گاتها ربطی به زرتشت ندارد ... !

  • 1392/06/21 - 12:24
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گاتها علاوه بر اینکه شدیداً مورد حذف و اضافه قرار گرفته است ، ارتباطی به زرتشت ندارد. در ادامه بر اساس دیدگاه اوستاشناسان به این مسئله می پردازیم ...

همانگونه که روشن است گاتها شدیداً مورد حذف و اضافه قرار گرفته است. یعنی تنها بخش اندکی از آن باقی مانده مانده همین مقدار نیز دچاز اضافاتی شده است. و از طرفی دیگر روشن است که مکتوب کنندگان آن کسانی نبودند جز همان دشمنان قسم خورده ی زرتشت. [1] اما رهبران زرتشتی گری در عصر حاضر اصرار دارند که بگویند گاتها سروده های زرتشت است، گرچه آنان هیچ دلیلی برای انتساب گاتاها به زرتشت ندارند و هیچ گاه نتوانستند از مسیر عقلی و تاریخی اعتبار گاتها را اثبات نمایند. اما بعضاً دیده می شود که سخنان اوستاشناسان را ملاک خود قرار داده و مدعی انتساب گاتها به زرشت می شوند ! در حالیکه بزرگترین اوستاشناسان جهان هیچ گاه مدعی انتساب گاتها به زرتشت نشده اند و این متن را صرفاً به عنوان یک « متن کهن » پذیرفته اند . گرچه برخی از اوستاشناسان نیز ادعای موبدان زرتشتی را به عنوان « یک باور دینی » مورد پذیرش غیر یقینی قرار داده اند، نه به عنوان یک موضوع ثابت تاریخی. در ادامه به بررسی نقطه نظرات می پردازیم ...

 جیمز دارمستتر، دانشمند و پژوهشگر اوستاشناس فرانسوی گفتند : « از جزوات اوستا آنچه به طور کامل تا به عصر حاضر باقی مانده همان نسک نوزدهم موسوم به وندیداد است.» [2] این سخن دارمستتر نشان می دهد که سایر قسمتهای اوستا (از جمله بخش های گاسانیک اوستا که مشتمل بر گاتها است) کامل به دست نسل های امروزی نرسیده است.

دکتر قدیانی در کتاب « فرهنگ جامع تاریخ ایران » در مورد زرتشت میگوید : « برخى از سرودهاى گاتها كه در دست است، ظاهراً از خود اوست.» [3] دقت داشته باشیم ؛ برخی از سروده های گاتها... !‏ که البته آن مقدار منتسب به زرتشت هم تنها یک احتمال « ظاهری » بدون هیچ پایه و اساس علمی و عقلی است.

آدولف گرانتوسکی از پژوهشگران ایران باستان می نویسد : « پس از زرتشت پیروانش بسیارى از سنت‏هاى خشک پیش از پیدایش پیامبر را با تعصب دنبال كردند و به باورهاى كهن و پس ‏افتاده آریائى‏ ها گرایش یافتند؛ دوباره به پرستش خدایان قدیمى از قبیل میترا، آناهیتا و غیره پرداختند. قسمتى از سرودهایی كه مضمون آنها ستایش این خدایان است در اوستا وارد شد، در این‏جا به گونه جعلى این ادعیه را به پیامبر نسبت داده ‏اند. مضمون این‏گونه ستایش‏ها حتى در گاتهاى قدیمى نیز وجود دارد. » [4] 

شادروان پروفسور شوشتری که بخشی عظیم از عمر خود را صرف پژوهش های اوستایی کرد، این چنین بر تحریف و غیر اصیل بودن گاتها اقرار می کند: « شکی نیست که عبارات سرود های گاتها از اصل فرق کرده و چنان که گوینده گفته به ما نرسیده. چه الفاظ و چه سیلاب کم و بیش شده اند. برعکس سرود های ریگ ویدا که سالم تر مانده اند. زیرا هندوان سخت مقید بوده اند و احتیاز می کردند که دست به ترکیب الفاظ یا عبارات نزنند و از خود لفظی کم یا بیش نکنند و از اصل دور نگردند.» [5]

شادروان استاد پورداود می افزایند : « گاتها در ودا نامه ی دینی برهمنان شعرهایی است که پس از گفتار های نثر آمده باشد. همچنین است در نامه های دینی بودائیان. از خود گاتهای زرتشت نیز به خوبی پیداست که این سرودها دنباله ی اندرزها و آموزش های منثور بوده که بدبختانه از میانه رفته است.» در ادامه می افزایند: « از پی اندرزها و آموزش های پیغمبر ایران چند شعری می آمده که خلاصه سخنان منثور بوده و آسان تر به یاد پیروان دین سپرده می شده، درست مانند گلستان سعدی که نثر و نظم به هم آمیخته و هر گفتار و اندرزی به چند شعر آراسته شده... » همچنین : « از میان سرودهای گاتها برخی بی آغاز می ماند و برخی دیگر انجامش پیدا نیست. بسا بندهای یک سرود از هم بریده و رشته ی پیوستگی آنها از هم گسسته است. این پریشانی و پاشیدگی برای این است که گفتارهای منثور از میان رفته، آنچه در پارینه سرودها را به هم می پیوسته و معنی آنها را روشن می ساخته امروزه در دست نیست.» [6] ایشان پس از بیان مفقود شدن بخش عظیمی از گاتها می گویند: « برخی از مستشرقین احتمال می دهند که بعضی از فصول گاتها از اصحاب زرتشت باشد.» [7] باید توجه داشت که ایشان سالیان دراز است که از دنیا رفته اند. لیکن در نتیجه پژوهش های اوستاشناسان جدید ، انتساب گاتها به زرتشت به شدّت زیر سؤال، بلکه رد شده است. ضمن اینکه با بررسی پژوهش های اوستاشناسان بزرگ جهان ، در می یابیم که هیچ یک از آنان ؛ کسانی همچون فردریش اشپیگل ( Friedrich Spiegel ) ، آنکتیل دوپرون ( Anquetil Duperron ) ، توماس هید ( Thomas Hyde ) ،  اوژن بورنوف ( Eugene Burnouf ) ، ویلهلم گیگر ( Wilhelm Geiger ) ، شارل ژوزف دو هارله ( Charles Josef ) ، کارل فریدریش گلدنر ( Karl Friedrich Geldner ) ، جیمز دارمستتر ( James Darmesteter ) ، هانس رایشلت ( Hans Reichelt ) ، لاورنس ، هلموت هومباخ ( Helmut Humbach ) ، مارتین هوگ ( Martin Haug ) ، یوهان هنریش هوبشمان ( Johann Heinrich Hübschmann ) ، فردریک کارل آندرآس ( Friedrich Carl Andreas )، ژاکوب واکرناگل ( Jacob Wackernagel ) ، پروفسور هارلز ( harlez ) ، پاول هورن ( paul Horn ) ، ژان کلنز ( Jean Kellens ) و اریک پیرارت ( Eric Pirart ) ، پرودز اکتور شروو ( Prods Oktor Skjaervo ) و ... که در زمینه ی گاتها از قرن هجدهم میلادی تا کنون تحقیق کرده اند، گاتها را صرفاً به عنوان متنی کهن در نظر می گرفتند. و برخی نیز ادعای موبدان را به عنوان یک معیار نه چندان معتبر، مدّ نظر قرار داده ، از کنار آن گذشتند. در هر صورت این پژوهشگران هیچ دلیل علمی و عقلی برای انتساب گاتها به زرتشت نیافتند. و البته در این میان بودند کسانی همچون ریچاردسون که انتساب کل اوستا به زرتشت را مورد تردید قرار دادند و از نبود دلیل برای این انتساب خبر دادند. در عصر کنونی نیز دانشمندان بزرگی چون پرودز اکتور شروو، استاد زبانهای باستانی ایرانی در دانشگاه هاروارد و همچین پروفسور ژان کلنز و بسیاری دیگر، انتساب گاتها به زرتشت را رد می کنند. برای نمونه  ژان کلنز استاد بلژیکی زبان‌ها و دین‌ های هندو ایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان که بیش از چهل سال در حوزه اوستاشناسی پژوهش می کنند و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله از ایشان در معتبرترین منابع اوستاشناسی منتشر شده است، در کتاب « مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی » رسماً اعلام کردند که زرتشت ، خالق و نویسنده گاتها نیست بلکه سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است. در گاتها نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است. گاتها  سرودها و راز و نیاز های یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بودند. کلنز معتقد است که مترجمان گاتها به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن، اصطلاحات و معانی آن ها را آنطور که پیش زمینه‌ ای در ذهن خود داشته‌اند، نوشته‌اند تا بتوانند جمله‌ ای معنادار به دست آورند.

مسئله دیگر و البته قابل توجه این است که موبد فیروز آذرگشسب به عنوان یک موبد زرتشتی گفتند امروزه مدرکی وجود ندارد که بتوانیم زمان زندگی زرتشت و یا تاریخ سروده شدن گاتها را به روشنی بیابیم. [8] و استاد پورداود نیز این سخن را تأیید کرده اند. [9] و البته بر پژوهشگران روشن است که در تاریخ زندگی زرتشت بیش از هشت هزار و چهارصد سال اختلاف نظر وجود دارد. [10] در اثر این اختلافات روشن است که تاریخ و قدمت گاتها به طور دقیق مشخص نیست. به همین علت زبان شناسان نمی توانند به درستی این متون را ترجمه کنند. چه بسا کلمه ای در عصری یک معنا داشته باشد و در صد یا دویست یا سیصد یا ... سال بعد، در معنا یا مصداقش تفاوتی پدیدار گردد که معنی عبارت را تغییر دهد. پس اولین نتیجه ای که گرفته می شود این است که ترجمه ی گاتها ( یا حد اقل بخش زیادی از آن ) امری تقریبی و از روی حدس و گمان و تفسیر به رأی ها و دخالت ذهنیت ها خواهد بود که به خودی ِ خود موجب تحریف معنوی گاتها می شود. همانگونه که شده است. برای مثال اگر ترجمه ی علمی و دانشگاهی گاتها توسط پروفسور پرودز اکتور شروو را با ترجمه ی موبد رستم شهزادی مقایسه کنیم، کمتر از ده یا بیست درصد شباهت بین ترجمه ی واژگان و عبارات این دو نوشته می بینیم! ضمن اینکه به راستی چگونه ممکن است در زمان زندگی شخصی بیش از هشت هزار و چهارصد سال اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما بتوان به طور یقینی کتابی را به او نسبت داد؟ در ادامه نیز بیان می شود که اکثر اوستاشناسان، امروزه انتساب گاتها به زرتشت را رد می کنند.

و همچنین دلیل دیگر در اثبات موضوع ، کلام پروفسور میلز ، اوستاشناس بزرگ است که موبد فیروز آذرگشسب کلام او را ذکر کرده و در برابر آن سکوت می کند. یعنی تلویحاً اقرار می نماید. پروفسور میلز می گوید : « من تصور می کنم گاتاها کمتر از سایر قسمت های اوستا مورد دستبرد قرار گرفته است. » یعنی ایشان به اصل تحریف گاتاها صحه می گذارد، اما می گوید این قسمت کمتر از سایر قسمت ها تحریف شده است. [11] جالب اینجاست که موبد فیروز آذرگشسب در ادامه سخن میلز را نقد نمی کند و حتی او را جزو محققین و بزرگترین اوستاشناسان می آورد. موبد فیروز آذرگشسب در ادامه به صراحت از امکان ورود سروده های رهبران زرتشتی در گذر تاریخ به متن گاتها سخنن گفته اند. [12]

و در پایان گذشته از این همه ی این سخنان ، هیچ دلیل عقلانی و مستند تاریخی مبنی بر انتساب گاتها به زرتشت و اعتبار این کتاب وجود ندارد.

 

پی نوشت :

[2]. جیمز دارمستتر ، وندیداد اوستا ، ناشر دنیای کتاب ، تهران 1384 ، ص 286

[3]. عباس قدیانى ، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏ ، انتشارات آرون‏ ، تهران‏ ، چاپ ششم ، ج 1 ص 421 

[4]. آدولف گرانتوسکی ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ، انتشارات پویش ، تهران ، چاپ اول ، ص 65 

[5]. پروفسور عباس شوشتری ، گاتها سروده های زرتشت ، انتشارات فروهر ، چاپ دوم ، ص 228 – 229 

[6]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 413 – 414  

[7]. همان ، ص 84

[8].  گاتها ، ترجمه موبد فیروز آذرگشسب ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم 1378، ص 2 

[9]. ابراهیم پورداود ، گاتها ، کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، صفحه 41

[10]. ابهام در زمان زندگی زرتشت ؛ کلیک کنید.

[11]. گاتها ، موبد فیروز آذرگشسب ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، ص 25

[12]. گاتها ، موبد فیروز آذرگشسب ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، ص 21 و 23

تولیدی

دیدگاه‌ها

مشـــخصــه که گــاتــها ســروده هـــای زرتـــشـــــت نــیـــسـت . هم دلــیــلی برای ایــن ادعــــا وجـــود نداره هم اگــر بــخواهیــــم خردمـــندانه بـــنــگــریــم مــعــلــومــه کــه هـــیــچ چیــزی رو نــمـــیــشه بــه زرتــشـــت نسبت داد. وقـــتی حتــی عــصر زندگـــی اش بــه درســتــی روشــن نیــست !

درود. پژوهشگران پیشین بدرستی آگاه نبوده اند برای مثال انکتیل دوپرون که برای بار اول اوستارا ترجمه می کند اما با تکامل رشته اوستاشناسی ثابت میشود گاتها از آن زرتشت هست. شما دانشمندانی را اوردید و گفتید این ها گاتاها را از زرتشت ندانستند. مارتین هوگ بود که گاتها را از اوستا جدا کرد چطور می گویید هوگ به گاتها به عنوان متنی کهن نگاه میکرده؟ خیلی جالب است!! گلدنر نیز گاتها را به عنوان متنی کهن نمیدانسته گلدنر می گوید: در گات ها زرتشت به طرز مخصوص و با خیال عمیق سخن می گوید هر یک از قطعاتش دارای فکری است و اساسا یک مطلب را تعقیب می کند .... گلدنر نیز گاتها را از ان زرتشت دانسته. بدون تحقیق مطلبی ننویسید. هرتل نیز می گوید در گات ها یک مرد باهوش و باغیرت که از برای نیکی و خوبی در هیجان است با طرز بسیار دلسوز و مهربان با ما سخن می دارد و ...

گرامي سخنان شما بي سند و مدرك است. لطفاً سند ارائه كنيد. ثانياً آنهايي كه ميگويند گاتها مربوط به زرتشت است (و ديگر بخشهاي اوستا را نفي ميكنند)، دليلشان چيست؟ مگر شما مدعي عقلانيت نيستيد؟ چه دليلي براي حرفتان داريد؟

ممنونم برام سؤال بود جوابم رو گرفتم

درود بر شما ! در نسک گاتاها بارها نام اشوزرتشت تکرار شده است ، نمیدونم منظورتون چیه ؟ شاید بخواید بگید زرتشتیان در قرن دوم این کتاب رو نوشتن یا نام زرتشت بهش افزودن که احتمالا سندتون چند تا منبع در پیت شیعه باشه ! همین امام صادق و خیلی از ایمه مردم کوردستان رو جن میدونستن ، سوال کنید چه دلیلی برای انسان بودن کوردها وجود داره ؟ یاد بگیرید منابعتون قابل استناد نیست ! سوال اصلی اینجاست چه دلیلی برای انتساب قران به محمد هست ؟ اصلا قران که محمد نوشت و میگفت : جز با وضو به قران دست مزنید(واقعه77) و خداوند خودش از نسخش حفاظت میکنه (حجر9)کجاست؟ قدیمی ترین نسخه قران مربوط به قرن سوم است ،این در حالیست که محدثین میتونستن تراوشات سکسولوژی ایمه رو در قرن دوم جمع اوری کنند اما جمع اوری قران به قرن سوم موکول میشود ؟ چه سندی برای انتساب قران کنونی به محمد دارید ؟ چه دلیلی برای انتساب انجیل به مسیح دارید ؟ اصلا کدوم انجیل قبول دارید؟ چه دلیلی برای انتساب تورات قرن دوازده میلادی به موسی افسانه ای دارید ؟ اصلا موسی وجود داشته ؟ لطفا منظور اصلیتونو مشخص کنید ،الف یا ب. الف_گاتاها از پیش بوده ولی حاوی نام زرتشت نبوده و نام ایشان افزوده است .ب_گاتاها پیش از اسلام وجود نداشته ! لطفا منظورتون مشخص کنید !

سلام shirin گرامی.. 1- اینکه نام زرتشت در گاتها آمده دلیل بر انتساب گاتها به زرتشت نیست. 2- برای تحریف گاتها (کم و زیاد شدن) اسنادی علمی و معتبر ارائه شد که به نظر از بررسی و بحث پیرامون آن گریزان هستید. 3- روشن است که نمی توانید از گاتها دفاع کنید ، درواقع عاجر شده اید به همین دلیل طبق معمول شیوه ی فرار به جلو را پیش گرفته اید. منظور ما هم از مقالاتی که ارائه کرده ایم کاملاً روشن است. گاتها در گذر تاریخ شدیداً مورد حذف و اضافه قرار گرفته است و حتی گاتهای امروزی را نمی توان بر اساس دلایل عقلی و علمی به زرتشت نسبت داد. امکانش نیست.

سامان عزیز ! اشکالی نداره ، طبق بررسی کارشناسان تورات و انجیل و حتی قران هم به شدت تحریف شدن ! فک نمیکنم مساله مهمی باشه ، به هرحال بهتره بحث ادامه ندید ، موفق باشی

shirin گرامی ، من حاضر به ادامه دادن بحث هستم . منتظرم اگر دلیلی عقلی و علمی برای انتساب گاتها به زرتشت دارید ارائه کنید. سپاس

شما یه بار مقاله ای که نوشتید بخونید ببینید چی گفتید که ارزش پاسخ دادن داشته باشه ؟ هیچ کدوم از استدلال های مقاله دلیل قانع کننده ای برای عدم انتساب گاتاها به زرتشت نبود ! بهترین استدلال من اینکه داریوش هخامنشی مومن ترین زرتشتی بود و به گفته استاد هاشم رضی بین ششمین کتیبه او و هات 44 بند 3 و 4 ارتباطی هست ، یعنی داریوش این دو بند رو به صورت عامیانه خوانده بود ! البته استاد هاشم رضی میگوید زرتشت حداقل مربوط به 13قرن پیش از میلاد بوده و دین او در زمان داریوش نیز کاملا اندیشه های زرتشت نبوده ! داریوش کاملا یگانه پرست و مزدایی بود و یشت ها و وندیداد ... بعد ها افزوده شدند ! امیدوارم پاسخم قانع کننده باشه ، اگر نبود لطفا منظورتونو تشریح کنید چون هنوز متوجه منظورتون نشدم ! شما میگید گاتاها اصلا متعلق به زرتشت نیست یا گاتها دچار تحریف شده ؟

با اجازه استاد فخرایی و استاد ابراهیم زاده ........... // شیرین !! واقعاً به چه حال و روزی افتادی ؟ یادم می اد که اساتید گرامی چندین و چند دلیل ارائه کردن که خیلی از بخش های گاتها ازش کم شد و خیلی چیزها بهش اضافه شده !!! تو هم هیچ جوابی به جز یه مشت یاوه تحویل دیگران ندادی ! فکر میکنی این حرفی زدی ارزش بحث کردن داره ؟ واقعاً ارتباط داشتن بین حرفهای داریوش و محتوای یکی دو بند از گاتها یعنی گاتها مال زرتشته ؟؟؟ چیو به چی می چسبونی ؟ به چه حقارتی افتادی ؟ اینطوری داری مزرخف میگی !!! اینکه داریوش از مغان و موبدان پیروی میکرده جای خودش !!!! برای همین مخالفین و معترضین رو به سلابه می کشید و تو ماتحتشون نیزه فرو می کرد !!! کلاً بهت بگم پیروی داریوش از مغان به معنی پیروی از زرتشت نیست !!! اینو بفه و خودت رو به .... نزن !

وحید جان شما اصلا تو باغ نیستی و نمیدونی داری چی میگی ! لطفا دیگه برای من کامنت نذار و بذار اقای سامان پاسخ بده !

سلام شیرین جان،متاسفانه شما تو باغ نیستی. ايشون گفتن اینکه بین کتیبه داریوش و گاتها ارتباط وجود داره چه ارتباطی به انتساب گاتها به زرتشت داره؟ شما ورداره ميگی بگذار سامان پاسخ بده!پاسختان گرفتين،یک چیزی بنویسید ارزش پاسخگو گفتن داشته باشه. موفق باشید

آموزش جهان بينی زرتشت چيست؟ بر خلاف کشورهای زادگاه زرتشت (ايران، افغانستان و تاجيکستان) در اروپا دست کم دويست سال است که آموزش و پژوهش در باره انديشه و جهان بينی زرتشت به گونه علمی آغاز شده و ا مروز در دانشگاها بخش جا افتاده ايست. هدف اروپاييان از اين آموزش و پژوهش پی بردن به ريشه و بن زبانی، فلسفی، فرهنگی و هستی شناسی خود ميباشد. اگر بيش از سه هزار سال است که نام زرتشت بعنوان يک نام مقدس وارد ضمير ناخودآگاه ايرانيان و مردمان آسيای ميانه شده، همين نام بيش از دو هزار و پانصد سال است که بعنوان « بالاترين نماد دانش» وارد ضمير ناخودآگاه اروپاييان گرديده. فيثا قورث دانشمند بنام يونانی خود را شاگرد زرتشت ميپنداشت و ارستو فيلسوف ديگر يونانی که شاگرد افلاتون بود در کتاب خود « فلسفه» مينويسد که تمام دانش افلاتون از زرتشت گرفته شده. بطور کلی تمام دانشمندان و فيلسوفهای يونان باستان خود را شاگرد مکتب زرتشت دانسته اند و نوشته های خود را به او پيوند داده اند. ( ژک دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت, اکسفورد 1958 : ر.م افنان : تاثير زرتشت بر انديشه يونان: نيويورک 1965 : ژ. فرل: تاثير زرتشت و انديشه زرتشت بر فرهنگ غرب، سيدنی 1977 ) . ميدانيم که در آن دوره، يعنی در سده پنجم پيش از ميلاد مسيح، ايرانيان (که مردمان آسيای ميانه امروزی را هم در بر ميگرفتند) با پی ريزی نخستين امپراتوری جهانی که از 46 کشور درست شده بود امور دنيا را اداره ميکردند و شايد بهمين علت بود که يونانيان شيفته جهان بينی زرتشت که فلسفه هستی ايرانيان بود شدند.( مری بويس: تاريخ زرتشت گرايی، لندن، 1989 جلد دوم رويه 280-282 ) بنا به نوشتارهای تاريخ نويسان کهن و امروزی، با تحول فرهنگی ژرفی که زرتشت در ميان ايرانيان بوجود آورد، آنها آزاد منش ترين انديشه ها را در ميان ملتهای امپراتوری گسترش دادند و در اين راستا نخستين قانون حقوق بشر (فرمان آزادی) را بنگارش در آوردند. چون زرتشت به آ نها اموخته بود که « حقيقت متعلق به هيچ کشور، به هيچ ملت و به هيچ نژادی نيست». ( ژرار ايزرايل: کورش بزرگ، پاريس 1987: افلاتون: قانونها، ، بخش سوم، پارسيان 693 و 694). و در همين زمينه بود که که پس از آزادی يهوديان از اسارت بوسيله کوروش بزرگ، ساختن معبد اورشليم بوسيله داريوش و جمع آوری تورات بوسيله خشايارشاه، پيامبران يهودی همچون ايسايی، ژرمی، ازقيل ودانيل، کورش بزرگ را در تورات « فرستاده خدا و پيام آور آزادی» خواندند. در فرمان آزادی کورش که 2541 سال پيش با خط ميخی روی استوانه بزرگی نوشته شده که 150 سال پيش کشف شد اين جمله ها آمده اند0 « انسانها آزادند که هر خدايی را که دلخواه آنها بود بپرستند، آنها آزادند که در کشور دلخواه خويش زندگی کنند، همگی بايد در آرامش و صلح زندگی کنند.....». ( و. ايلرز : ترجمه استوانه کورش از خط ميخی، 1974 : ي. کيله: تفسير نوشتار استوانه کورش، 1973 ) . اين نخستين انقلاب انسانگرايی و آزاديخواهی در تاريخ بود. تمام نوشتارهای تاريخی نشان ميدهد که چه اندازه اين انقلاب جهان را به پيش کشاند. آداب و روسوم يهوديان که پيش از آن خشن و با قربانی جانوران بيگناه همراه بود، با وارد شدن انديشه زرتشت در دين آنها دگرگون شد و بعدها بر دين مسيحيت تاثير بنيادين گزاشت. ملتهای گوناگون امپراتوری آداب و رسوم خود را توانستند حفظ کنند و زنها همتراز مردان شدند. «پل دو بروی» زرتشت شناس معروف فرانسوی مي نويسد « تحولی که زرتشت در فرهنگ آن زمان به وجود آورد زنهای ايرانی را در تمام زمينه ها هم تراز مردان کرد و زنها از چنان آزادی برخوردار شدند که نظير آنرا در هيچ جايی از دنيای باستان نميتوان يافت. درآن زمان يونانيها با زنان خود مانند برده رفتار ميکردند و ارستو ميگفت زن نميتواند روح داشته باشد ». ( پل دو بروی: تاريخ فلسفه زرتشت، پاريس 1984 رويه 110) همين نويسنده در چند رويه جلوتر کتاب خود مينويسد « هيچ صفحه ا ی از کتابهای تاريخ نميتواند گواه دهد که يک نفر بزور به انديشه زرتشت وارد شده باشد. اگر جز اين بود زمانی که ايرانيان امپراتوری جهانی درست کرده بودند، يونان و هند و مصر و تمام خاور ميانه و نيمی از آفريقا زرتشتی شده بودند». پس از در هم پاشيده شدن امپراتوری هخامنشی در سده سوم پيش از ميلاد، علاقه و شيفتگی دانشمندان يونانی به زرتشت حتی از دورانی که ايران امپراتوری جهانی داشت بيشتر شد. اين شيفتگی به جايی رسيد که هيچ فيلسوف يا دانشمندی را دراين دوره در يونان نميتوان پيدا کرد که برای وجهه دادن به کار و پژوهش علمی خود آنرا را به زرتشت نسبت نداده باشد! اعتبار گرفتن از زرتشت بعنوان « بالاترين نماد در همه دانشها» به جايی رسيد که حتی دانش ستاره شناسی و کيمياگری را هم به او نسبت دادند! ( مری بويس: تاريخ زرتشتگرايی، لندن 1982 پوشينه دوم رويه491-565. ژ- دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت، رويه 12-14) شيفتگی به زرتشت به اندازه ای در اروپا رواج پيدا کرد که حتی با از ميان رفتن يونان فرو ننشست. با پيدايش امپراتوری رم دانشمندان رمی مانند فيلسوفان يونانی برای اعتبار دادن به کارهای خود از نام زرتشت تا جايی که ميتوانستند استفاده کردند. پس از سده نخست ميلادی دين رسمی درا مپراتوری رم مهر ستايی (ميترايزم) شد. مهرستايی که در جهان بينی زرتشت هضم شده بود و يکی از بخشهای اوستا را درست ميکرد از ايران به اروپا رفت و برای 400 سال درسراسر اين قاره گسترده شد بگونه ای که امروزدر انگلستان، آلمان، سويس، اسپانيا، ايتاليا و يونان بيش از 6000 معبد ميترا کشف شده. ( فرانس کومن: نوشته ها و مانده گارها در باره راز ميترا، بروکسل 1896 دو جلد، ی.گرشن تيچ: سروده های اوستايی در باره ميترا ، کيمبريج 1959 ) در سده چهارم ميلادی، مسيحيت در امپراتوری رم کم کم رواج پيدا کرد، ولی چون دين نو پا يی بود و هيچ آداب و رسوم ويژه ای نداشت تمام آداب و رسوم مهر ستايی را در خود هضم کرد. تاريخ 25 دسامبر را که تاريخ زاد روز ميترا بود که ايرانيان آنرا « شب يلدا » ميگويند تاريخ زاد روز مسيح قرار دادند. درخت کاج و سرو را هم که مهرستايان با آن مراسم شب يلدا را تزيين ميکردند وارد رسوم خود کردند. ميترايزم هفت رده يا گام برای پيشبرد روان و دنيای مينوی داشت که استاد رده هفتم را پير يا پدر ميگفتند. واژه پدر وارد مسيحت شد و کشيش را پدر خواندند. همچنين ميترايزم بعدها پايه ای شد برای ساختن فرا مسونری در اروپا که از سده هفدهم به بعد رواج گرفت. در ايران و کشورهای آسيای ميانه از سده سوم ميلادی به آن سو کم کم انديشه زرتشت بعنوان يک جهان بينی واپسين دوران خود را مي پيمود. دين زوروانی و مغان خزنده وار جايگزين جهان بينی زرتشت شده بودند و فرمانراوايی ميکردند. جنگهای تمام نشدنی ميان ايران و رم هر دو امپراتوری را ناتوان کرده بود. در اين زمان بود که در سده هفت ميلادی عربهای مسلمان با يورش خود به ايران که 200 سال به درازا کشيد فرهنگ ايرانی را در هم شکستند و جهان بينی زرتشت که هنوز کمی از آن پا بر جا مانده بود به دست فراموشی سپرده شد، ابن خلدون تاريخ دان عرب مينويسد که مدت شش ماه خزينه گرمابه ها در ايران از سوختن کتابها گرم ميشد. اگر در ايران و کشورهای آسيای ميانه آتش زرتشت به خاموشی گراييد ، در اروپا هيچگاه پژوهش و علاقه در باره انديشه زرتشت کم نشد. حتی در قرون وسطای مسيحيت که تبليغات ضد زرتشت بعنوان يک نماد ضد دين به اوج خود رسيده بود، روشنگران و خردگرايان اروپا دوباره زرتشت را بعنوان يک ابزار نبرد بر عليه کورگرايی و اختناق به ميان آوردند. در سده پانزدهم ميلادی يکی ازبزرگترين فيلسوفان دوران رنسانس يا رستاخيز فرهنگی اروپا، گرگوری پلوتن که نفوذ سياسی زيادی هم در دربار امپراتوری بيزانس به دست آورده بود کوشش کرد که جهان بينی زرتشت را جايگزين سه دين يهودی، مسيحی و اسلام که در جنگ هميشگی با هم بودند بکند. با اينکه بسياری از دولتمردان و خردگرايان آن زمان با او همراه شدند اما در اين راه پيروز نشد. ولی موفق شد که انديشه زرتشت را وارد مکتب افلاتونی فلورانس(ايتاليا) بکند و آنرا پايه ای برای انقلاب رنسانس در اروپا گرداند و انسانگرايی( هومنيزم) را پی ريزی کند. ( ژ. دوشن گيمن: پاسخ غرب به زرتشت، رويه 4 ، ح. لوی : انجمن زرتشت در امپراتوری رم ، 1985 رويه های 99 به بعد) در دوران رونسانس و پس از آن، گرايش به زرتشت در ميان روشن بينان اروپايی نه تتها کم نگرديد بلکه بيش ازبيش گسترده شدو بعد ديگری به خود گرفت. ولی سده ها بود که زبان زرتشت فراموش شده بود و هر چيزی که از زرتشت گفته ميشد نقل قول از ديگران بود. بنابر اين ميبايستی به پژوهش پرداخت و زبان او را از نو کشف کرد. در سده هفدهم زبانشناس فرانسوی، انکتيل دو پرون، پس از 20 سال کوشش سرانجام زبان اوستا را کشف کرد و آنرا در دو جلد به چاپ رسانيد. اوستا سخنان زرتشت نبود. اين کتاب از نوشتارهای پراکنده ای درست شده بود که سده ها پس از مرگ زرتشت حتی در دوران اسلامی بوسيله موبدان نوشته شده بود. با اين حال اين کشف سرو صدای زيادی در اروپا به پا کرد. خردگرايان اروپا در اوستا ابزاری را پيدا کردند که با آن ميتوانستند دوباره کليسای مسيحيت را بکوبند. آنها ميگفتند «حقيقت ديگردر انحصار کليسا نيست . حقيقت را هم ميتوان در يک انديشه آريايی پيدا کرد». در اين نبرد روشنگرايان و فيلسوفهای بزرگی مانند ولتر، گوته، گريم، ديدرو، وون کليست، بايرون، وورتسميت، شلی، نيچه و بسياری ديگر وارد ميدان نبرد شدند و آهنگسازان بزرگی مانند رمو (فرانسوی)، موزار و اشتروس (اتريشی) و چا يکوفسکی(روسی) در شکوه زرتشت اپرا ساختند. (برای فهرست کامل نام و نوشتارهای نويسندگان و هنرمندان با لا به کتاب ژ. دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت، رويه 16-17 ماجعه کنيد). اينگونه برخورد سبب گرديد که کشيشان در برابر اوستا جبهه بگيرند و بگويند که ترجمه دوپرون ترجمه ايست دروغين! در برابر اين ادعا ساير زبان شناسان هم وارد اين نبرد انديشه ای شدند. سه سال بعد زبان شناس آلمانی کلوکرز با ترجمه ديگری از اوستا به دوپرون حق داد و ثابت کرد که ترجمه او درست است. با اين حال اين نبرد به علت مقاومت کشيشان سی سال به درازا انجاميد. سرا انجام همگی درست بودن اوستا را تاييد کردند و اين کتاب برای هميشه وارد آموزش دانشگاهیگرديد. با اينکه اين پيروزی بسيار مهم بود ولی هنوز مسالة سخنان زرتشت روشن نشده بود. در سال 1861 زبان شناس معروف مارتين هوگ که در باره اوستا پژوهش گسترده ای را آغاز کرده بود متوجه شد که 17بخش از 72 بخش اوستا به زبانی نوشته شده که از ساير بخشها بسيار کهن تر و شيوه نگارش آن به گونه ای ديگر است. او بزودی پی برد که اين زبان، زبان پارسی کهن است که نزديک به دو هزار سال بود که از يادها رفته بود. سده ها بود که موبدان زرتشتی اين 17 بخش را از بر کرده و بدون اينکه معنی آنها را بدانند بعنوان سرود های مقدس در نيايشگاه ها ميخواندند. هوگ با کمک گرفتن از زبان سانسکريت که تازه کشف شده بود، اين 17 بخش را که به آنها «گاتا ها» ميگويند از بقيه اوستا جدا و سپس ترجمه کرد. پژوهشهای زبانشناسی و تاريخی بعدی بگونه ای شگفت آور ثابت کرد که گاتا ها که معنی آن« سروده» است بيش 3700 سال پيش بوسيله خود زرتشت سروده شده و از زبان خود او بيرون آمده. ترجمه گاتاها دروازه بزرگی را بروی تاريخ انديشه، فلسفه و تمدن جهانی گشود و ريشه بسياری از دينها و فلسفه ها يی که فرهنگ جهانی را ساختند روشن کرد. چکيده گاتاها را ميتوان بصورت زير بازگو کرد: هدف از زندگی، شاد و خوشبخت زيستن است ( بيش از30 بار واژه خوشبختی و شادی در گاتا ها تکرارشده). شاد و خوشبخت زيستن ميسر نيست مگر اينکه همگان در جامعه، از جمله جانوران و گياهان بتوانند با شادی و شکوفايی زندگی کنند. برای رسيدن به اين هدف مردمان بايد قانون هستی را ( که به آن ارتا يا اشا ميگويند) بياموزند. اين قانون از سه اصل بنيادين بگونه زير در ست شده است: 1-جهان هستی و بويژه زندگی انسانها در هر لحظه از زمان بوسيله نبرد ميان دو نيروی بنيادين و خود آفريننده و ضد يکديگر شکل ميگيرد. مردمان اثر نبرد اين دو نيرو را در درون خود بصورت شادمانی يا غم زدگی، عشق و نفرت، دوستی و دشمنی، آرامش درونی يا نگرانی، دادگری يا بيداد گری، خوب يا بد، شکست و پيروزی، روشنی درونی يا تاريکی و غيره احساس ميکنند. به سرچشمه نيروهای مثبت که مردمان را بسوی خوشبختی پيش ميبرند اهورا مزدا گفته ميشود. «اهورا» يعنی هستی آفرين و «مزدا» به معنی خرد است. بنابراين اهورامزدا به معنی « نيروی خردزا» يا «خدای خرد» ترجمه شده است. از ويژگيهای مردمانی که در راه اهورامزدا هستند، شاد زيستی و راستی در پندار و گفتار و کردار ميباشد. به سر چشمه نيروهای منفی يعنی نيروهايی که مردمان را به بدبختی و پسماندگی و غمزدگی ميبرند، انگرا ماينو يا اهريمن گفته ميشود. انگرا ماينو يعنی آشفتگی و خشم درونی که خرد ستيز است و چشم درونی را کور ميکند. از ويژ گيهای انگراماينو دروغ و ريا است. با اين ابزار است که او آگاهی را سرکوب و نا آگاهی را رواج ميدهد. 2- دومين قانون جهان بينی زرتشت ميگويد که در اين جهان هيچ نيرويی بدون وجود نيروی ضد خود نميتواند مفهومی داشته باشد. روز بدون شب، خوب بدون بد، آرامش درونی بدون نگرانی، عشق بدون نفرت و غيره هيچيک به تنهايی مفهومی نخواهند داشت. اگر چيزی در اين دنيا بخواهد به صورت نيرو در آيد بی درنگ نيروی مخالف خود را در برابر خود خواهد يافت. 3- و چون اين جهان از نيروهای دوگانه ضد هم و مثبت و منفی درست شده، هستی در انسانها نيرويی بنام « آزادی گزينش» » گزاشته که بوسيله آن هر کس ميتواند از ميان دو نيروی ضد هم و در حال نبرد يکی را انتخاب کرده و در آن شرکت کند. ميان شادی و ماتمزدگی، دوستی و دشمنی، دادگری و بيدادگری، خرد و خرد ستيزی، راستی و دروغ، خوب و بد، آزادیو اختناق، سروری و بردگی و غيره يکی را گزينش کرده و در آن زندگی کند. چون آزادی گزينش با انسان است، بنا بر اين مسئوليت هم با اوست. چند سال پس از ترجمه گاتاهای زرتشت، يکی از بزرگترين فيلسوفان اروپا فردريک نيچه در سال 1883 شاهکار معروف خود «آن چنان گفت زرتشت» را در دو جلد نوشت. اين کتاب که امروز به تمام زبانهای دنيا ترجمه شده ديدگاه اروپاييان را نسبت بزندگی زيرو رو کرد و فرهنگی نوين و مدرن را که تا امروز ادامه دارد به اين قاره ارمغان نمود. ( دکتر خسرو خزاعی ـ پرديس) برگرفته از : http://gatha.org/index.php?option=com_content&view=article&id=50&Itemid=68&lang=en

زرتشت در اروپا : از فیثاغورس تا نیچه -- دکتر خسرو خزایی https://www.youtube.com/watch?v=mKndLUBBix4&feature=share

مزدک جان ! یه خورده فکر کن ! ببین مطلبت ربطی به مقاله نداره !!!! چرا سعی میکنی بحث رو منحرف کنی ؟؟؟؟ مقاله درباره گاتها هست ولی شما درباره فیثاغورس نوشتی !!!!!

پاسخی به توهمات و مغالطه های خسرو خزاعی بنگی ! خود زرتشتیهای امروزی هم ادعا میکنند از زرتشت تا فیثاغورث (و ارسطو و افلاطون و...) بیش از 1300-1500 سال فاصله بوده !!! اون وقت اینها چطوری شاگرد زرتشت بودند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زرتشت صاحب اوستا مال شرق ایران بود و هیچ وقت سمت یونان یا غرب ایران هم نرفت ! خوب این یونانیها چطوری از زرتشت اوستا چیزی یاد گرفتن ؟؟؟؟؟؟؟ زرتشت اوستا یک گاوپرست بود که با محارم خودش همبستر میشد و ادرار گاو را مقدس میدونست و رهبر دین زرتشتی بود !! اما اون زرتشت که یونانیها ازش حرف میزنن یه زرتشت دیگه بود. که همعصر یونانی ها بود و اسمش هم زوروآستر بود ! که در زبان شرقی بهش گفتن زرتشت ! جالبه که حداقل 30 سند کهن از متون کلاسیک وجود داره که میگن شرقیها به حضرت ابراهیم میگفتن زرتشت ! (این زرتشت با زرتشت اوستا فرق داره) یعنی با اینکه حضرت ابراهیم قبل از زرتشت اوستا بود. برای همین خیلی از فیلسوفان معتقدند که یونانیهایی که ععلم خودشون رو گرفتن از ابراهیم (علیه السلام) گرفتند که در متون شرقی به زرتشت (زوروآستر) مشهور بود.

درود. منتشر کنید کامنت را.. سی سند؟ اره دیگه سندهای توهمی که نامی ندارند ولی رقمشون بالاست!!!زرتشتیان برای در امان ماندن از شمشیر مسلمانان پیامبر خودشان را ابراهیم جا زدند هرکلیت و امپدوکلس ضد قربانی کردن حیوانات بودند که به اعتراف خودشان از راه زرتشت پیروی کردند که ضد قربانی بود! حالا ابراهیم چی ؟ پسر خودش را با شمشیر می برد!!! نکند هراکلیت از حضرت ابراهیم پیروی میکرده و سر پسرش را بریده؟؟؟ سقراط اینقدر تحت تاثیر زرتشت بود که رو به افتاب دعا میکرد! حالا حضرت ابراهیم را چه به اتش! فیثاغورس و افلاتون عالم مثل و خیر و شر را از زرتشت اقتباس کردند! ابراهیم را چه به سپنتاماینیو؟ پلوتارک و و گزنفون و دیگر مورخان می گویند زرتشتی گری در ایران رواج داشت!! و در زمان داریوش بود! که داریوش خودش اهورامزدایی بود! ابراهیم را چه به اهورامزدا؟؟؟

ناشناس كه به انبياء توهين كردی و دروغ بستی ! با رفتارت به من اين حق رو دادی كه اون جور كه دلم ميخاد باهات حرف بزنم ! پس گوش كن ! موجود كورش پرست (لاشی پرست) ! چند ساعت مواد بهت نرسيده حال و روزت ريخته بهم ! سعی كن به اصل و نسب ننگينت برنگردی ! چون هنوز ننگ همبستری با مادر در قوانين سياه مكتب كثيفت تو كتابهاتون هست ! زرتشتيان برای در امان موندن از شمشير عمر كافی بود همبستری با محارم رو رها ميكردن و جزيه ميدادن !! اين چيزها رو نميدونی يا خودت رو به خريت زدی ؟ از شغالی مثل تو بعيد بود كه لباس الاغ به تن كنی ! صدای پارس كردنت هم كه بماند ! نكنه اون رو هم عربها به زور تو مخت فرو كردن ! 1. درباره هركليت و امپدوكس سند ارائه كن ! 2. بعد بگو زرتشت در چه زمانی زندگی ميكرد ! سالش رو بگو ... 3. كورش پرست نجس پرست ! ابراهيم سر پسرش رو بريد ؟! گوساله حرامزاه ! فكر كردی همه مثل خودتن كه احترام به مادر رو بلد نباشن ؟!!!‌ اون داستان فقط يه آزمايش بود كه نشون داد اولاً‌قربانی كردن فرزند كار درستی نيست ! ثانياً قربانی كردن گوسفند جايگزين قربانی كردن انسان شد! ميدونی كه قربانی كردن انسان در قوانين هخامنشی وجود داشت ! اسناد موجود ! 4. آيا سقراط و افلاطون گوساله پرست بودن (گئوش اوروانی كه زررتشت اون رو نهايت سعادت ميدونست!) سند بيار كه سقراط مثل زرتشت گوساله پرست بود !!!! اون وقت ميتونی ادعاتو ثابت كنی ! 5. يه سند بيار كه گزنفون گفته در زمان هخامنشيان زرتشتيگری بوده ! گزنفون رسماً گفته كورش چندگانه پرست بود!

تو دلسوز دین نیستی صرفا از ایرانی ها متنفری.

ادامه نقد توهمات خسرو خزاعی بنگی ! درباره استوانه کورش ! ایشون عادت دارن وسط بحثها یهو بپرن رو دوش کورش ! بگذیم ! منشور کورش نه تنها اعلامیه انسانیت و آزادی نیست. بلکه اعلامیه پروپاگاندا و بت پرستی و تبلیغات دروغین هست.

درباره اینکه یهودیان بعد از آشنایی با زرتشت از خشونتشون کم شد (!) یک غلط هست ! زرتشت خودش منشأ خشونت علیه حیوانات هست. وندیداد رو بخونید هرجاش رو باز کنید کشت و کشتار حیوانات هست ! حتی در دین زرتشتی زرتشت میگه کشتن مورچه ها کردار نیک هست چون مورچه مخلوق اهریمن هست ! همه اینها نشون میده که زرتشت اوستا هیچ ربطی به یونانیان خردگرا نداره ! عقائد پل دوبروی هم نسخ شده ! چون در گاتهای اوستا اومده که مردان خدای زنان هستند !!!! درباره اینکه زرتشتیان به زور مردم رو زرتشتی نمیکردن هم دروغه! هخامنشیان اصلاً زرتشتی نبودن که بخان کسی رو زتشتی کنن ! اونها دنیبال قدرت بودند و حاضر بودند مردم بت پرست باشند ولی حکومتشون سالم بمونه ! ولی ساسانیان مردم رو به زور زرتشتی میکردن ! نمونه اش کتیبه کرتیر !

زرتشتی که یونانیان از او تمجید کرده اند، زرتشت اوستا نیست ! برخلاف ادعای ها و توهمات خسرو خزاعی بنگی، زرتشت اوستا یک شخصیت زن ستیز است و آغازگر جنگها و کشتارها و خشونتها بود. نهایت فلسفه زرتشت اوستا ستایش روح گاو مقدس است !! اما زرتشت یونانیان قبل از زرتشت اوستا بود. او همان زوروآستر است. حتی منابع شرقی هم گفته اند که او همان ابراهیم (علیه السلام) است. منابع زیادی از منابع شرقی حضرت ابراهیم را با لقب ابراهیم زرتشت خطاب کرده اند که او منشأ حکمت در تلاقیگاه شرق و غرب بود. بسیار کهنتر از زرتشت نابخرد اوستا هست.

Vəhid türk oğlan این که گفتید ربطی به این موضوع نداشته چرا داشته واین رو در پاسخ هایی که به من دادند میتوانید ببینید که چگونه یاوه گویی شان نمایان شده وحال گفتند این زرتشت ان زرتشت نیست. واین نوشته را اوردم تا بدانند یاوه گویانی که تازی پرستی وایران ستیزی را افتخار می دانند وبا دروغ ویاوه گویی میخواهند فرهنگ وتاریخ ایران را از میان ببرند.چون این نادان خرد باخته که می گوید زرتشت همان ابراهیم هست.نادان ابراهیم بود که پژوهشگران مینوشتند ابراهیم.واینکه نوشتید زرتشت با این فیلسوفان فاصله داشته چگونه شاگرد زرتشت نامیدند خودرا درست بخوان نادان تا بدانی:(ميدانيم که در آن دوره، يعنی در سده پنجم پيش از ميلاد مسيح، ايرانيان (که مردمان آسيای ميانه امروزی را هم در بر ميگرفتند) با پی ريزی نخستين امپراتوری جهانی که از ۴۶ کشور درست شده بود امور دنيا را اداره ميکردند و شايد بهمين علت بود که يونانيان شيفته جهان بينی زرتشت که فلسفه هستی ايرانيان بود شدند.( مری بويس: تاريخ زرتشت گرايی، لندن، ۱۹۸۹ جلد دوم رويه ۲۸۰-۲۸۲ ) بنا به نوشتارهای تاريخ نويسان کهن و امروزی، با تحول فرهنگی ژرفی که زرتشت در ميان ايرانيان بوجود آورد، آنها آزاد منش ترين انديشه ها را در ميان ملتهای امپراتوری گسترش دادند و در اين راستا نخستين قانون حقوق بشر (فرمان آزادی) را بنگارش در آوردند. چون زرتشت به آ نها اموخته بود که « حقيقت متعلق به هيچ کشور، به هيچ ملت و به هيچ نژادی نيست». ( ژرار ايزرايل: کورش بزرگ، پاريس ۱۹۸۷: افلاتون: قانونها، ، بخش سوم، پارسيان ۶۹۳ و ۶۹۴) وشما که با محمد ابن عبدالله این همه فاصله زمانی داری چگونه خود را پیرو ان میدانی؟ وهنوز راه ان را دنبال میکنی وبه دیگر اندیشان چون او چنین ناسزا می گویید.ودیگر اینکه ما پیروان ودوستداران اشو زرتشت اندیشه های نیک و جهان ساز ان را دوست میداریم نه این که از زرتشت هست.ما بت پرست نیستیم چون شما.زرتشت میگوید هر انچیزی که میشنوید با خرد خود بسنجید واگر نیک بود بپذیرد. چرا که خردگرایی و پیروی از نیکی و راستی را می اموزد وشمشیر بدست نمیگیرد. نادانی و ویران گری و دستورکشتار و غارت و تجاوز به دیگر اندیشان وتجاوز به زنان کسانی که اندیشه ها ان را نپذیرفتن را هم نمیدهد.هیچ وقت هم ادعای اینکه از بالا برایش اس ام اس کوتاه میامده هم نکرده.خود را اموزگار میداند وسروده هایش را مانترا یعنی اندیشه بر انگیز مینامد.اری پیروی از زرتشت یعنی پیروی از راستی وخردگرایی ودوری از خرافات که شما هم از همین میترسید که دکانتان بسته شود. زنده باد راستی ونابود باد دروغ کژی

مزدک ! که به دست انوشیروان قاتل کشته شدی ! گوش کن ! همان پژوهشگرانی که ازشون حرف میزنی تو متنهای کلاسیک شرقی اسم حضرت ابراهیم رو به صورت ابراهیم زرتشت نوشتن ! یه خورده مطالعه کن ! این زوزوآستر یونانیها ربطی به زرتشت اوستا نداره ! زرتشت اوستا کسی بود که به دختر خودش تجاوز کرد و گاوپرست بود. ولی زوروآستر یونانیها یک حکیم خداشناس بود. که الگوی فلسفه شرق و غرب هست. زرتشت هیچ چیز از حقوق بشر نمیدانست. او قاتل میلیونها انسان بود. که موبدان زرتشتی هم در قضیه خیونان اعتراف کردند. فلسفه زرتشت چیزی جز گاوپرستی و تقدیس روح گاو نبود. زرتشتیان به زنان دیگر هم تجاوز میکردند ! در قضیه خیونان مطالعه کن تا بونی چطور به جان و مال و ناموس مردم تجاوز کردند !!! همه تاریخ هخامنشیان هم حمله به کشورهای دگه بود !!! این همه سرزمینها رو با کشتار و جنگ به دست آوردن. دروغ میگی تا دکونت از بمونه !!! گوساله پرستی دیگه !

mazdak aria گرامی، به زودی از منابع غربی و شرقی دلایلی ارائه میکنیم که حضرت ابراهیم را با لقب زرتشت خطاب کرده اند که البته با زرتشت اوستا متفاوت است. آیا شما دلیلی دارید که زورآستر (Zoroaster) یونانیان همان زرتشت اوستا است؟ با تشکر از حضور شما در سایت. لطفاً گفتگو را در این لینک پیگیری فرمایید:[http://www.adyannet.com/news/14822]

واینکه سخنان زرتشت تنها و تنها در گات ها هست.نه کل اوستا و وندیداد.بخشی از اوستا گات ها هستکه سخنان اشو زرتشت هست. و همین ناهمگونی گات ها با دیگر بخش ها ان کتاب بود که پژوهشگران دانستند که تنها گات ها از زرتشت هست.چرا که کسی که بیش از دویست بار از واژه خرد در گات ها بهره برده نمیتواند خرافات را رواج و به خورد مردم دهد.زرتشت با خرافات میجنگیده وبنیان خردگرایی را بنا نهاده در ان زمان. وخوشبختانه نه تنها در ایران در بیشتر کشور مردمان از خرافه گرایی ودر توهم اینکه در دنیای دیگری خوشبخت خواهند بود واینجا را باید به خاخام و کشیش اخوند بسپارند دور شده وبه این اموزه ها که شادی و ابادانی وخوشبختی را از راه نیک زیستن وخردگرایی در همین جهان هست روی میاورند.

سلام گرامی، دلیل شما برای این سخن چیست؟ میفرمایید گاتها سخنان زرتشت است ؟ به چه دلیل؟ در مقاله فوق و پیوندها (لینک‌ها) به سیله اسناد تاریخی و تخصصی ثابت شده است که اولاً دلیلی برای انتساب گاتها به زرتشت وجود ندارد و ثانیاً گاتها مورد حذف اضافه قرار گرفته است و توسط افرادی نامعتبر و دروغگو به نگارش درآمده است.

گاتها فقط از لحاظ گویش با بقیه قسمت‌های اوستا ناهمگون است. از لحاظ محتوا تفاوت خاصی ندارد. بلکه پایین‌تر هم هست. (در هر صورت ناهمگونی دلیل بر انتساب گاتها به زرتشت نمی‌شود. وندیداد هم از لحاظ محتوایی با بقیه بخش‌های اوستا متفاوت است -یعنی خاص است- حال چرا آن را به زرتشت منسوب نمیدانید؟ پس ناهمگونی دلیلی منطقی بر انتساب یک متن به زرتشت نیست. بیشتر به سخنی کودکانه شبیه است.) سؤال: این 200 بار استفاده از واژه خرد را از کجای گاتها به دست آوردید ؟ هرکسی میتواند حرف از عقل و خرد بزند، اما در عغمل خلاف آن رفتار کند.

این که گاتها را مستقیما زرتشت نوشته باشد یا اطرافیانش فرقی نمیکند. همچنان که قرآن را محمد ننوشت و سالها بعد دامادش نوشت. قرآن علی فقط ۲۰ سوره داشت و رونویسی های قرآن علی هم تقریبا همین تعداد سوره داشتند. سالها طول کشید و به مرور به سوره های قرآن اضافه میشد و سوره های جدید در قلمرو خلافت پخش میگردید. مثلا تا پایان سده اول هجری تکامل قرآن نزدیک به ۳۰ سوره رسید. این روند ادامه داشت تا در سده چهارم قرآن به تکامل نهایی خود رسید و ۱۱۴ سوره شد.

سلام گرامی؛ [1].مهم است. اینکه چیزی اصل باشد، یا اینکه مورد دستبرد واقع شود، اهمیتی ندارد؟ [2].چه کسی گفته قرآن علی (ع) فقط 20 سوره داشت ؟ سند تاریخی یا دلیلی روشن ارائه دهید. فکت‌های مورد نیاز را ارائه دهید. [3].کدام سوره‌ها اضافه شده است؟ دلیل شما چیست؟ [4].قرآن‌های قرن 4 بر اساس تواتر از قرن 1 و 2 و 3 نوشته شده است. تواتر امری معقول و خردمندانه است که قابل تقض نیست.

ميخوايد نام بگ بريد حالشو ببريد كه گاتها و زرتشت را تحسين ميكنن!! وايسا اقا سامان هرودوت-پلوتارك-هومر-افلاتون-ارسطو-سقراط-فيثاغورث-ندوشن-اشتينز-اينسلر-المستد-اشيدري-پاوركاب-ذبيح بهروز-بيزانت اني-بخورتاش-بارتولومه-پيرنيا-رابيندرانات تاگور-توماس هايد-جان هيلنز-جكسون-حكمت-خداوندي-خنجري-داوسون-ردلف-دوشن گيمن-رميه-زودربلوم-زهنر-زولست-ساسانفر-ساموعل لنگ-سالور-شدر-شلرات-شوشتري-شهرويني-شهرزادي-عاليخاني-عشقي-كيخسرو-گستاولوبون-گلدنر-گيگر-لومل-مري بويس-هگل-نيچه-ولتر-رستگاست-مزداپور-مولتن-مترلينگ-ميلز-مهرين-مشكور-مسعودي-تقي نصر-نير نوري-ويتني-ويل دورانت-هرتسفيلد-هومباخ-هورن-هينتس-اشتياني-راولينسون-يوستي-مولر-زولستر-گرن-دوپرون-رالينسن-نيبرگ-هرتل-هنينگ-التهيم-ماير-هيپل-يگر-لاسن-اودوكسوس-پروفيريوس-سيسرون-اندرا-ماركوات-كاتراك-تيلاك-زرين كوب-زيدان-تيل-تيمه-جان بي ناس-نولد-پي گولوس كايا-ايلرس-برودي-دارمستتر-ژرار-ژاله-اشپولر-يسهوفر-لرسيون-هيرت-هاكسلي-وينكلر-نوري احمد-ميرفخرايي-مطهري-موله-بختياري-مارسليونس-گوته-لنتس-گاريسون-كربن هنري-كامبرلند-كاوسجي-قدياني-فيليسين-صفي زاده-شولتس-شپيگل-سيليستر دينشاه- سين سلوس-ببكتكين-شلرات-سايكس-فراي ريچارد-سپنتا-دهالاخزايي-اردشير-دومناسه-ايلياپاولويچ-تاراپوروالا-اذيني-برتولد-عيسا-اورنگ مراد-تفضلي-فريدون-جريرطبري-رامپيس-شاو و ............................................................................... حتي هيتلر بزرگ ترين فرماندهان جهان عاشق تاريخ باستان ايران بود وناپلعون بناپارت بزرگترين نابغه علم نظامي تابزرگترين سردار تاريخ روم سراز و اسكندر مقدوني فاتح حالا اقا سامان اون كلنز و پروفسوربا ايران دشمني دارند درحاليكه ميبينيم تمام هان عاشق زرتشت هستن دين بدون خشونت حضرت محمد ۷۰ جنگ اشو زرتشت ۰ جنگ البته با دروغ هاي سامان خان ۱ جنگ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ان جنگ هگ كسي دربارش نگفته زرتشت جنايت كرد

اینجا کجاست و این مزخرفات چی هستند؟

رستم فرخزاد!!!!!‌ توهم رو بذار کنار!!!!!‌ هیتلر عاشق زرتشته؟! خوب الان این افتخار هست؟! تمام این جماعت آدمخواران داعشی عاشق صدام بودن! خوب این چه افتخاری هست؟!!!!!!!!‌ همه اینهایی که اسمهاشونو آوردی سر وقتش حرف‌هایی درباره زرتشت زدن که تو ازش فراری هستی!‌ ضمناً!!!!!!‌ مزیرآبی نرو و اگر فکر می‌کنی گات‌ها ربطی به زرتشت داره خوب دلیل منطقی به یار! و حاشیه روی هم نکن! دلیل به یار یعنی دلیلی که نشون بده گات‌ها مال زرتشت هست! دلیل! نه اینکه بگی هیتلر عاشق زرتشت بود!

دوستان من همچنان دفاع کردند که زبانت از جواب جا ماند گاتها ازآن زرتشته و تو اصلا نمیتونی اونو ردش کنی اگه چند دانشمند چنین حرفیو زدن(که گاتها متعلق به زرتشت نیست )چند برابر این ارقام دانشمندان بسیاری گاتهارو ازآن زرتش دانسته ک کامل بدست ما رسیده پس زبانت کوتاه کن

من به عنوان یک بهدین از نظری که آقای کوروش داده معذرت میخوام. این دیدگاه ایشون نشون دهنده این هست که هدفشان از حرف زدن و نظر دادن،‌ بحث منطقی نیست و به دنبال روشن شدن حقیقت نیستند. بلکه در پی کوتاه کردن زبان دگر اندیشان هستند و من میگم آقای کوروش شما با رفتار زشت خود آبروی بهدینان را نبرید. وقتی سخنان چون شمایی را می‌خوانم ناراحت می‌شوم که چرا برخی این طور با ادبیات زشت آبروی ما را می‌برند.

سلام رستم جان .... از نظرت ممنونم .... ولی یه نگاهی به کامنای وحید بنداز ... همش فحاشی همش فحش و تهنت های ناروا .... یا طرف مقابلشو به بنگ و حشیش متهم میکنه یا علنا طرفو نفهم بیشعور صدا میزنه یا به پدر و مادر اینو اون توهین میکنه( که البته لایق خودشه ) و.... حتی طوری که رئیس سایتم معترفه( کارش بجایی رسیده که انقدر از الفاظ ناجوری استفاده کرده که رییس سایت شرمش اونده تو سایت بزاره ).میدونی چرا اینجوریه چون حرفی واسه گفتن نداره و رو حرفای اینو اون اسکی میره و فکر میکنه با فحاشی میتونه از دینش دفاع کنه و حرفشو بر کرسی بنشونه( در حالی که داره تیشه به ریشه ی دینش میزنه ) . حرفای من در مقابل حرفای این چیزی نیست ... درسته که اشو زرتشت مارو به صبر و صلح و احترام فراخونده اما نگفته که وایسا هر کی هر چی دلش بخواد بگه ... گاهی مواقع باید مثل خودشون با خودشون رفتار کرد ( که من بازم خیلی محترمانه تر برخورد کردم )سپاس

سلام. عدالت در حق همه اجرا خواهد شد. نظرات زرتشتیان و باستانگرایان نیز به در صورت توهین حذف شده و میشود. (همان گونه که نظرات دیگر موافقین و مخالفین چنین شده و میشود) و نام این عدالت است (شاید کسانی که این مسئله برایشان عجیب و ناشناخته باشد، از این موضوع به عنوان اعتراف یاد کنند). در مکتب زرتشت هم خشونت وجود دارد و البته میتواند عادی باشد: [http://www.adyannet.com/news/1757] اما این که میگویید «گاهی مواقع باید مثل خودشون با خودشون رفتار کرد» دقیقا منطق اکثر مهاجمین تاریخ است. حکومتی به کشوری دیگر حمله میکند یا شرارت میکند، و بزرگان آن سرزمین نیز برای «رفتار متقابل» به کشور روبرو حمله میکنند و حکومتش را ساقط میکنند. چون گاهی باید با هر کس مثل خودش رفتار کرد. سپاس

در تمام حرفات مشهوده که از تعصب بسیار رنج میبری

جناب سامان تمام کسانی که شما ازشون نام بردی سخنانشون نقل کردی ، نتونستن بطور قاطع رد کنن که این کتاب مال زرتشت نیست و کسیم نتونست ثابت مال زرتشته ... ولی چه عقلی و ظاهری که نگاه میکنی جز به زرتشت نمیتونه منتسب به کس دیگری باشه.

اگر ممکن هست شما از اشوزرتشت دفاع نکنید چون ادبیات شما شرم آور بود پس اگر می‌خواهید دفاع کنید مؤدبانه‌تر از اشوزرتشت دفاع کنید سپاسگزارم

از مسلمانی چون شما خواهش دارم که خودشان را زرتشتی جا نزنند ! اگر واقعا به دنبال حقیقت بودی به ادبیات شرم اور افرادی چون وحید و باقرزاده و امثالشون گیر میدادی!!!

رستم فرخزاد هزار چهره !!!!!!!! باز هم از حنجره تو صدای پارس اومد !!!! به جای فرار به جلو بهتره چند تن ماست جهت ماله كشی بخری !!!! هنوز عرق رسوایی علميت خشك نشده !!!!

پان ترک عزیز شما فقط از هر آنچه رنگ و بوی ایرانی بده بیزاری و هر آنچه مخالف ایرانیان باشد درست میدانی.شما دغدغه ی دین نداری.

بنده هم اشاره داشتم که شما اشتباه فجیهی در این مورد کردی ... کتابم بهت معرفی کردم مزدیسنا و حکومت سید جلالالدین اشتیانی

به راستی اگر نظر چند نفر هست که گاتها سروده‌های آسمانی اشو زرتشت نیست در برابر اینها بسیاری گفتند که چنین هست و گاتها سروده‌های آسمانی اشو زرتشت هست. چرا به سخن این‌ها توجهی نمی‌کنید؟ بهتر است که در روش خود بازنگری کنید ..........

سلام رستم ب گرامي؛ سپاسگزارم. اینکه دیگران (با فاصله چند هزار سال از زرتشت) چه گفته باشند نميتواند حجت شمرده شود. بهترین راه پیروی از دلایل است. دلایل زبان شناختي و بررسي اوزان شعري و همچنین بررسي تاریخ ميتواند راهگشا باشد. امروزه واقعاً دلیلي برای نسبت دادن گاتها به زرتشت وجود ندارد (هیچ دلیلي وجود ندارد) حتی آقاي جلال الدین آشتیاني هیچ دلیلي ارائه نکرده است. گذشته از اینکه ایشان اوستاشناس نبوده اند. اگر دلیلي وجود دارد، چیست؟ (این سؤال نیازمند پاسخ است که متأسفانه تاکنون بي پاسخ مانده است). در مقابل ده‌ها دلیل وجود دارد که گاتها مورد تحریف و دستبرد قرار گرفته است. و انتساب اصل آن به شخص زرتشت نیز بدون دلیل متقن علمي است. به این لینک بنگرید: [http://www.adyannet.com/ar/tags/%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%81-%DA%AF%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7]

چرا نمیتوان نظرات کسانی رو که انتصاب کاتها به زرتشت رو موثق میدونن حجت شمرد؟ ... خودشما در مقالتون از نظرات کسانی بهره بردین که که انتصاب گاتها رو بدون هیچ دلیلی(البته نه بطور قطعی )رد کرده اند ... چطور اینجوری میشه اونجوری نمیشه؟؟ دلایلت در مورد تحریف گاتها فقط نظریست و قطعی نیست ... اگه شما مطمعنی گاتها مورد تحریف قرار گرفته و کم شده .... اولا اون قسمتاشو شناسایی کن و متن اصلشو با سند نشون بده؟؟ مثلا میگن انجیل تحریف شده. .. میان جندتا نسخه رو باهم مقایسه میکنن ... گم و زیادشو باهم مقایسه میکنن ... و .... اما در مورد گاتها همچین چیزی داری که بخوای اثباتش کنی؟؟

سلام گرامی. لینک را مطالعه کردید؟

ببخشید آقای کوروش من کتاب زرتشت، مزدیسنا و حکومت اثر جلال الدین آشتیانی رو دارم دقیقا کجای کتاب گفته گاتها مال زرتشت هست ؟

الان این کتاب رو دردسترس ندارم .... ولی یادمه بخش های متعددی داشت که در مورد اوستا و گاتها صحلت کرده بود و نظرات بسیاری از دانشمندان مهم رو ( چه موافق و مخالف ) مطرح کرده بود و در اخر نتیجه گیری و خلاصه نویسی هم داشت.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.