آغاز سخن

اينك در اين كتاب از تاريخ و فلسفه ي دو آئين جديد و تازه نفس، كه از ديدگاه
تحول، از مذهب تشيع ريشه گرفته اند، بحث مي كنيم. اين دو مذهب جديد كه هر كدام به نوبت خود، به چند شاخه منشعب شده اند، يكي «مذهب شيخيه»؛ يعني شيخيگري است و ديگري «مذهب بابيه» و شعبات آن؛ يعني بهائيگري. كساني كه پيش از اين، از اين مذاهب چيز نوشته اند، بيشتر قصد ابطال ورد داشته اند؛ از اين رو، كوشيده اند كه به هر وسيله اي كه باشد آنها را - بويژه بابيگري و بهائيگري را - بر باطل قلمداد كنند و شكي نيست، كه چنين شيوه اي در چيز نوشتن، آميخته به تعصبات و اغراض است؛ وقتي هم كه پاي غرض و تعصب در ميان باشد، بيشتر راستيها و حقايق پشت پرده پنهان خواهند ماند؛ ولي، چون خواست و شيوه ي ما در اين كتاب، ابطال ورد يا طرفداري از مذهبي و اثبات آن نيست، قهرا از اغراض شخصي و صنفي و از تعصب دور خواهد بود؛ از اين جهت شيوه ي بي طرفي و حقيقت جوئي در اين كتاب، روش ماست. ولي بايد متوجه بود، كه اگر در تحقيق حقيقت و منشأ يابي در
عقايد ديني، گاهي با بعضي از مذاهب و عقايد برخورد حاصل شود و در مواردي با مذاق و سليقه ي بعضي دينداران و پيروان مذاهب مورد بحث، تلخ تلقي شود، اين امر عمدي و به عنوان ابطال و رد نيست، بلكه امري است استلزامي و غيرقابل اجتناب. يك قانون كلي در همه ي اديان و مذاهب بوده و هست، كه؛ اديان و عقايد ملل از يكديگر سود جسته اند و اديان و عقايد نوپيدا، از اديان و عقايد سابق تر از خود ريشه گرفته و نشأت يافته اند - چه دينهاي قديمي و چه دينها و مذهبهاي نوظهور. اين همان قانون تحول و تكامل است، كه در همه چيز جاري و حاكم است. كار محققان علم تاريخ اديان، يكي همين است، كه اديان و مذاهب قديم و جديد را با هم تطبيق و مقايسه كنند و ارتباط و پيوستگي آنها را، روشن سازند؛ اين كار را در آن علم «دين شناسي تطبيقي» گويند. ما هم در اين كتاب - و در همه ي كتابهاي خود كه در باب اديان و مذاهب نوشته ايم - تحقيق و بررسي در ارتباط و پيوستگي مذهبهاي؛ «شيخيگري، بابيگري و بهائيگري» نسبت به هم و با مذاهب ديگر است؛ به عبارت ديگر؛ شيوه ي ما در اين كتاب «دين شناسي تطبيقي» است. چنانكه پائين تر روشن خواهد شد، مذاهب شيخي و بابي و بهائي بيشتر، از مذهب تشيع و دوازده امامي سود جسته اند و بر عقايد و اساطير آن مذهب نهاده شده اند؛ اگر چه در ظاهر چنان بنظر مي آيد، كه في المثل بابيگري و بهائيگري، مذهبها و دينهاي نوظهور و مستقلي هستند، ولي اگر اساس و اساطير آنها با اديان و مذاهب سابق، تطبيق و مقايسه شوند، ارتباط و پيوستگي آنها با تشيع و اسلام و اديان و مذاهب ديگر روشن مي شود. بطور كلي اين سه مذهب بويژه بابيگري و بهائيگري، مشتمل بر مجموعه اي از عقايد، اساطير، قوانين و فلسفه ي ديني هستند، كه در درجه نخست، بر اساطير و عقايدي كه در شيعه و اسلام، پيدا شده اند و در درجه ي دوم بر گفته ها و فلسفه هاي سياسي و اخلاقي ملل گذاشته شده و بصورت تلفيقي متكامل و نو درآمده اند. اصلا بيشتر اديان و مذاهب گذشته هم، در هنگام پيدايش و ظهور خود، اين چنين بوجود آمده اند و در راه تحول و تكامل خود با مقتضيات زمان ها و مكانها و اقوام، تطبيق شده شايد اين ادعا براي كساني كه در علم تاريخ اديان تحقيق نكرده اند قابل قبول نباشد؛ ولي اگر به خودشان كمي زحمت دهند و اديان و مذاهب را مورد دقت و تحقيق قرار دهند، با ما هم فكر و هم زبان خواهند شد و چنين نتيجه خواهند گرفت كه: همه ي اديان متكامل صورت تكامل يافته ي اديان ابتدائي و باصطلاح «توتميسم Totemisme» و «آني ميسم Animisme» هستند و بيشتر واجبات و محرمات آنها از «تابوها - Tabos»
ريشه گرفته است. [1] .
به هر منوال، منابع كار و مبناي تحقيق ما در اين كتاب، بيشتر، نوشته ها و گفته هاي خود پيشوايان شيخيگري، بابيگري و بهائيگري است؛ و تا توانسته ايم، از گفته ها و نوشته هاي دشمنان آنها صرفنظر كرده ايم و بلكه بطور مستقيم، نوشته هاي پيشوايان آن مذاهب را منبع قرار داده ايم؛ ولي، دست يافتن به منابع اصلي و كتابهاي جناب سيد علي محمد باب و جناب بهاءالله، كاري بود بس دشوار، چه آنكه با بيان و بهائيان اين نوع كتابها را، به عللي كه در اينجا گفتنش را مجال نيست، متأسفانه در دست رس همگان قرار نمي دهند، از اين رو، بايد در بدست آوردن آن كتابها، به «لطايف الحبل» متوسل شد و شايد ما هم به چنين وسايلي متوسل شده باشيم. نكته ي چشم گير در بحث از اين مذاهب، اينست، كه اين سه مذهب از يكديگر منشعب شده اند: شيخيگري، از مذهب دوازده امامي برخاسته، يعني شيخيگري همان مذهب دوازده امامي است با اين تفاوت كه در اين مذهب بيشتر درباره ي امامان غلو شده و در باب امام غايب، معاد و اسطوره ي «معراج» عقايد تازه اي اظهار شده است، و بابيگري هم از شيخيگري بوجود آمده و سپس عقايد تازه اي به هم رسانيده و بالاخره
بهائيگري صورت متكامل بابيگري است. به هر منوال، مطالب هر كدام اين سه مذهب را، در يك بخش جداگانه مورد بحث قرار مي دهيم و از اين رو، مطالب اين كتاب مشتمل بر چهار بخش است كه اينك نظر خواننده ي عزيز را به آنها جلب مي كنم، كه بخش چهارم اين كتاب را، به مذهب كسروي، يا «كسروي گرائي» اختصاص داديم.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] درباره ي توتميسم و آني ميسم نگاه كنيد به: تاريخ اديان تأليف هاشم رضي، نه گفتار در تاريخ اديان تأليف علي اصغر حكمت، تاريخ مختصر اديان بزرگ تر همه ي دكتر خدايار محبي.