاه زنده نخواهد شد، و خدا را به رسيدگي كردار بندگان و داوري نيازي نيست...» [1] .
پاورقي ها: -------------------------------------------------------------
[1] كسروي: ورجاوند بنياد، چاپ تهران 1348، ص 16.