اختلاف عجیب پیرامون زادگاه زرتشت

  • 1393/12/20 - 09:28
از مهم‌ترین ابهامات زندگی زرتشت، اختلاف نظر عجیب پیرامون زادگاه او است. در منابع پهلوی (متون زرتشتی به زبان فارسی میانه) زادگاه زرتشت، سرزمینی به نام «ایرانویج» بود. سنّت زرتشتی، این سرزمین را همان «آذربایجان» دانسته است. مکتوبات ایرانی عصر اسلامی نیز با تبعیت از موبدان زرتشتی همین نظر را مطرح کردند. در حالیکه امروزه زبان‌شناسان این نظر را رد کرده‌اند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از مهم‌ترین ابهامات زندگی زرتشت، اختلاف نظر عجیب پیرامون زادگاه او است. در منابع پهلوی (متون زرتشتی به زبان فارسی میانه) زادگاه زرتشت، سرزمینی به نام «ایرانویج» بود. سنّت زرتشتی، این سرزمین را همان «آذربایجان» دانسته است. مکتوبات ایرانی عصر اسلامی نیز با تبعیت از موبدان زرتشتی همین نظر را مطرح کردند. در حالیکه امروزه زبان‌شناسان این نظر را رد کرده‌اند، چه اینکه زبانِ اوستا (و گویش گاهانی)، زبان شرق فلات ایران است، نه سرزمین‌های غرب فلات ایران.

امروزه متخصصین اوستاشناسی احتمال می‌دهند که مغان مادی به دروغ، ایرانویج را با آذربایجان (که موطن مغان بود) مطابقت دادند تا خود را به زرتشت منسوب کنند. اکنون دانشمندان ایران‌شناس باور دارند که «ایران‌ویج» همان خوارزم است. هم قرائن کهن تاریخی و هم بررسی‌های زبان‌شناسی این نظریه را اثبات می‌کند. البته باید توجه داشت که منظور، همان خوارزم بزرگ است. برخی نیز زادگاه زرتشت را در حوالی کَشَف‌رود (شمال خراسان) دانسته‌اند. اما نظری که به حقیقت نزدیک‌تر است (بر اساس دیدگاه خانم مری بویس) این است که موطن اصلی زرتشت، ناحیه‌ای در جنوب روسیه امروزی بود.[1] خانم مری بویس (از برترین و مشهورترین زرتشتی‌پژوهان معاصر) ناحیه‌ای در قزاقستان امروزی را به عنوان زادگاه زرتشت معرفی کرده است.[2]

پس برخی مکان تولد زرتشت را آذربایجان دانسته اند.[3] برخی ری،[4] بعضی نیز بلخ[5] و خوارزم. حتی تنی چند از مورخین کلاسیک شرقی، فلسطین را به عنوان موطن اصلی زرتشت و محل تولد او معرفی کرده اند (و معتقدند که زرتشت شاگرد یکی از شاگردان ارمیای نبی بود که نفرین شد و سپس به سوی فلات ایران گریخت).[6] در مجموع نمی‌توان صلح و سازشی بین نظرات مختلف ایجاد کرد. زادگاه زرتشت هم مانند زمان زندگی او در هاله‌ای از ابهام است![7] به راستی چگونه می‌توان این فاصله چند هزار کیلومتری را نادیده گرفت؟

پی‌نوشت:

[1]. ژاله آموزگار و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زردشت، تهران: نشر چشمه. 1386، ص 22-24.
[2]. مری بویس، زرتشتیان، باورها و آداب دینی‌ آن‌ها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، 1391، ص 17.
[3]. سرپرسى سایکس، تاریخ ایران، ترجمه: سید محمد تقى فخر داعى گیلانى‏، تهران: نشر افسون، 1380. ج 1 ص 135
محمد مهدى ملايرى‏، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى‏، تهران: انتشارات توس، 1379. ج 6، ص 308.
ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، 1378، ص 43-45.
[4]. محمد مهدى ملايرى، همان، ج 6، ص 308.
ابراهیم پورداود، همان، ص 43-45.
[5]. والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 67.
ابراهیم پورداود، همان، ص 43-45.
[6]. تاريخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، تهران: نشر اساطير، 1375. ج ‏۲، ص ۴۵۶
ابو سليمان بناكتى‏، روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب، مشهور به تاريخ بناكتى، ناشر: انجمن آثار ملى‏، تهران‏، ۱۳۴۸‏، ص ۳۳
ابن اثير جزرى، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى‏،۱۳۷۱، ج ‏۳، ص ۱۰۵
شرف الدين قزوينى‏، المعجم في آثار ملوك العجم‏، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383. ص ۲۲۵
[7]. ابراهیم پورداود، همان، ص 46.
حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان‏، تهران: نشر دنیاى کتاب، 1375. ج ‏۴ ص ۲۸۸۳

تولیدی

دیدگاه‌ها

http://hamazoor.com/persian/index.php?option=com_content&task=view&id=169&Itemid=155 جواب به ادعای زرتشتی ها برای عدم ارتباط چهارشنبه سوری به زرتشتی ها و مرسوم شدن اون بعد از ورود اسلام و اعراب که نشریه مزخرف امرداد زده بود جشن چهارشنبه سوري چاپ پست الكترونيكي بشد چارشنبه هم از بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد جشن چهارشنبه سوری منوچهر ارغوانی - جشن چهارشنبه سوری به همراه ديگر آيين آن با گوناگوني و زیبایي بسيار و آواز و ترانه های شادی بخش و بزم و پایکوبی در همه سرزمین ایران بزرگ از چند هزار کیلومتری کردستان تا چین برگزار می شود. گستره برگزاری این جشن، نشان از شكوه و پايندگي فرهنگ كهن اين بوم دارد « واژه جشن از کلمه « یسنه» آمده که ریشه اوستایی دارد و به معنی ستایش کردن است . بنابراین معنی واژه جشن، ستایش و پرستش است . هدف از برگزاری جشن ها در ایران باستان ، ستایش پرودگار ، گردهمایی مردم، سرور و شادی، داد و دهش و بخشش به بینوایان و زیردستان بوده است» سور (sur ) واژه ای پهلوی است که به معنای : مهمانی، بزم، جشن، جشن عروسی آمده است. و " سوری" نیز به معنای : گل سرخ رنگ، رنگ سرخ ، شادی و چیزی که به رنگ سرخ باشد مورد استفاده قرا گرفته است. پس چها رشنبه سوری را می توان یک جشن و شادی دانست که با سرخی همراه است و این سرخی همان آتش است. اما اگر بپذیریم که چهارشنبه سوری همان جشن سوری است و جشن سوری به معنای ستایش آتش؛ نباید این ترکیب ما را به اشتباه بیاندازد که مردم آتش را به عنوان خدا ستایش می کردند. همانطور که پیش تر گفته شد هر چیز خوبی به خدا نسبت داده می شود و دراین میان روشنایی آتش که مهم ترین نقش را در زندگی بشر بازی می کند ، نشانی از حضور خداوند است. اگر بخواهیم برای این نوع ستایش مثالی ذکر کنیم می توان به ستایش کعبه که قبله مسلمانان است اشاره کرد. آیا مسلمانان در کعبه به ستایش سنگ می پردازند یا به ستایش خداوند؟. بدون شک کعبه مکانی روحانی است که انسان را به یاد خدا می اندازد و انسانی که به سوی آن سجده می کند، نه برای سنگ که برای بزرگی خداوند به خاک افتاده است . توجه به آتش و احترام به آن نیز برای انسان ایران باستان چنین بوده است و هم اکنون نیز در بسیاری از ادیان ، روشن کردن آتش پیش از نیایش مرسوم است که می توان برای مثال به « روشن کردن شمع» در مکان های مقدس اشاره کرد. پس جشن سوری یا چهارشنبه سوری مراسمی است که مردم در کنار آتش به شادی می پردازند و این شادی نوعی ستایش و سپاس از خداوند است که با پایان دادن به زمستان و تولد بهار و سبزی به آنها زندگی تازه می بخشد. . ريشه واژه: چهار شنبه سوری از دو واژه "چهارشنبه" پايان سال و واژه "سوری" كه همان "سوريك" پهلوي و به چم معنی سرخ است ساخته شده است و روي هم رفته به چم چهارشنبه‌ سرخ است. پيشينه و سرچشمه: به باور نيكان ما در پنج روز مانده به پايان سال فروهر مردگان براي سركشي بازماندگان خود به زمين فرود می آيند و در پايان شب سال كه پايان جشن گاهان بارهمسپهمديم است و پسان (بعداً) بازنمود خواهد شد، بر روي بام رفته و فانوسی به لبه بام خود می گذاشتند كه تا بامداد روشن است. سپيده دم بر روی بام می رفتند و آتش افروزی آغاز مي شد كه با نوای اوستا در هم مي آميخت. اين آيين با دميدن نخستين پرتو خورشيد پايان می پذيرفت و نوروز آغاز می شد. گويا آيين آتش افروزی شب جشن چهارشنبه سوری از آتش افروزی زرتشتيان يا ايرانيان باستان در شب پايان سال سرچشمه گرفته شده است ولی آيين آن با آيين شب پايان سال بسيار ديگرگون است. چرا چهارشنبه پاياني سال ديدگاه های گونگون درباره برگزيدن شب چهارشنبه برای اين آيين: در ايران باستان خريد نوروزي همچو آينه، كوزه و اسپند را از چهارشنبه بازار فراهم مي‌كردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و خريد هر كدام هم آيين ويژه اي را نويد می داد. شايد جشن شب چهارشنبه سرچشمه از چهارشنبه بازار دارد. نخستین و کهن ‌ترین نسكی (کتابی) که در آن نام چنین آتش ‌افروزی آورده شده است، "تاریخ بخارا" نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی است، ولی در آن نامی از زمان برگزاری جشن آورده نشده است، ولي گزاره "هنوز سال تمام نشده بود" و نیز "شب سوری" آمده است. دومین نوشتار کهن که نام جشن چارشنبه ‌سوری را مي آورد، شاهنامه فردوسی در سرگذشت سردار دلير ايران، بهرام چوبینه است. ولي چرا چهارشنبه؟ بشد چارشنبه هم از بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد ... ز جیهون همی آتش افروختند زمین و هوا را همی سوختند چهارشنبه سوري برگزاری آيين جشن چهارشنبه سوري: پسين (غروب) بوته‌ها را به شمار سه یا هفت کوپه آتش به نماد "پندار نیک"، "گفتار نیک" و "کردار نیک" و یا هفت امشاسپند "هرمزد"، "وهومن"، "اردیبهشت"، "شهریور"، "سپندارمذ"، "خورداد" و "امرداد"، روی هم مي‌ گذارند و هنگامی كه خورشيد فرو مي نشیند، آن را بر مي ‌افروزند تا آتش سر به آسمان كشيده جانشين خورشيد شود. آتش مي‌تواند در بيابان‌ها يا رهگذرها يا در خرند (حياط) و بام خانه‌ها افروخته شود. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمي‌كنند تا خودش خاكستر شود. سپس خاكسترش را كه سپند (مقدس) مي دانند، كسی گرد آوري مي كند و بی آنكه پشت سرش را نگاه كند، سر نخستين چهار راه مي ريزد‌. در باز گشت، باشندگان خانه از او مي‌پرسند: كيستی؟ مي‌گويد: منم از كجا مي ‌آيي؟ از اروسی (گوشزد: واژه اروسي اوستايي است كه به عربي رفته و عرب ها آنرا به گونه عروسي می نويسند) چه آورده‌اي؟ تندرستی آيين چهارشنبه سوری تنها به آتش افروزی بسنده نمی شود، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه نو، خرید اسپند دانه، چراغانی، فراهم كردن و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب به گوشه و کنار خانه، به بيابان رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، كفچه (قاشق) زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن كوپله (قفل) به گردن، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه كهن، ياري خواستن از "چهارشنبه خاتون"، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه چهارشنبه سوری و... گزیده ای از آيين نام برده شده: بوته افروزي در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مرگ ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود ببخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه زیر را می خوانند. زردي من از تو ، سرخي تو از من غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و در سر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و به ساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است. در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خود تندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كه با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند و ديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلود نشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خود ببرد. مراسم كوزه شكني مراسم كوزه شكني مردم پس از آتش افروزي مقداري زغال به نشانه سياه بختي،كمي نمک به نشانه شور چشمي، و يكي سكه دهشاهي به علامت تنگدستی در كوزه اي سفالين مي اندازند و هر يك از افراد خانواده يك بار كوزه را دور سر خود مي چرخاند و آخرين نفر ، كوزه را بر سر بام خانه ميبرد و آن را به كوچه پرتاب مي كند و مي گويد: «درد و بلاي خانه را ريختم به توي كوچه» و باور دارند كه با دور افكندن كوزه، تيره بختي، شور بختي و تنگدستي را از خانه و خانواده دورمیکنند زیرا می گويند که فروهرها از کوزه نو دیدن خواهند کرد و آب پاشيده شده، نشان روشنايی در خانه است. در زمان ساسانیان به جای آب، سکه هایی را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند براي اينكه روزی و فزوني برای آنان فرستاده شود فال گوشي فال گوش نشيني غروب زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن داردند یا آرزوی و زیارت و مسافرت مانند دختران دم بخت يا زنان در آرزوی فرزند شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهار راه كه نماد گذار از دشواري ها بود مي‌ايستادند. گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زنند اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن خواهند . بدرستي آنها از فروهر‌ها مي‌خواستند كه گره كارشان را با كليدی كه زير پا داشتند، بگشايند . قاشق زني قاشق زني آيين كفچه زنی كم و بيش در همه سرزمین های ایران بزرگ برگزار می شود. بدین گونه است که مردم و گاهي کودکان كاسه اي مسين و كفچه را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و خاوند (صاحبخانه) تخم مرغ یا پيشكشي درون کاسه می گذارد. كفچه زنان چه مرد چه زن بيشتر خود را با چادر می پوشانند. كفچه زنی نماد پذيرايی از فروهر‌ها است زيرا كه كفچه و كاسه مسين نشانه‌ خوراك و خوردن بود. ايرانيان باستان برای فروهر‌ها بر بام خانه خوراك هاي گوناگون مي‌گذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيده‌ آسمانی پذيرايی كنند و چون فروهر‌ها پنهان و نمي توان ديدشان، كسانی هم كه برای كفچه زنی مي‌رفتند، كوشش مي‌كردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون خوراك و آجيل را ويژه فروهر مي‌دانستند و دريافتشان را همايون مي‌پنداشتند. آش چهارشنبه سوري آش چارشنبه سوري خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای بر آمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می گردند و در شب چهار شنبه آخر سال «آش ابودردا»یا «آش بیمار »می پختند و آن را اندکی بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند. آجيل چهارشنبه سوري تقسيم آجیل چهار شنبه سور ی زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهار شنبه آخر سال آجیلي از هفت مغز مغز و ميوه خشكك به نماد هفت امشاسپندان درست شده و آن را در سفره چهارشنبه سوری می گذارند تا همه خانواده برای شگون و تندرستی از آن بخورند و امروزه آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذری اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است در اين راستا: تفسير چهارشنبه سوري در آيين زرتشتيان و شاهنامه فردوسي

سلام. در دین زرتشتی چیزی به نام چهارشنبه وجود ندارد. اصلا در تقویم زرتشتی «هفته» وجود ندارد. بلکه هر سال 123 ماه و هر ماه 30 روز و هر روز نام خاصی دارد و ابداً اعتقادی به هفته ندارند. پس چهارشنبه سوری ربطی به دین زرتشتی ندارد.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.