كورش هخامنشى و قتل عام مردم در گفتار گزنفون

  • 1394/11/19 - 00:20
كورش كبير به وسيله مناديان فرمان داد كه هر کس بیرون از خانه باشد و همچنین هركس سلاحى در دست يا در خانه نگه دارد، او و تمام كسان آن خانه كشته خواهند شد. اين گونه كورش كبير توانست بر شهر مسلط شود و اين گونه حقوق بشر را محترم شمرد. باید توجه داشت که در حمله کورش به بابيلون (در برخى ترجمه‌ها: نينوا) بسیاری کشته شدند و ویرانی بسیاری به بار آمد.

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ كورش هخامنشى پس از لشكركشى‌هاى متعدد به سرزمين‌هاى همسايه، به بابل (در برخى ترجمه‌ها: به نينوا) رسيد.[1]
- پيشنهاد كورش به سرداران: شهر را محاصره كنيم تا مدافعين شهر، از سر گرسنگى تسليم شوند
«كورش عموم سركردگان را به حضور طلبيد و گفت: به عقيده من هرچه تعداد سربازان داخل شهر زيادتر باشد، درصورتى‏‌كه نخواهند از مواضع خود خارج و آماده كارزار باشند، تحت استيلاى گرسنگى، زودتر تسليم مى‌‏شوند. پس اگر كسى رايى بهتر از اين نداشته باشد، من معتقدم كه بايد آنها را تحت محاصره قرار داد.»[2]
- كورش كبير: هنگامى كه مردم در خواب هستند به شهر حمله كنيم تا نتوانند از خود دفاع كنند
پس از گفتگوها، كورش گفت: «امروز كه ما آنان را مورد حمله قرار مى‏‌دهيم جملگى در خواب و مست باده عيش و نوش‌‏اند. مردم يا در بستر ناز و خوشى آرميده‌‏اند و يا در گوشه و كنار به نوشيدن و طرب مشغول‏‌اند و چون ما را در داخل شهر خود ببينند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد كه ديگر قادر به در دست گرفتن سلاح نيستند.»[3]
- كورش كبير: شهر را با به آتش مى‌كشيم
كورش در ادامه گفت: «ما مشعل‌‏هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه ‏جا را شعله‌ور و شهر را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قير قابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه‌‏ها را آتش خواهند زد و بدين‏ قرار مدافعين يا بايد خانه و مواضع دفاعى خود را رها كنند و بگريزند يا در ميان شعله‌‏هاى آتش بسوزند. سربازان من، اسلحه خود را برداريد و به پيش برويد. به يارى خدايان شما را قريبا به سرمنزل پيروزى خواهم رساند.»[4]
- سپاهيان كورش، دست به قتل عام مردم زدند
«سپاهيان كورش پس از صدور فرمان، از جا حركت كردند. از بستر رودخانه وارد ديوار ضخيم‏ شدند و از آن گذشتند و به شهر سرازير شدند. هركس در راه ديده مى‌‏شد يا در زير تيغ سربازان كشته مى‏‌شد و يا ديوانه‌‏وار فرار مى‏‌كرد.» گاداتاس و سربازانش چون درها را گشوده يافتند به سر قراولان تاختند و هركس را يافتند از دم تيغ گذراندند تا به شخص سلطان رسيدند. پادشاه آشور سراسيمه به پا ايستاده و قداره خود را از غلاف كشيده و مات و متحير بود. عده‌‏اى از سربازان گاداتاس و گوبرياس بر او حمله بردند و شاه و عموم حضار را از پاى درآوردند. تنى چند از آنان پا به فرار گذاردند و عده‏‌اى حمله آوردند ولى به احدى فرصت داده نشد و جملگى به خاك هلاك افتادند. كورش به سواره‌‏نظام و سربازان خود امر داد هركه در كوچه‏‌ها يافتند بكشند و به جارچيان كه زبان آشورى مى‏‌دانستند فرمان داد ندا برآورند كه مردم در خانه خويش بمانند و قدم بيرون ننهند و الّا خونشان هدر است.»[5]
همچنين كورش به وسيله مناديان فرمان داد كه هركس سلاحى در دست يا در محلى پنهان دارد، بى‏‌درنگ آن را تسليم نمايد. هركس سلاحى در دست يا در خانه نگه دارد، او و تمام كسان آن خانه كشته خواهند شد.[6] اين گونه كورش كبير توانست بر شهر مسلط شود و اين گونه حقوق بشر را محترم شمرد. باید توجه داشت که در حمله کورش به آن شهر بسیاری کشته شدند و ویرانی بسیاری به بار آمد. در نسخه اصلی (متن یونانی) کتاب سایروپدیا (کورش‌نامه) و در ماجرای برخورد مردم آن شهر با ارتش مسلح کورش کبیر، عباراتی چون ἀποθνήσκω (به معنی مردن، هلاک شدن)، παιόμενοι از ریشه παίω به معنی در هم کوبیده شدن و کشته شدن، برای مردم استفاده شده است. همچنین آمده است:
τοὺς δ᾽ ἐν ταῖς οἰκίαις κηρύττειν τοὺς συριστὶ ἐπισταμένους ἔνδον μένειν: εἰ δέ τις ἔξω ληφθείη, ὅτι θανατώσοιτο.
بدین معنی که کورش کبیر دستور داد تا همه باید درون خانه‌های خود بمانند، و هر کس از خانه بیرون بیاید، کشته خواهد شد.[7] همچنین در ادامه آمده است که کورش به رهبران مذهبی شهر گفت كه من شهر شما را با شمشير فتح كردم، و سپس اموال و خانه‌های مصادره شده را به عنوان غنيمت ميان ياران خود تقسيم كرد.[8]
در پايان گفتنی است كه روی انتقاد ما به كورش كبير نيست! شايد كورش كبير برای تشكيل امپراتوری جهانیِ مدّنظر خود راهی غير از اين نداشت. روشن است كه برای برقراری تمدن نهايی جهان، جنگی بزرگ لازم است و اين جنگ عظيم، مقدمه صلح پايان تاريخ خواهد بود. اكنون روی انتقاد ما به سوی كسانی است كه تاريخ را انكار می‌كنند و می‌كوشند وقوع چنين رخداد‌های تاريخی را مخفی كنند.

پى‌نوشت:
[1]. گزنفون، كوروش‏‌نامه،‏ ترجمه رضا مشايخى‏، تهران‏: انتشارات علمى و فرهنگى‏، ۱۳۸۶، ص 212 (كتاب 7، فصل 5)
Xenophon, Cyropaedia (Ancient Greek text), Editor: Miller, Walter, Publisher: W. Heinemann: 1914, from (perseus.tufts.edu), Book 7, Chapter 5
Xenophon, Cyropaedia, Editor: Walter Miller, London: W.‎ Heinemann, 1914, (Perseus.tufts.edu), Book 7, Chapter 5 : 1
[2]. گزنفون، همان، ص 213
[3]. گزنفون، همان، ص 214
[4]. گزنفون، همان، ص 214
[5]. گزنفون، همان، ص 214-215
[6]. گزنفون، همان، ص 215، بنگرید به:
Xenophon, Cyropaedia, Editor: Walter Miller, London: W.‎ Heinemann, 1914, (Perseus.tufts.edu), Book 7, Chapter 5 : 34
[7]. بنگرید به:
Xenophon. Xenophontis opera omnia, vol. 4. Oxford, Clarendon Press. 1910, Book 7, Chapter 5, Num 31
Xenophon, Cyropaedia (Ancient Greek text), Editor: Miller, Walter, Publisher: W. Heinemann: 1914, from (perseus.tufts.edu)
[8]. بنگريد به:
Xenophon, Cyropaedia, Editor: Walter Miller, Book 7, Chapter 5 : 35

تولیدی

دیدگاه‌ها

نوشته شما بسیار خوب بود ولی در انتهای حرفی زدید که کاملا اشتباه است و کل نوشته شما را به زیر کشید. گفتید "روی انتقاد ما به كورش كبير نيست! شايد كورش كبير برای تشكيل امپراتوری جهانیِ مدّنظر خود راهی غير از اين نداشت." این چه حرفی بود که زدید ؟ این حرف شما توجیه جنایات وحشیانه کورش خونخوار نیست؟ بهتر هست که این جمله را حذف کنید.

سلام گرامي، آن جمله قابل حذف نيست. سپاس

عالی بود. با اجازه منتشر شد ! خوبی کار شماهه اینه که سند انگلیسی هم میدید این باعث میشه نور از چشم کورش پرستان بپره ! چون اینها در مقابل غربی ها و سندهای غربی کاملا تسلیم هستن و چون غیر این چیزی ندارمن کل هویتشون رو غربی ها بهشون تحویل دادن. اگه به ایرانی گری بود که کورشی وجود نداشت ! نه اوستا نه متون پهلوی نه شاهنامه و نه هیچ متن ایرانی اسم کورش شاه عن شاه رو نبرده برای همین کورش پرستها کاملا مثل موم رو انگشت غربی ها و فراماسون ها دارن میچرخن

سلام گرامي، هدف ارائه اسناد و تبيين حقايق است. نه پراندن نور از چشم ديگران. سپاس

پادشاه اشور رو ماد و بابل ۵۰ سال قبل از کوروش نابود کرده بودن نه امپراطوری اشوری وجود داشت نه پادشاهی نینوا هم ۵۰ سال قبل از کوروش ویران شده بود برای جاهل نمی نویسی که امپراطوری اشوری وجود نداشت که کوروش بخواد نابود کنه کمتر خالی ببندید

این ایراد شما به نویسنده مطلب و پست درست نیست، بلکه چون مطلب با رفرنس بیان شده است، اشکالتان را می توان از گزنفون و بر مطلب او ابراز کرد.

پشیوتن داری زور چیو میزنی ؟ چیو میخای منکر بشی ؟ جایی واسه انکار مونده ؟!!

سپاس از تأیید نظرات، توجه به نظرات مخالف در این سایت قابل ستایش است

به نظرم حرف مقاله حرف حساب هست . همه منابع تاریخی میگن کورش حمله داشت و خوب طبیعی هست که در هر حمله کسانی کشته میشن و زن ها بیوه میشن و مال ها و جانها تلف میشه کورش هم همینجور بود ولی کورش از پادشاهان عصر خودش کمتر کشت و کمتر خون ریخت. ولی برای حکومت جهانی باید خونها ریخته بشه و هیچ آرمانی از آرمانهای بشر بدون خونریزی امکان داره صورت بگیره . حتی الان امریکا هم برای حقوق بشر و برای دموکراسی تو هیمن ده سال اخیر میلیونها نفر رو کشت. هیچ دین و هیچ مکتب انسانی بدون خونریزی پابرجا نمیشه. حتی آتئیستها و خداناباورها هم تا جا داشته باشه از لحاظ روانی طرفشون رو ترور میکنن و اگر خوب نگاه کنیم مائو که خدانابور بود در چین و ... چقدر آدم کشت و چقدر به مردم تجاوز کرد. ولی مهم دو چیز هست. 1 - خون کمتری ریخته بشه. 2 - هدف و دستاورد خونریزی چیز خوبی باشه و به پیشرفت ختم بشه . مل دکتر جراحی که خون میریزه و شکم پاره میکنه ولی آخرش درمان هست

طبق کدام منبع بیان می دارید که کوروش کمتر خونریزی داشته است؟ مثلا در این مطلب هست که کوروش قتل عام کرده است و در مقابل و در مورد کوروش گفته می شود که غالبا بدون خونریزی بوده است که ادعای کتیبه کوروش است. از این قبیل قتل عام ها هم چند مورد در باره کوروش بیان شده است.

سلام؛ همه نظرات توهين آميز، از سوي هر كس (از هر طرف، موافق يا مخالف) حذف مي‌شود. همچنين گفتگوي ميان جناب كورش و شخصي به نام "پرسش از كورش" نيز حذف مي‌شود. چون بحث به حاشيه رفته است، و جناب "پرسش از كورش" چون در كامنت آخر ديدگاهتان توهين آميز تشخيص داده شد، از انتشار آن معذوريم. نتيجه گفتگوي ميان شما (جناب پرسش از كورش) و جناب كورش اين است كه حق با ايشان (جناب كورش) است، و در متن كورش‌نامه حرفي از نينوا نيست. بلكه سخن از بابيلون است. و از اين جهت، با كمك ايشان (كورش) مقاله را اصلاح و تكميل كرديم. اين مقاله به بيان ديدگاه گزنفون مي‌پردازد، مقدمه و متن تبيين نظريات گزنفون است. چه راست باشد، چه دروغ، نتيجه در پايان آمده است.

جناب اگر حق با من است پس باید اشاره کنید که ما منابع معتبری همانند استوانه کوروش و رویدادنامه نبونئید که اسناد تجاری و اداری هم زمان، که درستی آنها را تأیید میکنند در دست داریم و نشان می دهند که اصلا فتح بابل با جنگ نبوده است بلکه اوگبارو سردار کوروش بدون جنگ وارد بابل شد و وقتی هم خود کوروش وارد بابل شد با استقبال بی نظیری روبرو شد.. یه وقت نذاشیم دروغ منتشر بشه و گشترش پیدا کنه... فکر میکنم باید این نظر تأیید بشه و ربطی به اون بحث نداره. هرچند به نظر من کاش میذاشتید بحث هم باقی بمونه

سلام گرامي، این مقاله به دیدگاه گزنفون پرداخته است. لیکن اینکه مي‌گویید استوانه کورش منبع مهم‌تري است، بحثي دیگر است. اگر مصرّ هستید که استوانه معتبر است، پس لطفا ملاک‌هاي اعتبار یک اثر باستاني را توضیح دهید و سپس بگویید که آیا استوانه کورش واجد این معیارها هست یا خیر؟ اوگبارو هم سردار بابلي بود که به ارتش کورش پیوست و هنگام ورود اوگبارو به شهر، گمان مردم این بود که ارتش بابلي وارد شهر مي‌شود. سپاس

این نظر رو بنده وقتی گذاشتم که نظرات تأیید می شد. الان همه نظرات حذف شده است و حرفم را پس میگیرم. لطفا این نظر من را هم پاک کنید

سلام دوست به هم میهن مغرض : 1- شما اگرایرانی هستی خیلی خودباخته شدی چشم واقع بینی نداری اگراندکی ازتعصبت بی موردت بکاهی ونگاهی به تمام توابخ بکنی همه محققین کورش را ستوده اند ازآن مهترکتابهای آسمانی همانند تورات وانجیل واوستا وقرآن ورویدادنامه نبعید دربابل کوروش هم ستوده اند , بیشترازاین نمیگم زیرا شماباعناد متوسل به دروغ پردازی شده ای, شما اگرکومنیست نیستی باید بدانی که کورش تنها کسی که است که نامش درتمام کتبهای آسمانی شما وجود دارد وازاو را عادل خوانده اند وگفته های جنابعالی میشود توهین کتب آسمانی خودتان ,یعنی کتب آسمانی شما به اشتباه کورش را عادل معرفی کرده . 2-شما میگوئید دردین زرتشت ازدواج فامیلی بوده این نیزیک دروغ کوراست , شما نباید عمل اشتباه یک پادشاه را با دین مرتبط کنی دردین زرتشتی نه ازدواج فامیلی بوده نه تعدد زوجات ونه برده داری ونه کنیز و... درحالی که ازدواج فامیلی (دخترعمو با پسرعمو ودخترخاله باپسرخاله و...) دردین اسلام باب شد ه که تاکنون تلفات زیادی هم بوجود آورده است و...169

بهتر است یک نوشته هم داشته باشید و با سندهای جعلی بنویسید آشور بناپال و دیگر پادشاهان آشور با مردم با مهربانی و رعایت همه ی مبانی حقوق بشر حکومت می کردند. و یا بنویسد داعش هیچ جنایتی انجام نداده و اینها همه ساخته و پرداخته بنگاهای خبرپراکنی غرب برای اسلام هراسی است. تا کاملا نشان دهید تا چه اندازه از شکوه و جلال ایران زمین نفرت دارید، یا از سر فرومایگی میخواهید جلوی خورشید که بر تاریکخانه بت های متوهم شما درخشیدن گرفتهٰ در هراسیدٰ و میخواهید جلوی آن خورشید را بگیرید.

با درود گویی کسانی میخواهند از آن همه درخشش انسانیت و مهربانی و آزادگی از لابلای کتاب سندهایی برای نشان دادن خشونت کوروش بیابند، پس نه تنها به ترجمه غلط روی می آورند، (به بند 7 بخش 5 کتاب هفتم گزنوفون مراجمعه کنید) که گزینشی عمل می کنند. به یاد داشته باشید، بر اساس اسناد فراوانی که هست، آشوری ها وحشی ترین قوم بودند و سلاح حاکمیت آنان بی رحمی بود، و هر کجا را تصرف می کردند، با افتخار بیان می کردند که آنان را به سیخ می کشاندند (بر میله های عمودی از درون شکم می آویختند)، در آتش زنده می سوزاندند، پوست آنان را زنده زنده می کندند، به دختران و پسران برای بی آبرو کردن تجاوز میکرند، دست و پای آنان را می بریدند، چشم ها را در می آوردند و تلی از کشتگان بر جای می گذاشتند (لوح ها و سالنامه های آشوری و بابلی که در اینترنت به سادگی در دسترس هستند) این جمله ها به فروانی بارها و بارها در لوح هایی که خودشان نوشتند تکرار شده است. اگر کورش این همه از سوی یهودیان و یونانی ها و دیگران ستوده شده، برای این است که هرگز دست به چنین کارهایی نزده است. بدیهی است که در جنگ کشتار هست، و سربازان کورش هم دشمنان را می کشتند، ولی دست به جنایت و توحش نزده است. پس بخش تصرف نینوا را با دقت و کامل بخوانید، تا بدانید که فتح آن تا چه اندازه با رعایت انسانیت و شرف و اخلاق در آنزمان در یک جنگ و تصرف پایتخت یکی از وحشی ترین حکومت ها انجام گرفته است برای درک این مطالب، به منابع زیر مراجعه کنید: http://faculty.uml.edu/ethan_Spanier/Teaching/documents/CP6.0AssyrianTorture.pdf https://www.ancient.eu/Assyrian_Warfare/

کاسی ها همان عیلامی های باستان هستند و عیلام و عیلامی از نژاد سامی بودند . چون نوح سه پسر داشت بنام های : سام , حام , یافث و سام ( آنکه متعال می باشد ) پنج پسر داشت بنام : آرام , لوط , آشور , ارفشکاد , عیلام . و چون قلمرو عیلام کوهستانی بود ( کوه های زاگرس ) او را عیلام نامیدند عیلام بزبان آشوری یعنی کوهستان . علت اصلی سقوط آشور , غفلت از بربرها و وحشی های کیمری و آریایی بود . اسکان دادن وحشی ها در دل سرزمین اصلی آشور و دور نگه داشتن و کوچانیدن شهروندان متعصب و وفادار خود از سرزمین مادر , دادن حق تابعیت به وحشی ها و دادن پست های کلیدی به آنها ( نمونه اش دادن صدارت اعظمی به دانیال خائن و نمکنشناس بود که با توطئه خائنانه با کوروش پارسی جشنی برای شاه گرفت و او و سربازانش را شراب بسیاری نوشانید و شبانه آتشی به نشانه علامت دادن روشن کرد و درهای قصر را بر آنها گشود و بابل را با این حقه کثیف بر مردی تسلیم کرد که وقتی دختر فرمانروا را به زنی گرفت , فوری با توطئه کثیفی او را به قتل رسانیده بود ) , سبب شد که آشور و در مدت کمی بابل توسط بربرها نابود و ویران شود . در زمان هخامنشی ها قلم شرق باستان بدست یهودی ها افتاد و گندکاری های خودشان را ماستمالی نمودند تا بعدها مورد تلافی قرار نگیرند و نیز به خاطر تشکر از کوروشی که آنها را از اسارت آزاد نموده بود , او را در تورات تا به مقام خدایی رسانیدند و برای منحرف نمودن اذهان آیندگان , آن سیلندر و منشور جعلی را برایش ساختند و بعدها به هرودت دوباره همان دروغها را تحویل دادند . اکد - بلتی - آنه ( اکباتانا ) هزاران سال قبل از دیاکو وجود داشت و پایتخت تابستانی ملکه آشور سمیرامیس و سایر شاهان آشوری بود . چند هزار سال اغلب تا نصف ایران ( از اردکان امروزی و صحرای نمک بگیر پیش به سوی غرب ) جزو سرزمین اصلی آشور محسوب می شد , هزاران سال قبل از سرازیر شدن آریایی ها ( تاتارهای سفید ) و کیمریها و ساکاها ( تاتارهای زرد اقوام ترک های کنونی ) یونس قومش آشور نبود که بخواهد برای قومش موعظه کند . او تبعیدی یهودی متمردی بیش نبود و از آشوری ها متنفر بود و برای همین بعد از فرمان خداوند از موعظه برای آنها , تمرد کرد و از پیش خداوند با کشتی به ترشیش ( اسپانیا ) گریخت . در وسط دریا خداوند طوفان علم کرد و برای مجازاتش او را در دریا انداختند و برای تنبیه او , خدا او را سه روز در شکم ماهی گرسنه و تشنه نگه داشت که آدم شود . و به او فهمانید که فقط خدای اسرائیل و یهودی ها نمی باشد . بابل و آشور علی رغم گفته های تفرقه آمیز مردم کنونی خاورمیانه و غربی ها , هرگز جدا از هم نبودند و دین و زبان و فرهنگ واحدی داشتند . می شد گفت که برای مثال , نینوی همان تهران کنونی و بابل اصفحان کنونی بوده است . مثلاً تهران پایتخت باشد و اصفحانی ها بگویند که : زمانیکه اصفحان پایتخت آباد و زیبایی بوده است , تهران یک کوره دهی بیش نبوده است , الان تهران پایتخت است و شهر ما چندان اهمیتی در ایران ندارد . بیائید برویم با تهران بجنگیم و حق خودمان را از این تهرانی های از خدا بی خبر بگیریم و بار دیگر اصفحان را پایتخت ایران کنیم و مطمئناً هرگز زور اصفحانی ها به تهرانی ها نخواهد رسید . کل داستان این بوده است . خود کوروش و داریوش با ورود به بابل همه فرهنگ و تاریخ و تمدن بین النهرین را قبول کردند و فقط بنام خودشان آنها را توسط یهودی های خائن جعل نمودند و فقط اسامی آنها را عوض نمودند . برای مثال نشان خدای آشور و ماردوخ را عوض کردند و آن را اهورا نامیدند . تمام جهانیان اذعان دارند که ایرانی ها خداپرست بودند , پس چطور شد که همان دینی که از بین النهرینی ها گرفته شده و مادر محسوب می شود شد مظهر بت پرستی و شرک و الحاد ؟! کمی منطقی باشید و کودکانه فکر نکنید و لبخند بر لبهای یهودی ها نیاورید و مورد استهزایشان قرار نگیرید .

مطلب جالبی بود ولی انصافا خاک عالم بر سر نویسنده چون در نهایت گفته که به خاطر خونخواری کوروش به او انتقادی نداره و خونخواری آن جلاد رو با مجازات جلادان توسط امام زمان برای برقراری صلح نهایی در یک راستا قرار داده و مشابه قلمداد کرده! این مثل طرفداری از سفاکی یزید در عاشورا و وهن مذهب است.

ببخشید اگر میشه ترجمه تهامی و رخسانی رو هم بیارید

اولا ترجمه رضا مشایخی پر اشتباهه تو تو ترجمه های دیگه مثل ابولحسن تهامی نوشته بابل دوم اگر بابل قتل عام شده باش باید به رویداد نامه نبونعید مراجعه کرد که گفته بدون خونریزی فتح شده چون وقتی اثر باستانی هست باید به اون مراجعه کرد

در رویدادنامه نبونئید اومده که کوروش، مردم شهر اوپیس رو قتل عام و غارت کرد: https://www.adyannet.com/fa/tags/%D9%83%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D9%88%D9%BE%D9%8A%D8%B3 ضمن اینکه شهر بابل هم با کودتا فتح شد. یعنی کوروش، فرمانده لشکر بابل رو با پول خرید و به کمک وطن فروشان بابلی، موفق به فتح بابل شد.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.