خدا در نگاه کریشنا مورتی

  • 1392/02/16 - 23:23
افکار و عقاید اساسی کریشنا مورتی که در آثار مکتوب آن یافت می شود، عبارت است از: حلول مطلق خداوند، تثلیث تجلی خدا، اعتقاد به تناسخ، رشد بشریت در اثر تبدل ابدان، پیشروی تحت قانون کارما، وجود انسانی های خارق العاده و اعتقاد به سه دنیای جسمانی، عاطفی و معنوی.
خدا در نگاه کریشنا مورتی

خدا در نگاه کریشنا مورتی
افکار و عقاید اساسی کریشنا مورتی که در آثار مکتوب آن یافت می شود، عبارت است از: حلول مطلق خداوند، تثلیث تجلی خدا، اعتقاد به تناسخ، رشد بشریت در اثر تبدل ابدان، پیشروی تحت قانون کارما، وجود انسانی های خارق العاده و اعتقاد به سه دنیای جسمانی، عاطفی و معنوی. آنچکه دراین نوشتار به آن اشاره می شود نگاه کرشنا مورتی به خدا می باشد که مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
نمونه اول:
شما دوست داريد اعتقاد به خدايي داشته باشيد كه با دقت تمام مواظب امور جزيي و بي ارزش شما باشد؛ به شما بگويد چه كسي را ببينيد، چه كاري انجام بدهيد و چگونه آن را انجام بدهيد. اين انديشه اي است كودكانه و نابالغ. شما خيال مي كنيد كه پدر بزرگ (خداوند)، مراقب تك تك ماست. اين صرفاً تجلي علاقه مندي شخصي خود شما است؛ بي شك صحيح نيست. حقيقت بايد چيزي كاملاً متفاوت با اين باشد.(1)
نمونه دوم:
ذهن من آلت دست هيجان است. وقتي از يك هيجان خسته مي شود، به جست و جوي هيجان ديگري مي روم كه ممكن است همان چيزي باشد كه من نامش را اثبات وجود خدا مي گذارم؛ اما باز هم هيجاني بيش نيست. (2)
نمونه سوم:
بنابراين، ذهن من وسيله مكانيكي هيجان و خاطره است و مركزي است مرده كه من فكر و عمل ام را از آن مي گيرم. چيزهايي كه به دنبال شان مي روم، تجليات ذهن و در قالب نمادهايي هستند كه ذهن هيجاناتش را از آن ها كسب مي كند. واژه هاي «پروردگار»، «عشق»، «كمونيسم»، «دموكراسي» و «ناسيوناليسم»، همه نمادهايي هستند كه به ذهن هيجاناتي مي بخشند و از اين رو ذهن دست از دامن آن ها رها نمي كند.(3)
نمونه چهارم:
بايد به اين تعصب كه همه ما از درون خواهان ناشناخته هستيم، پايان داد. چنين چيزي كه فكر كنيم همه ما خداجو هستيم، خيال باطل است.(4)
نمونه پنجم:
شما قادر به آفرينش يك ميهمان ناشناخته نيستيد. تنها آن كس را كه مي شناسيد مي توانيد دعوت كنيد. شما ناشناخته را نمي شناسيد. حال اين ناشناخته ممكن است خدا، حقيقت يا هر چيز ديگري باشد.
بايد به اين تعصب كه همه ما از درون خواهان ناشناخته هستيم، پايان داد. چنين چيزي كه فكر كنيم همه ما خداجو هستيم، خيال باطل است.(5)

همانطور که ملاحظه فرمودید خدا در نگاه کریشنا مورتی یک امرکاملا خیالی و هیجانی میباشد وفطرت خداجویی هر انسان مورد حمله شدید وی قرار گرفته و به گفته او این امر باید پایان پزیرد و انسان باید از اعتقاد به خداوند متعال دست بکشد و از این تعصب که همه ما از درون خواهان ناشناخته هستیم، بگذرد. حال نگاه اسلام به امر خدا را مورد بررسی قرا ر می دهیم تا تفاوت این دو دیدگاه الهی و مادی برای شما خواننده محترم مشخص و مبین گردد.

خدا در نگاه اسلام
نمونه اول
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلیِ‏ٍّ وَ لَا نَصِيرٍ. (6)
آيا نمی‏دانی كه پادشاهی آسمانها و زمين از آن خداست و شما را جز او يار و ياوری نيست؟
نمونه دوم
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ (7)
الله آن خدایی است که آسمان ها و زمین را آفریده و از آسمان آبی فروباریده و با آن آب از میوه ها برای شما روزی پدید آورده.
نمونه سوم
اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ عَلی‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكيلٌ (8)
خداوند آفریننده همه چیز است و بر همه چیز نگهبان و ناظر است.
نمونه چهارم
خدایا ستایش تو را سزاست که آفریننده و معبودی و بندگان را به درستی آزمایش کردی، خانه آخرت را آفریدی و سفره رنگارنگ نعمت ها را گستراندی و در آن انواع نوشیدنی، خوردنی، همسران، میهمانداران، قصرهاف نهرهای روان، میوه ها، قرار دادی، سپس پیامبری را فرستادی تا انسان ها را به آن خانه و نعمت ها دعوت کنند. افسوس که مردم نه آن دعوت کننده را اجابت کردند و نه به آنچه تو ترغیبشان کردی رغبت نشان دادند. بر لاشه مرداری(دنیا) روی آوردند که با خوردن آن رسوا شدند و در دوستی آن، هم داستان گردیدند. (9)

در اینجا چند ایه از آیات کریمه قرآن مجید را به عنوان نمونه برای شما خواننده محترم ذکرکردیم. همانطور که ملاحظه فرمودید دراسلام خداوند متعال آفرینده همه چیزمعرفی میگردد و بر همه چیز و همه کس نگهبان و ناظر است. ستایش سزاوار اوست و پیامبران الهی فرستاده او برای نجات و سعادت همه بشریت می باشند و تنها خداوند است که یار و یاور انسان در همه امورات دنیوی و اخروی می باشد و اسلام افسوس میخرد که چرا مردم آن دعوت کننده را اجابت نکرده و به آنچکه خداوند متعال ترغیبشان کرده ، رغبت نشان نداده اند. پس با این اوصاف برای شما خواننده محترم تفاوت این دو دیدگاه کاملا مشخص گردید و تامل و درنگ ازان توست!!!

 

پی نوشت :
(1) اولین وآخرین رهایی ص73
(2) اولین وآخرین رهایی ص123
(3) اولین وآخرین رهایی، ص123
(4) اولین وآخرین رهایی ص316
(5) اولین وآخرین رهایی ص317
(6) اولین وآخرین رهایی ص317
(7) ابراهيم/32
(8) زمر/62
(9) فرازی از خطبه 109

دیدگاه‌ها

كاش دوستان گرداننده سايت حد اقل يه كتاب اين آقا را جدي مي خوندن با اين نقد هاي ضعيف نمي توانيد به علقه مندان ايشان را قانع كنيد

كاملا حق با شماست!!گرچه كه با عنوان همين مطالب هم از ايشون آدم به فكر ميره!! اما مث اين هست كه يه قطره از دريا بياري و بخواي دريا رو تفسير كني با اون يه قطره

نقدتون خیلی کودکانه و ضعیف بود! لطفا 2-3 تا از کتابهای کریشنامورتی را عمیق بخوانید و نقدش کنید. کتابهای وی را نمیشود مثل رمان خواند و رد شد. هر صفحه اش را چندین روز باید وقت صرف کنید تا ادراک کنید! من خودم 2 سال طول کشید تا کم کم توانستم به عمق معنای حقایق موجود در کلام وی آگاه شوم. عاشق و رها باشید.

سلام کاش اینقدر که برای کتاب این آقا وقت گذاشتی قرآن را هم می خواندی. حداقل به عنوان یک کتاب آسمانی نه به عنوان معجزه و... آن وقت نیازی نبود که نقدهای دیگران را بخوانی

من همه قرآن رو خوندم...شما تا آخر عمرت فقط قرآن بخون... به دیگران گیر نده!

کاملا با شما موافقم هرچند امیدی به اینکه نویسنده این وبلاگ از منظور جیدو یر در بیاره هم ندارم...

واقعا جای تاسف داره اینم شد نقد؟ جملات بریده وناقص ومغلطه کاری دور از انصافه اون داره از خدای ساخته ذهن حرف میزنه حداقل از عرفان اسلامی کمی بهره ببرید وبعد نقد کنید به قول عطار: زره زره در دو عالم فهم توست هر چه را گویی خدا آن وهم توست

سلام پاسخ جالبی دادید، ای کاش ادمی، آدم دیگر را کوته فکر تر از خود نپندارد و دسته کم نقدهایشان سازنده و بالغ باشد، تشکر

شما در نظر داشته باشید که در وجود هر بشری کتابی است الهی که بد و خوب را می داند , همه خداوند را می شناسیم و او را به گونه ای در دنیای خود معرفی می کنیم اما روزی همهی جویبارها به هم می رسند . من خودم هر کسی به گونه و زبان خود از خداوند بگوید دوستش میدارم . فراموش نکنید که خداوند همان است که خلق کرده , حالا هر کس هر چه می خواهد بگوید و هر کس هر چه می خواهد نقد کند .

دیدگاه کریشنا مورتی در مورد خداوند بنیانی روان شناختی دارد. بر اساس نظریات پدر روانکاوی(فروید) درون انسانها اعم از زن و مرد نوعی سرگشتگی به چشم می خورد و این سرگشتگی در ادبیات فروید به نام ادیپ و الکترا نام گرفت داستان ادیب و الکترا از افسانه های کهن و جدید نظر به مطالعات باستان شناسی و زبان شناسی در مفاهیم مورد نظر فروید وارد شد لب مطلب چنین نظریاتی این است: در روان مرد و زن نوعی سرگشتگی در طلب جنس مخالف نهفته است که کام انسان در طلب آن هیچگاه سیر نگشته و نخواهد شد و چنین حیرتی همواره و تا اخر عمر همراه انسان خواهد بود.یونگ در تحلیل خویش و در ادامه بیان حیرت مفاهیم آنیما و آنیموس را طرح می کند که بیانگر شوقی است در وجود آدمیزاد اعم از زن و مرد در طلب رسیدن به معشوق و مایه آرامش اما زهی خیال باطل که چنین وصلی هیچگاه محقق نمی شود.کریشنا مورتی با بسط چنین بنیانی روانی در درون آدمیزاد حیرت را نه صرفا مربوط به مفاهیمی کوچک و صرفا مربوط به زن و مرد بلکه آن را فراگیر در کل حیات آدمی میداند و سرگشتگی انسان را در طلب حقیقت مایه گرفته از چنین بنیانی می داند کما اینکه در موضوع ازادی درون نیز بر این باور است که انسان در طلب آن باز راه خطا می پیماید لذا کل مطلب کریشنا این است: انسانها در مسیر حقیقت در اشتباهند و آنچه در درونشان نهفته است در بیرون می جویند و هیچگاه و هیچگاه چنین عملکردی منتهی به حقیقت نمی شود بنابراین جستن خداوند در ماورای طبیعت و جستن آزادی در بیرون از خویش و غیره و غیره همه حکایت از سرگشتگی انسان است.جهت اطلاع بیشتر از تحلیل مفاهیم مورد نظر کریشنا مورتی می توانید به وبلاگ معیشت انسان از باستان تا امروز مراجعه کنید.متشکرم.

در خصوص پیامبران از نگرش کریشنا مورتی نیز می توان موارد زیر را یاداور شد:پیامبران زاده اجتماع انسانی بوده و تفکرات و عملکردشان مایه گرفته از سازوکار اجتماع خویش است.درون متألم می گردد ظلم بیداد می کند آدمیان در طلب حقیقت تلاش می کنند تفکر می کنند به گذشته رجوع می کنند از تجربیات و اندوخته ها مدد می جویند از همینجا الهام در درون پیامبر مایه می گیرد.ایشان الهام پیامبر را جدا از الهام شاعر و موسیقی آهنگساز و رؤیای روزانه و شبانه انسانها نمی بیند.بر این باورست که آنچه انسان خلق می کند مایه گرفته از زمان ذهنی و کهن روان جمعی و گذشته آدمی است و گذشته شامل اکنون تا هزاره ها پیش است.لذا در بازیافت زباله های ذهنی و تجربیات و اندوخته ها از نگرش ایشان الهام شعر موسیقی رؤیا و .... شکل می گیرد.

شما جملات خوبش را بگیر مثلا با خودت آشتی کن .چرا به بیراهه می روی؟

به این وویگولنسسسسسسسسج نقد آبدوغ خیاری

به عنوان یه بی طرف نقد کنید نه یه مسلمان!

کریشنا مورتی تابع و پیرو گوماتا سیدارتا بوداست و نظریات کریشنا همراستا و در مسیر پالایش رنج درونی است اما تصور می کنم با پرداختن به چنین بینشی نباید غافل از لایه های عمیق درونی آدمیزاد بود در واقع آنچه کریشنا و قبل از او بودا به جامعه بشری هدیه نمود هر چند روح زا و شگفت انگیز است و هر چند از ابزارهای عقلانی و احساسی و ادراکی مورد نظر روانشناسی پیشی می گیرد و در پالایش روان هنر نمایی می کند اما بر ماهیت آن نقصی اساسی وارد است و چنین نقصی نهفته در بنیات فرضیات آن به نسبت آدمی است به عبارت دیگر هر چه ما بتوانیم در عمیق لایه های درونی آدمیزاد بیشتر نفوذ کنیم در پالایش روان توفیق بیشتری خواهیم داشت.بالزاک، کافکا و صادق هدایت از جمله منتقدین دستاوردهای بشری در پالایش روان اند و همواره خنده تلخی بر آنچه بودا و کریشنا و روانشناسانی چون یونگ عنوان می کنند بر لب دارند خنده ای که از هر جواب ناامید کننده ای تلخ تر است. مراجعه کنید به وبلاگ معیشت انسان از باستان تا امروز.

این نقد کاملا اشتباهه در نمونه اول کریشنا داره تناسخ رو نقد میکنه و در واقع ردش میکنه در نمونه دوم و سوم داره میگه نباید خداجویی بر اساس یک درگیری ذهنی سطحی باشه بلکه باید سطح هیجانهای سطحی رو از اون حقیقت پاک جدا کنیم نمونه چهارم و پنجم که حرف حقه!ما اکثرا ادای حقیقت طلبی رو در میاریم و دلمون میخواد عارف باشیم اون هم از نوع باکلاسش..اینکه واقعیته!اگه حقیقتا همه دنبال حق میرفتیم که این حال و روزمون نبود!

نظرتون برام از همه جالب تر بود ولی فک نکنم درست باشه که بگید: این نقد "کاملا" اشتباهه. به نظر من پایه و اساس نقد بد نیست فقط بایستی در ذکر کردن آیه ها دقت بیشتری میشد که آیات بیشتر و ثانیا عمیق و تاثیر گزارتری استفاده میشد که من خیلی سراغ دارم. ب نظر من که از دید کریشنا مورتی هم خدا وجود داره اما "نوع و زاویه دید" ما نسبت به خدا درست نیست و این که ما فک کنیم این دو مقایسه ضد هم هستند اشتباه است.

اصن فرض کنیم این آقای مورتی کافر مطلق. آخه این استدلاله که برای وجود خدا آوردید؟ یه نوجوان خام که بهتر از این میتونه اثبات وجود خدا رو بکنه. یه ضرب المثل هست که میگه به روباه گفتن شاهدت کیه، گفت دمم. حالا آقایی که این نقد رو کرده اید، "کسی که خدا رو باور نداشته باشه، انتظار دارید قرآنش رو باور داشته باشه؟؟؟؟!" واقعا خنده داره. من که با تمام سلول های وجودم به خدا ایمان و باور قلبی دارم ولی به نظرم وقتی کسی ادعای طرفداری از یه همچین موضوعی رو بر عهده میگیره باید خیییییلی محکمتر و پخته تر از این حرفها پا تو میدون بزاره تا این جوری هر کسی نتونه محکومش کنه. به عنوان حرف آخر: خیلی راه ها هست برای اثبات وجود خدا به غیر از وجود آیات قرآن کریم. جاوید باشید

متاسفانه مارو با خدا اونجور که باید آشنا نکردن خدا خیلی بهتر و دوست داشتنی تر از چیزیه ک از بچگی واسمون توضیح دادن خداروشکر میکنم که اینو متوجه شدم نقد هم چندان جالب نبود؛ خیلی جمله های بهتری رو میشد از قرآن انتخاب کرد

اگر فلسفه الهى ملاصدرا را درست بشناسيم دچار اين موهومات دست چندم نميشويم آنچه مورتى و امثال او را ملحد مينماياند عدم تبيين واژه خدا در ديدگاه مردم و حتى خود مورتى است در جايى در كتاب ضرورت تغيير همين مورتى اشاره ميكند كه اين آنچه كه هست خداست .شما ببينيد اين جمله دقيقا منطبق است باديدگاه حكماى متاله خودمان كه خدا را مساوق با وجود ميدانند نه شخى موهوم كه يك گوشه نشسته وجهان را خلق كرده است به عبارت شيخ شبسترى مسلمان گر بدانستى كه بت چيست بدانستى كه دين در بت پرستى است

سلام...6 ساله که میخونم هم انگلیسی هم ترجمه هم فیلماش هم صوتش....خیلی بی انصافیه اونو به نظامی یا گروهی یا شخصی ربط دهیم...اون بارها اعلام کرده که به هیچ جایی وابسته نیست و خواهش کرده که از صحبتاش هیچ مذهب و گروه و دسته ای راه نیافته..از همینجا میشه به حسن نیت و صداقت یه انسان پی برد.. دوستان به جرات میگم اگه در تنهاییتون با خودتون صادق باشید هیچ دینو مذهبو شخصو گروهی رو بیشتر از این فرد نگران انسان و اینده اش نخواهید یافت! sedna_s10@yahoo.com

سلام میگن یکی از بزرگان اسلام در زمان صفویه یک روز گذرش به مسجد نزدیک سفارت عثمانی می افته و نماز ظهرش رو اونجا میخونه، بعد از نماز میبینه که آقای سیدی میره جلوی مسجد و روضه حضرت زهرا میخونه و لعن خلفاء میکنه، ایشون تعجب میکنه چون ایام شهادت حضرت زهرا س نبوده، ایشون حساس میشه و چند روزی میره اونجا نماز میخونه و هر روز میبینه که این قصه تکرار میشه، بالاخره میره از او سید میپرسه که قصه این روضه خونی حضرت زهرا س چیه ایشون میگه که این روضه بانی داره و گفته هر روز تو طول سال این روضه خونده بشه، بعد از پیگیری این بزرگوار، متوجه میشن که با بیست واسطه بانی این روضه سفارت انگلیسه. حالا شما هم زیاد به ظاهر قضیه اعتماد نداشته باشید. هیچ کسی به اندازه اهل بیت علیهم السلام نگران انسان و آینده او نیستند نه این بنده خدا که معلوم نیست نیتش چیه، مرامش به کجا برمیگرده، اصلا اعتقادی به خدا داره یا نه خودش را میخواد خدا معرفی کنه مثل صدها هزار نفری که ادعای خدایی و پیامبری و امامت داشتن

خيلي جالبه!!! مثل اينکه ما ايراني ها عادت داريم هر کس را که با عقايدمون مخالف باشه بکوبيم. آخه برادر عزيز يک نگاه بي طرفانه به عقيده و انديشه خودت بنداز. تويي که اين همه تعصب داري اگر تو اروپا هم به دنيا مي آمدي به ائمه تعصب داشتي و يا اينکه مسيج و حواريون را مي پرستيدي؟؟؟

برادر عزیز اکبر آقا اینکه انسان کجای دنیا و توی صلب کدوم پدر و رحم کدوم مادر به دنیا بیاد، هم در اختیار خود انسان بوده، و الا جبر میشد و به قول شما آنوقت اون کسی که توی اروپا به دنیا میومد میتونست بگه اگه من توی یک جای دیگه به دنیا میومدم انسان خوبی میشدم، نه اخوی هر کس رو تابع اختیارش در عالم زر جایی مشخص و پدر و مادری مشخص و حتی در زمان و عصر مشخصی جایگاه دادن، اینطور نیست که اتفاقی هر کس از یک جا سر دربیاره، همانطور که توی دنیا هم انسان اختیار داره و میتونه از میان یک خانواده کافر در دل یک کشور کفر، نور هدایت رو انتخاب کنه و خودش رو نجات بده و همین انسان میتونه از نسل پیامبر باشه و کنار نوح نبی باشه و خودش رو با کفار محشور کنه

عالم زر؟؟؟؟ کجاست؟ چجوریه؟

شب بخیر آقا مجید. اگه ممکنه کاملا" توضیح بدید که چطور وچرا از قبل مقدر شده که کجا ودر چه خانواده ای به دنیا بیاییم؟ مسلما" اگه هرکدوم ازما آگاه به این موضوع نباشیم توجیهی برای پذیرفتن این تفاوتها وجود نداره.این حرف شما به این معنیه که ما زندگی ای سابق بر این داشتیم که اعمال ما در اون تعیین کننده وضعیت فعلی ماست. لطفا" با استدلال و واضحتر صحبت کنین چون دقیقا" متوجه حرفتون نشدم.با تشکر از شما

آقایون عزیز تعصب و واژه ها را کنار بزارین خدا در توهمات و ذهنمان نمیگنجد بقول همین کریشنا ذهن ما که همان منیت ماست بزرگترین حصار و بقول عرفا حجاب برای شناخت حقیقت و خداست پس بهتره لایه های ذهنمونو کالبد شکافی کنیم که من عرف نفسه فمن عرف ربه

نقد و نظر بسیار کودکانه و تُنکی بود... معلومه که نه چیزی از کریشنا مورتی خوانده نه چیزی درک کرده اید... وقتی عده ای فقط خود را بر حق بدانند، معلومه که دیگران را کلا و جزئا باطل می دانند...

کسی که تصمیم می گیره حرف یک نویسنده را حالا از هرکجای دنیا که باشه میخواد مسیحی باشه یا شیعه وسنی و یا هر دین ومذهب دیگه سریع نمی ره سراغ قرآن ، قرآن یک کتاب آسمونیه که برای هدایت همه انسانها نازل شده اعم از مسیحی و بودایی و .... برای اینکه بتونید قرآن رو درک کنید نباید سریع بروید سراغ معنی اون ، قران طوری نوشته شده که برای همه زمان هاست و هیچ وقت هم کهنه نمی شه ، طوری نوشته شده که اگر درکش کنید می تونه همه آدم ها رو با هر زبان و مذهبی که باشن قانع کنه ، در قران چیزی هست به اسم بلاغت که اگر عمقی به قران نگاه کنید می بینید که گاهی اوقات فقط لفظا داره موضوعی رو بیان می کنه و در معنی برعکس همون چیزی رو میگه که گفته . پس اگر قران رو خوب نمی شناسید لطفا کتاب ها رو براساس لفظ اون نقد نکنید ، شاید اگر به عمق حرف های کریشنا بریم ببینیم که همونی رو میگه که قران گفته . شما همتون داستان حلاج رو شنیدید که دست وپا ش و قطع کردند و مجازاتش کردند چون می گفت که اون حقه ، درسته که لفظا داره میگه که خداست ولی در عمق کلامش داره می گیه من از روح خدا آفریده شدم و خدا هم حق است پس من هم حق هستم . به نظرم باید بیشتر روی کتاب کریشنا دقت کرد .

حرفهایی که این مرد زد رو بیاید درک کنیم قضاوتش نکنیم.هزارو چهارصد ساله شما دارید حرف میزنید نتیجش شده تروریسم جنگ فقر پس لطفا شما سکوت کنید

جناب ناشناس ؛ تروریسم و جنگ و فقر حاصل تفکرات شماست. آنچه ما در پی آن هستیم مقاومت است.

شما رو فقط واسه مقاومت آفریدن. پس فقط بمقاومت.

سلام گرامی، سپاس از شما بابت گفتارتان.

به عنوان دانشجوی رشته فلسفه عرض می کنم مثل تمام جریانات فکری-جریان فکری کریشنا هم یک جریان فکری داشت...معتقدان و منتقدان خودش رو هم داره...کریشنا در90درصد مواقع عالی حرف زده به جز 10درصد مواقع که تبدیل میشه به **دور**... با نظریات باید برخورد پویا داشت...باید از حرف های خوبش استفاده کرد...

واقعا متاسفم که آبروی اسلام رو با این تنگ نطری ها بردیم نه شما بلکه خیلی ها کریشنا رو درک نکردن

اکاهی چراغ ست.اگر اگاه شویم به حقیقت خود.خود به خود همه قالب ها حذف می شوند.هدف اگاه شدن به حقیقت وجودیمان است.من اول مسلمان بودم و بعد کومونیست و حالا هیج شدم.و این هیچ خیلی است.به قول مولانا با هفتاد و دو فرقه بر یک مذهبم.و در این بحر در این بحر همه چیز بگنجد.مترسید مترسید گریبان مدرانید.

هدف کریشنامورتی رهایی انسان از توهمات و شرطی شدگی است که ذهن دچار آن شده است. شما ایده‌ای از خدا را در ذهن خود می‌پرورانید و به آن عظمت و شاخ و بال می‌دهید. سپس به آن امید می‌بندید و به پیشگاهش راز و نیاز می‌کنید. اما ایده‌ی خدا هرچه هم راز آلود و متعالی بنماید باز هم فقط ایده‌ای و تصوری در ذهن شما است. ذهن شما بخشی از خود را جدا کرده و نام خدا را بر آن می‌گذارد و بخش دیگری از ذهن درگیر راز و نیاز و امید بستن به آن می‌شود. یک ذهن آزاد ذهنی یکپارچه است که به دنبال هیچ آرمان، آرزو و لذتی نیست. عقیده انسان را در دامن توهمات می‌غلتاند. ذهن شرطی شده با عقاید هیچگاه به حقیقت دست نخواهد یافت. برای رسیدن به حقیقت تنها یک راه وجود دارد و آن یکپارچه شدن ذهن است و آن هنگامی اتفاق می‌افتد که انسان دست از خودفریبی بردارد و به پوچی و بیهودگی چسبیدن به عقاید پی ببرد. انسانی که در حقیقت زندگی می‌کند چه نیازی به عقیده دارد. عقیده فقط به درد کسانی میخورد که می‌خواهند دلشان را به امید و آرزویی خوش کنند و یا کسانی که می‌خواهند از طریق آن دکان و دستگاهی درست کنند و با فریب دیگران احساس قدرت کنند.

سلام داریوش آرمان گرامی، می‌توانم بپرسم که تعریف شما از خدا چیست؟ و اینکه آیا برای انسان اصالت قائلید؟ یا اینکه انسان را متصل به یک منبع وجودی بزرگتر می‌دانید؟ درباره آنچه نوشتید، آیا این‌ها عقائد شماست؟ گفتید: «انسانی که در حقیقت زندگی می‌کند چه نیازی به عقیده دارد.» اما به قدری با اطمینان صحبت می‌کنید گویی این‌ها عقائد شماست. اگر نیازی به عقیده نیست، پس چرا شما خود به تبیین عقائد خود می‌پردازید؟

عقیده و حقیقت: اینکه حقیقتی ورای ذهن کوچک و شرطی شده‌ی ما وجود دارد یا ندارد خود یک ایده و فکر است. در این باره چگونه می‌توانید مطمئن باشید؟ آیا با فلسفه بافی و تکرار برخی عقاید راهی به حقیقت باز می‌شود؟ آیا ذهن محدود می‌تواند راهی به ناشناخته‌ی نامحدود باز کند؟ شما در هر جامعه‌ای که رشد یافته باشید عقایدی را از کودکی از والدین، معلمین و جامعه‌ی خود دریافت می‌کنید. ذهنتان از کودکی با تصاویر و واژه‌هایی پر می‌گردد. این تصاویر و واژه‌ها را مقدس می‌نامید و مدام تکرار می‌کنید. اما این بازی‌های کودکانه هیچ ارتباطی با حقیقت متعالی ندارند. عقاید لذت بخش هستند زیرا بازتاب امیال و آرزوهای شما هستند . شما بدون آن‌ها احساس سرگشتگی و بلاتکلیفی می‌کنید. چشم پوشی از امید و لذتی که عقیده به انسان می‌دهد شهامت بالایی می‌طلبد. عقیده به ما احساس اطمینانی دروغین اعطا می‌کند و آنگاه این اطمینان حس نفرتی در ما نسبت به دگر اندیشان به وجود می‌آورد. نفرت مسلمانان از یهودی‌ها و بهایی‌ها، جنگ شیعه و سنی، بمبگذاری انتحاری، سربریدن انسانها و چه و چه همگی معلول عقاید کور و متعصبانه‌اند. یک بهایی با همان تعصبی به عقاید خود می‌نگرد که شما به عقاید خود می‌نگرید. و شما در کشورتان بهاییان را از تمام حقوق شهروندی محروم می‌کنید و برخی تبعیض ها را در باره‌ی اهل سنت، مسیحیان ارمنی و کلیمیان و زرتشتیان نیز تا حدودی اجرا می‌کنید. سخنانی که من گفتم عقیده‌ی شخصی نیست بلکه حقایقی است که فقط چشم بینا و ذهن آزاد می‌خواهد تا پذیرفته شود. من نمی‌گویم حقیقت چیست و چه ماهیتی دارد زیرا این خود نوعی عقیده خواهد بود در میان هزاران عقیده‌ی دیگر و به همان اندازه بی ارزش. برای درک حقیقت باید ابتدا ذهنِ خود را از هر عقیده‌ی ساختگی خالی کنید. با پیشداوری نمی‌توان به استقبال حقیقت رفت چون عقیده و پیشداوری، ذهن را در چنگال وهم و خیال اسیر می‌سازد. عارف مسیحی در مکاشفات خود ممکن است چهره‌ی مریم باکره را ببیند و عارف بودایی حسی از نیروانا و یگانگی با جهان و یا تصویری از بودا را تجربه نماید. این‌ها هیچ چیز را ثابت نمی‌کنند و فقط بازتاب عقاید فردی و گروهی هستند که ذهن را بازی می‌دهند. مدیتیشن شیوه‌ی نگریستن به واقعیات زندگی است بدون برچسب زدن، بدون چسبیدن و انکار کردن. مدیتیشن در لحظه زیستن است و با مبدأ هستی مرتبط شدن. مدیتیشن اگر به مفهوم رهایی ذهن از اوهام باشد مفید است اما همین مدیتیشن می‌تواند ابزاری برای خودفریبی شود. در مدیتیشن لحظاتی هست که روح شما با حقیقت هستی پیوند می‌خورد اما لحظاتی پس از آن فکر و عقیده وارد عمل می‌شود و به این تجربه‌ی ناب برچسب می‌زند و آن را به یک پدیده‌ی مرده و آلوده مبدل می‌سازد. فکر کردن به تجربه‌ی عرفانی و چسبیدن به آن منجر به تقویت خود می‌شود و میل تکرار تجربه را در انسان برمی‌انگیزد و پس از آن فکر ، تصویری از تجربه را بازآفرینی می‌کند و ذهن به این تصویر می‌چسبد و به سادگی وارد دوری باطل می‌شود که رها شدن از آن ساده نیست. این پدیده‌ی شوم را در تمامی مکاتب عرفانی می‌توان مشاهده کرد. تخدیر شدن با تصاویر بازتاب شده از عقاید فرقی با استعمال مواد مخدر ندارد بلکه از آن مخرب تر است. برچسب اسلامی، مسیحی یا بودایی زدن بر تجربه‌ی عرفانی تقویت این تخدیر و خودفریبی است. عقاید مختلف در ذات خود جداکننده و تجزیه کننده‌ی جامعه‌ی انسانی هستند. عقاید نفرت به بار می‌آورند. شما ممکن است دچار این توهم شده باشید که اگر تمام دنیا مسلمان و شیعه شوند ( و لابد آن هم از نوع اصول گرا) تمام مشکلات و بی‌عدالتی‌ها و رنج‌ها برطرف می‌شود. و آنگاه که می‌بینید دیگران نمی‌خواهند تابع تخیلات شما باشند و نقشه‌هایی که شما برای آینده‌ی جهان کشیده‌اید دارد نقش بر آب می‌شود، آنها را متهم می‌کنید که لجوجانه و عمداً چشمشان را بر حقیقت بسته‌اند و آنها را سزاوار عقوبت می‌دانید. کمی از چاردیواری خود بیرون بیایید و اوضاع جهان را از دیدگاهی وسیع‌تر بررسی کنید. مسیحیان هم مانند شما معتقدند که در پایان جهان همه مسیحی خواهند شد و یهودیان نیز آینده‌ی جهان را از آنِ قوم یهود می‌دانند و اگر اوضاع به همین منوال باشد صلح جهانی توهم و خیالی بیش نخواهد بود. منظور من از عقیده، آن دسته از باورهایی است که توسط جامعه از کودکی در ذهن ما جای داده شده است و ذهنمان نسبت به آنها شرطی شده است. عقایدی مانند وجود عالم زر ، وجود بهشت و جهنم، وجود فرشتگان و اجنه، معجزه‌ی شق القمر، بری بودن بزرگان دینمان از اشتباه، برتری دین ما بر سایر ادیان، نجس بودن سگ و خوک و بهایی و بسیاری از عقاید دیگر که فقط باید آن‌ها را بپذیری و جای چون و چرا ندارد. اینها همه درستند چون بزرگان ما گفته‌اند. و چرا این بزرگان قابل اعتمادند؟ چون خودشان گفته‌اند که معصومند. و چرا ...؟ دیگر خفه شو چون داری پایت را از حد فراتر می‌گذاری. مواظب باش حد مجاز پرسیدن را رعایت کنی وگرنه برچسب مرتد می‌خوری و ریختن خونت مباح و زنت بر تو حرام و چپاول اموالت بر مفتخوران حلال می‌شود. با تشکر از صبر و تحملتان...

سلام داریوش آرمان گرامی،‌ نوشتۀ شما را خواندم و شاید بتوانم از شما چیزهایی بیاموزم. ولی به من حق دهید که اگر در گفتار شما پارادوکسی مشاهده کردم،‌ پیرامون آن بپرسم و "کورکورانه" عقائد شما نپذیرم. شما گفته بودید: «انسانی که در حقیقت زندگی می‌کند چه نیازی به عقیده دارد.» و من پرسیدم: «آیا این‌ها عقائد شماست؟» و شما در پاسخ میگویید: «سخنانی که من گفتم عقیده‌ی شخصی نیست بلکه حقایقی است که فقط چشم بینا و ذهن آزاد می‌خواهد تا پذیرفته شود.» داریوش گرامی،‌ هرکس می‌تواند مصرّانه بر "عقائد" خد پافشاری کند، سپس بگوید: «سخنان من،‌ عقیده‌ی شخصی نیست بلکه حقایقی است که فقط چشم بینا و ذهن آزاد می‌خواهد تا پذیرفته شود.» این سخنی است که هر کس با هر عقیده ای میتواند به زبان بیاورد و آنگاه مخالفین خود را به نداشتن چشم بینا و مفتخوری متهم کند. (کاری که شما علیه کسانی که مخالف عقائد شما هستند انجام میدهید). شما گفتید: «عقاید نفرت به بار می‌آورند.» و گفتید: «برای درک حقیقت باید ابتدا ذهنِ خود را از هر عقیده‌ی ساختگی خالی کنید.» حال آیا شما از مخالفین خود متنفر نیستید؟ پس این چند واژه توهین آمیز برای چه بود؟ البته ممکن است بر اساس عقائد شما، این واژگان توهین آمیز نباشند. اما بعد... شما گفتید: «منظور من از عقیده، آن دسته از باورهایی است که توسط جامعه از کودکی در ذهن ما جای داده شده است و ذهنمان نسبت به آنها شرطی شده است.» این تعریف، عقیده شماست. واژه‌شناسان با عقیده شما موافق نیستند. عقیده واژه‌ای عربی است که به معنی «آن فکری است که با وجود انسان پیوند خورده» میباشد. در لغتنامه دهخدا در معنی عقیده آمده است: «هر چیز که شخص بدان اعتقاد دارد و یقین بر آن دارد.» خوب آیا شما به سخنان خود یقین ندارید؟ (اگر یقین ندارید و از روی حدس و احتمال سخن میگویید، نمیتوان حساب خاصی بر آن باز کرد. و اگر از روی یقین سخن گفتید، پس این‌ها عقائد شماست. مگر اینکه عقیده شما این باشد که دهخدا اشتباه گفته (که در این صورت باز هم شما "عقیده" خود را بیان کردید). در لغتنامه عمید هم یکی از معانی عقیده، "باور" است. آیا شما به سخنان خود باور ندارید؟ یا به عقیده شما استاد شادروان عمید دچار اشتباه شده است؟ در این دنیا، به هر سمت و سویی بروید با "عقیده"ها همراه هستید. آیا اتفاقات و موقعیتی که شما از کودکی در آن بودید تأثیری در تفکرات امروز شما نداشت؟ آیا شما حقیقت محض هستید؟ یا برداشت‌های خود از حقیقت را بیان می‌کنید؟ (که در این صورت عقائد خود را بازگو میکنید).

با سپاس. در مورد قیاس حقیقت و عقیده مطلب بجا و روشنی بود. شاید اگر بجای لغت "حقیقت" واژه "یقین" رو در مقابل "عقیده" استفاده می کردید مطلب برای کسی که پیش زمینه ای از آثار کریشنامورتی نداره قابل فهم تر بود. بنظرم کریشنامورتی سعی میکنه مخاطبش رو به درک مستقیم و بیواسطه به حقیقت (یقین) از طریق خودشناسی تشویق کنه.

آموختن به معنای انبار کردن واژه‌ها و تجربیات در ذهن نیست. شاید در مسائل علمی و فنی و یا یادگیری زبان خارجی حافظه و انبار کردن ضروری باشد اما تعمیم دادن این شیوه به مسائل روانی و خودشناسی کاری بیهوده است. خودشناسی هیچ ارتباطی با دانش روانشناسی ندارد. با جمع آوری واژه‌ها در مورد انسان نمی‌توان انسان را شناخت. اینکه دیگران در مورد روان و شخصیت چه گفته‌اند نمی‌تواند چراغ راهنمایی برای شناختن خود باشد. آموختن در مورد خود، فرایندی است لحظه به لحظه. من باید در هر کاری که انجام می‌دهم هشیار و آگاه باشم. هم بر چگونگی عمل و هم از انگیزه‌های درونی خود آگاه باشم. و این بسیار دشوار است و همتی بلند و ذهنی آزاد می‌طلبد. واژه‌ها اهمیتی در خودشناسی ندارند. مهم کیفیت آموختن است. اینکه من به چه چیز عقیده می‌گویم و شما به چه چیز صرفاً بازی با واژه‌هاست. مهم نیست که دهخدا و عمید و معین و ... در مورد عقیده، حقیقت و انسان چه گفته‌اند. مهم نیست که فلان عارف یا رهبر مذهبی چه گفته است. شاید یک عارف حقیقت را دریافته باشد اما گوش دادن به سخنان او و تکرار کلمات او هیچ راهی به حقیقت برای تو باز نمی‌کند. حقیقت چیزی است که خود دریافته باشی. تازه به تازه و لحظه به لحظه. بدون اینکه آن را با فکر و عقیده، شیفتگی و رد و انکار آلوده سازی. اینکه کریشنامورتی یا هر شخص دیگری چه چیزی در سخنان و کتاب‌هایش در مورد حقیقت گفته اهمیتی ندارد. حقیقت را به این شیوه نمی‌توان انتقال داد. اگر توانستی از تمامی انگیزه‌ها، ترس‌ها و خودپسندی‌هایی که در پشت عقاید و سنت‌های مختلف است آگاه شوی، از آن‌ها رها خواهی شد و آنگاه ذهن تو در رابطه باحقیقت خواهد بود. حقیقت آنگاه وجود دارد که ذهن از هر آنچه که حقیقت نیست رها شود. کریشنامورتی فقط شخصی است که تو را بر ضرورت رهایی آگاه می‌کند. او را چون نردبانی تصور کن که تو را به پشت بام می‌برد. اگر در پشت بام خانه‌ات منظره‌ای نامطلوب و چندش آور ببینی نمی‌توانی نردبان را سرزنش کنی. اگر هم با چشم اندازی زیبا مواجه شوی نمی‌توانی نردبان را ستایش کنی. نردبان فقط یک وسیله است و بالا رفتن یا نرفتن تو از آن هیچ سودی یا زیانی برای نردبان ندارد. از کریشنامورتی نمی‌توانید فرقه و دین بسازید. این اشتباه را دو گروه دارند انجام می‌دهند: اول گروهی از منتقدین او که سعی دارند با فرقه خواندن و در رده‌ی عرفان‌های دروغین قرار دادن او عقاید و سنت‌هایی را که خود به آن پایبندند از گزند انتقاد دور نگه دارند. و دوم شیفتگانی هستند که عادت کرده‌اند فقط پیرو باشند و در پیروی از مسلکی که از کریشنامورتی ساخته‌اند خود را تخدیر کنند و در این توهم باشند که حقیقت را یافته‌اند. کریشنامورتی به شدت از اینکه پیرو داشته باشد بیزار بود. او در جامعه‌ی هندوستان گوروها و رهبران مذهبی زیادی را می‌دید که پیروان زیادی را در اطراف خود جمع کرده بودند. پیروان احمقی که وعده‌ی رسیدن به حقیقت را در ازای یک سری دستورات و ریاضت‌ها و اذکار دریافت می‌کردند. حال به رهبران خود نگاهی بیندازید. رهبرانی که خود را بالاتر از دیگران می‌دانند و حتی به زائرین قبر خود و خاندان خود وعده‌ی بهشت می‌دهند. رهبرانی که خود را واسطه‌ی پیروانشان با خدا می‌دانند. رهبرانی که پس از قرن‌ها غبار زمان از آن‌ها موجوداتی فرا انسان توسط پیروانشان ساخته شده است. انگار هرچه خوبی است آنان داشته‌اند و هرچه بدی است از آن مبرا بوده‌اند. کریشنامورتی این سرسپردگی محض به آتوریته‌ها و گوروها را مخرب می‌داند. سر سپردگی به رهبر مذهبی یعنی اینکه من نمی‌خواهم خودم حقیقت را دریابم. یعنی اینکه من نمی‌توانم حقیقت را ببینم و کورکورانه به انسان‌هایی اعتماد می‌کنم که به من وعده‌ی نعمت‌های بهشتی می‌دهند. و من اجازه ندارم حقیقت حرف‌هایشان را خودم دریابم. زیرا در صورت شک کردن به آن‌ها آتش دوزخ نصیبم خواهد شد. آن‌ها مرا در امیدی لذت بخش قرار داده‌اند و در عوض فقط از من اطاعت از دستوراتشان و دوست داشتن خود و خاندانشان را می‌خواهند. چه آسان می‌توان به رستگاری ابدی و بهشت جاودان دست یافت. پس چرا این امید و این لذت را از دست دهم؟ اما...... آیا متوجه عمق این حماقت عظیم هستید؟؟؟ با سپاس فراوان از تحملتان.

داریوش آرمان گرامی، شما برای دفاع از باورهای کریشنا، سخن می‌گویید. اصرار می‌کنید که حرف‌های شما حقیقت محض است. برای اثبات این "حقیقت خودپنداشته" از کلماتی استفاده می‌کنید که از معانی آن گریزانید. و در عین حال، مخالفین خود را احمق و باورهایش را حماقت می‌نامید. وقتی حاضر نیستید بر معانی واژگان پایبند بمانید، چگونه می‌توانید از حقیقت سخن بگویید؟ خواهشمندم تعریف روشن (و غیرقابل گریز) از حقیقت ارائه دهید تا بر همان اساس تبادل نظر کنیم. چون تابحال فقط مثال زدید (در حالیکه تمثیل، مطلقاً ارزش منطقی ندارد و بیشتر در اشعار و متون ادبی به کار می‌آید) و همچنین توهین کردید و هرجا خواستید معانی صریح واژگان را انکار کردید. این گونه نمی‌توان تبادل نظر کرد.

کسی که این نقد را نوشتی به نظر من خیلی سطحی با سخنان کریشنا برخورد کردید برای درک بهتر پیشنهاد میکنم با دقت و تفکر مطالعه کنید . کریشنا هیچ وقت خدا رو رد نکرده بلکه تلقیهای افسانه گونه که ساخته ی کلمات و ذهن از خدا هستند رو حقیقت نمیداند . خدای حقیقی توصیف پذیر نیست اما همانند عشق محسوس

دقیقا مولانا هم میگه ای ذکر تو مانع تماشای تو دوست برق رخ تو حجاب لب های تو دوست با یاد لبت از لب تو محرومم ای یاد لبت حجاب لب های تو دوست

به نظر کریشنا مورتی برای فریب افراد ساده لوح از این ترفند استفاده کرده : اول مخاطب رو خلع سلاح کرده و گفت تو نمیتونی بفهمی خدا چیه اون وقت با توجه به شخصیت کاریزمایی که داشت تخیلات خودش رو به مخاطب القاء کرد. من برای مخالف و نظرش احترام قائلم و البته بیشتر نسبت بهش حس ترحم دارم

انسان میتونه به کمال برسه. ولی من هیچ کمالی در کریشنا مورتی ندیدم. اون در عین اینکه میگه من به پیرو نیاز ندارم ولی داره با حرفاش خودش رو بالاتر از بقیه و لایق پیروی معرفی میکنه. تعجب میکنم از طرفداراش و دلم براشون میسوزه که چطور متوجه تناقضهای حرفهاش نشدن. من امروز از اینکه خیلی از کتابهاس رو خوندم فقط این نکته خوب رو متوجه شدم که نباید به ظاهر آدمها اعتنا و اعتماد کرد. حتی به ظاهر فریبنده خود کریشنا مورتی.

جناب اقای ارمان واقعا از نظراتتون لذت بردم چند صباحی بود که مادی گرا شده بودم و کلا اعتقادی به عرفان از هر نوعش نداشتم..اتفاقی امروز یه جایی خوندم که سهراب سپهری تحت تاثیر کریشنا مورتی قرار گرفته و از روی علاقم به شعرای سهراب اومدم تو نت...گرچه هنوز هم این حالات روحی و روانی رو تحت تاثیر انفعالات شیمیایی میدونم... پیروز باشید

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه. چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. در حدیث قدسی ازحضرت رسول اکرم نقل شده خداوند می فرمایند«من همانگونه ام که در گمان بنده خویشم» به نظر من غیر از مورد نقد قرار دادن تفکر افراد زندگی اونها را هم باید مورد برسی قرار داد.از کسی که الگویش امثال کریشنا مورتی یا اوشو یاماهاریشی هست نباید انتظار داشت ایات قران را فهم کند.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.