خدای وهابیت چه شکلی است؟

  • 1392/09/26 - 00:09
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت معتقد به جواز رویت خداوند متعال هستند و برای این اعتقاد خود به ادله ای نیز تمسک نموده اند ، در این مقاله قصد داریم به نقل و نقد یکی از ادله ایشان بپردازیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت معتقد به جواز رویت خداوند متعال هستند و برای این اعتقاد خود به ادله ای نیز تمسک نموده اند ، در این مقاله قصد داریم به نقل و نقد یکی از ادله ایشان بپردازیم.

یکی از ادله وهابیت بر جواز رویت خداوند متعال آیه زیر است :

( وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً(اعراف آیه 143)
و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» )
خدا به او گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد!»
و هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمين افتاد. 

با توجه به دلائل زیر رویت خدا امری ممکن است
1- امکان ندارد کلیم الله و پیامبرش حضرت موسی و آگاه ترین فرد زمان خود به خداوند، از خداوند چیز محالی را تقاضا کند، پس سؤال و در خواست رؤیت از جانب موسی دال بر این است که رؤیت خداوند امکان دارد.
2- حضرت موسی با خدا سخن گفت و ذاتی که مخاطب قرار گیرد و با او سخن گفته شود جواز دیدنش اولویت دارد 

در پاسخ به این دلیل، نکاتی را عرض می نماییم
نکته اول: با توجه به دیگر آیات قرآن معلوم می شود تقاضای رویت خداوند فقط توسط جاهلان بنی اسرائیل صورت گرفته است،نه حضرت موسی
در آيه 155 سوره اعراف مى‏ خوانيم بعد از تقاضای رویت خداوند ، موسى عليه السلام عرض كرد:
( اتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا ) : «آيا ما را به آنچه بى خردان ما انجام داده اند، (مجازات و) هلاك مى كنى؟!»
یا در سوره نساء آیه 153 می خوانیم که:
( يَسْئلُكَ اهْلُ الْكِتابِ انْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى‏ اكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا ارِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَاخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ‏)
«و اهل كتاب از تو مى خواهند كتابى از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كنى؛ (در حالى كه اين يك بهانه است؛) آنها از موسى، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند:خدا را آشكارا به ما نشان ده! و به خاطر ظلم و ستمشان، صاعقه آنها را فرا گرفت»
و یا در سوره بقره آیه 55 آمده است که:
( وَ اذْ قُلْتُم يا مُوسى‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى‏ نَرَىَ اللَّه جَهْرةً فَاخَذْتُكُم الصّاعِقَةُ وَ انْتُم تَنْظُرونَ )
«و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ مگر اين كه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم؛ پس صاعقه شما را گرفت؛ درحالى كه تماشا مى كرديد»
حال با توجه به این آیات، تقاضای رویت خداوند از سوى موسى عليه السلام صورت نگرفت، بلکه گروهی جاهل بودند که آن حضرت را تحت فشار قرار دادند و از حضرت موسی تقاضا کردند،خداوند را به ما نشان بده

نکته دوم:
با توجه به این آیه که فرمود:
( فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً ) (اعراف آیه 143)
و هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمين افتاد. 
می گوییم : منظور از تجلی الهی بر طبق آیاتی که ذکر شد (سوره بقره آیه 55 و سوره نساء آیه 153) همان صاعقه است ،با توجه به این مطلب وقتی حضرت موسی علیه السلام و بنی اسرائیل توانایی مشاهده صاعقه را ندارند چگونه انتظار دارند ذات بی مثال خدا را مشاهده کنند؟!
ضمن این که در آیات قرآن می خوانیم که:
( " لیس کمثله شیء ")  یعنی هیچ چیزی مانند او نیست.(شوری آیه 11)
( لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير ) ، چشمها او را نمى‏ بينند ولى او همه چشمها را مى ‏بيند و او بخشنده و آگاه است‏» (انعام آیه 103)

نکته سوم:
در آیه ای از قرآن می خوانیم که:
( وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُوْنَ لِقائَنا لَوْلا انْزِل عَلَيْنَا الْمَلائكَةُ اوْ نَرَى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فى انْفُسِهِمْ وَ عَتَوا عُتُوّاً كَبْيراً ).
و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مى ‏كنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمى ‏بينيم؟!» آنها درباره خود تكبّر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!
سیوطی در الدر المنثور می نویسد:
و أخرج ابن المنذر عن ابن عباس‏ في قوله‏ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً قال شدة الكفر
منظور از جمله" وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً"بیان شدت کفر است. یعنی چه کفری از این بالاتر که انسان تقاضا کند خدا را ببیند(1)
با توجه به این آیه،درخواست مشاهده پروردگار تکبر و طغیانی بزرگ است و چه طغيان و تکبری از اين بزرگتر كه ذات خدا را همردیف امور جسمانی قرار داد؟!

نکته چهارم:
اما در قرآن آیاتی وجود دارد که در نگاه ابتدایی از آن مساله رویت خدا برداشت می شود مثل این آیه که اهل سنت هم به آن استدلال کرده اند" ! إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ -- به پروردگارش مى ‏نگرد(قیامت آیه 23)
در پاسخ باید گفت:
اولا:با توجه به نکات مذکور ثابت شد که مشاهده پروردگار امری ناممکن و کفر آلود است
ثانیا:مراد از دیدن در این گونه آیات،دیدن با چشم دل است،یا منظور از نگاه به پروردگار، نگاه به لطف و پاداش او در قيامت است.
در بعضی از تفاسیر اهل سنت درباره این آیه آمده است که:
و أخرج ابن مردويه عن أنس بن مالك قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم‏ في قول الله‏إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ قال ينظرون إلى ربهم بلا كيفية و لا حد محدود و لا صفة معلومة
به پروردگارش مى ‏نگرد یعنی آنها به پروردگارشان مى ‏نگرند بدون كيفيت و حد محدود و صفت مشخص ‏(2)
در تفسیر ایجاز البیان هم آمده است که:
الى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ: تنظر ما يأتيها من ثواب ربها
نگاه می کنند به ثواب و پاداش پروردگارشان(3)

نکته پنجم:
در مورد این استدلال که گفته شد ، " حضرت موسی با خدا سخن گفت و ذاتی که مخاطب قرار گیرد و با او سخن گفته شود جواز دیدنش اولویت دارد" هم می گوییم :
وقتی جسمانیت خدا با توجه به آیات قرآن منتفی شد،باید گفت که لازمه صحبت کردن حضرت موسی با پروردگار،جسمانیت خدا نیست
بهترین قول درباره کیفیت صحبت کردن خدا با حضرت موسی طبق تفاسیر شیعه قول زیر است
از آيات مختلف قرآن استفاده مى ‏شود كه خداوند با موسى علیه السلام سخن گفت، سخن گفتن خدا با موسى علیه السلام از اين طريق بوده است كه امواج صوتى را در فضا يا اجسام مى ‏آفريد، گاهى اين امواج صوتى از لابه لاى" شجره وادى ايمن"، و گاهى در" كوه طور" به گوش موسى علیه السلام مى ‏رسيد(4)
 

 

 

 

پی نوشت ها:
[1] الدر المنثور فى تفسير المأثور‎‎،سیوطی ج‏5    66   
[2] لدر المنثور فى تفسير المأثور ج‏6، ص: 290
[3] إيجازالبيان عن معاني القرآن، نيشابورى محمود بن ابو الحسن‏ ،ج‏2، ص: 852
[4] تفسير نمونه،مکارم شیرازی، ج‏6، ص: 363

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.