عدم حرمت تبرّک جستن به قبور

  • 1394/07/10 - 23:33
در موضوع حرمت و عدم جواز تبرّک به قبر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) ائمه معصومین، اولیا و اوصیای الهی، نه تنها از سوی هیچ یک از بزرگان مذاهب چهار‌گانه اهل‌سنت فتوایی وجود ندارد، بلکه کلماتی در تایید این امر شاهدیم که در این مقاله مجال پرداختن به این موضوع نیست. تنها در این بین، شاهد اقوال...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در موضوع حرمت و عدم جواز تبرّک به قبر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) ائمه معصومین، اولیا و اوصیای الهی، نه تنها از سوی هیچ یک از بزرگان مذاهب چهار‌گانه اهل‌سنت فتوایی وجود ندارد، بلکه کلماتی در تایید این امر شاهدیم که در این مقاله مجال پرداختن به این موضوع نیست. تنها در این بین، شاهد اقوال، نظریات، فتاوا و رفتار‌های گروهکی منحرف و افراطی هستیم که همواره نظراتی خلاف اتفاق و اجماع سایر فرقه‌های اسلامی داشته‌اند. سخنانی بدون دلیل و برهان و آرایی بدون گواه و شاهد. آری از ابن‌تیمیه و پیروانش چنین اقوال و نظراتی دور از انتظار نیست. حال باید دید آیا حقیقت نیز چنین است؟ ابن عساکر در کتاب «التحفه» از طریق طاهر بن یحیی الحسینی با اسناد خود از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) روایت کرده است: «هنگامی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن گردید، حضرت زهرا (علیها السّلام) کنار قبر مطهّر پدر بزرگوار خویش آمده و مشتی از خاک قبر را برداشت و بر چشمان خود گذارد و گریست و این اشعار را سرود: از کسی که خاک قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ببوید و هرگز بوی خوش دیگری استشمام نکند، جای تعجب نیست. مصیبت‌هایی به من وارد گردید که اگر بر روزها وارد می‌شد، همچو شب تیره می‌گردیدند.[1] ذهبی در تاریخ‌الاسلام از ابودرداء نقل کرده است: «بلال، مؤذن پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، رسول خدا را در خواب دید که به او فرمود: آیا زمان آن نرسیده که به زیارت من آیی! بلال با نگرانی، اندوه و ترس متوجه وظیفه خود شد و به سوی مدینه النبی عزیمت نمود و گریان نزد قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و صورت خود را به روی قبر گذارد تا آن که امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) از راه رسیدند. در این هنگام بلال آن دو را در آغوش کشیده و شروع به بوسیدن آن دو نمود.»[2]
زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات و پس از حیات؛ قرآن کریم، مسلمانان را به شرف‌یابی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و درک فیض از محضر آن حضرت و درخواست بخشش و مغفرت از آن حضرت در صورت ارتکاب گناه و معصیت تشویق نموده و در آن صورت دعای آنان مستجاب می‌داند. آن‌جا که می‌فرماید: «و لو أنهم إذ ظلمو أنفسهم» امام سبکی در ذیل همین آیه گفته است: «این آیه مسلمانان را به شرف‌یابی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و درخواست بخشش و استغفار از آن حضرت، تشویق نموده است.»[3] شاید برخی بگویند آیه فوق مربوط به زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و شامل زمان وفات نمی‌گردد، در پاسخ به این شبهه باید گفت: اوّل آنکه قرآن کریم بر این مطلب تصریح فرموده که گروهی همچون انبیا و اولیا پس از وفات و یا شهادتشان در برزخ، حیات داشته و از اخبار این جهان با خبر و آگاهند. به عنوان نمونه، آن‌جا که می‌فرماید: «و لا تحسبن الذین قتلوا» و یا آن‌جا که می‌فرماید: «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله» با توجه به آنکه مقام پیامبر گرامی اسلام از تمام انبیا، شهدا، صلحا و تمام مخلوقات عالم، برتر می‌باشد، به همین جهت آیات فوق به طریق اولی و شایسته‌تر در حق آن حضرت صادق می‌باشد. دوم آنکه احادیث شریفه بر این موضوع تصریح دارد که ملائک به محضر خاتم‌الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شده و سلام کسانی را که به آن حضرت سلام کرده‌اند را به آن حضرت ابلاغ می‌کنند. این موضوع به قدری در روایات صحاح مورد تاکید قرار گرفته است که ابن‌تیمیه حرّانی نتوانسته به سادگی از کنار این روایات بگذرد و کتاب «التوسل و الوسیلة» خود را به این موضوع اختصاص داده است.[4] به عنوان مثال: «پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر مسلمانی به من سلام و درود بفرستد خداوند سلام او را به روح من ابلاغ می‌فرماید و من نیز حتما سلام او را پاسخ می‌دهم.»[5]
همچنین فرموده است: «بر من درود و صلوات بفرستید که به من می‌رسد.»[6] سوّم آن‌که مسلمانان از روزگاران قدیم تا کنون از آیه فوق، معنای مطلق را فهمیده و هرگز آن را با رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پایان یافته ندیده‌اند؛ تا آنجا که برخی از اعراب بادیه‌نشین و بیابان‌گرد با همان ذهن ساده و خالی از هر گونه شائبه و تلقین، به شهر مدینه و زیارت قبر مطهر آن حضرت آمده و همین آیه را نیز در آنجا تلاوت کرده و از آن حضرت درخواست استغفار می‌کردند. تقیّ الدین سبکی در «شفاء السقام» و سمهودی در «وفاء الوفا» نمونه‌هایی از این موارد را گزارش کرده‌اند: «سفیان بن عنبر از عتبی روایت کرده است: نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله سلم) نشسته بودم که عربی بیابان‌گرد و بادیه‌نشین از راه رسید و عرضه داشت: سلام بر تو ای رسول خدا! خداوند فرموده است: و اگر به هنگامی که مرتکب گناهی شدند نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پیامبر برایشان آمرزش خواسته بود، خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند. من نیز به همین سبب نزد تو آمده‌ام. بعد از این جمله گریست و این اشعار را سرود: ای بهترین کسی که در این مکان آرمیده‌ای و از برکت وجود تو هر مکانی طیّب گردیده است. جانم فدای قبری باد که تو در آن آرمیده و عفت، جود و کرم را نیز به همراه خود به گور برده‌ای! آن‌گاه پس از آن‌که این اشعار را سرود طلب آمرزش و مغفرت کرد و به سوی سرزمین خود بازگشت.»[7]

پی‌نوشت:

[1]. سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 12، ص 337.
[2]. تاریخ الإسلام، ذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 17، ص 67.
[3]. شفاء السقام، امام سبکی، ص 81، به نقل از: الزیارة فی الکتاب و السنة، آیت الله شیخ جعفر سبحانی، ص 43.
[4]. قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، ابن تیمیه، المکتب الإسلامی، بیروت، ج 1، ص 74.
[5]. سنن أبی داود، سجستانی، دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 218.
[6]. سنن أبی داود، سجستانی، دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 218.
[7]. حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، أبی بکر ابن السید محمد شطا الدمیاطی، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، ج 2، ص 315.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.