تيرباران شدن سيد باب

باري، همچنان باب و ملا محمدعلي را از ميان كوي و بازارها گذراندند و به ميان ميدان تبريز آوردند، و در روز دوشنبه 27 شعبان 1266 - در سال دوم سلطنت ناصرالدين شاه قاجار - سيد علي محمد باب را به اتفاق ملا محمدعلي به حكم حمزه ميرزا، بر نشان بستند و به جماعتي از سربازان فوح بهادران، كه بر دين نصارا بودند، فرمان دادند تا او را تيرباران كنند.
سربازان چون بسيار وقت فتنه ي اصحاب باب را در شهرها شنيده بودند، از قتل او كراهت داشتند؛ از اين رو، تفنگهاي خود را از بالا و پائين، از چپ و راست باب چنان گشاد همي دادند تا او را آسيبي نرسد، در اين وقت ملا علي محمد مريد باب كشته شد. او وقتي كه زخمي شد، رو به باب كرده گفت: آيا از من راضي شدي؟ در اين وقت گلوله اي بر ريسماني رسيد كه دستهاي باب را با آن بسته بودند و باب رها شد و فرار كرد و خود را به حجره ي يكي از سربازان انداخت.
در اين وقت، اگر سيد باب سينه ي خود را مي گشود و فرياد برمي آورد كه اي گروه سربازان و اي جماعت مردم، معجزه و كرامت مرا ديديد، كه از هزار گلوله يكي بر من اصابت نكرد، بلكه مرا از بند رها ساخت... ديگر هيچ سربازي به او تير نمي زد و مردم هم در اضطراب بودند، باور مي كردند و همه بر او جمع شده و به او ايمان مي آوردند و باب را بر تخت پيروزي مي رسانيدند. ولي سيد باب چنين نكرد و چنان موفقيت را از دست داد، و از اين جا معلوم است كه باب در آن هنگام خود را باخته بود و اصلا فكر پيامبري از يادش رفته بود.
به هر منوال، سربازان، با دلي قوي به آن حجره رفتند و بار دوم بدون ترس هدف تير و آماج گلوله اش ساختند. سپس جسدش را در شهر، به هر كوئي مي كشيدند، آنگاه در بيرون دروازه ي تبريز انداختند...» [1] .
اين بود سرانجام كسي كه خود را امام، مهدي موعود و پيامبر اولوالعزم و ناسخ دين اسلام مي شمرد!
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] محمدتقي تاجر همداني: احقاق الحق، چاپ تهران، ص 49 به بعد.