سیاست دوگانه خلفا در نقل حدیث نبوی و نقل اسرائیلیات!

  • 1393/11/02 - 11:44
گرچه همگان بر سیاست منع نقل و تدوین حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله) توسط خلفا واقفند اما نکته دیگری که توجه کافی به آن نشده است،‌ یک عملکرد متناقض از سوی خلیفه دوم است. وی که به بهانه جلوگیری از مخلوط شدن و مشتبه شدن کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن،‌ مانع نقل و تدوین حدیث نبوی شد،‌ اما در دوران وی،‌ یهودیان به ظاهر مسلمان،‌ آزادانه فرصت نقل اسرائیلیات را یافتند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گرچه همگان بر سیاست منع نقل و تدوین حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله) توسط خلفا واقفند، اما نکته دیگری که توجه کافی به آن نشده است،‌ یک عملکرد متناقض از سوی خلیفه دوم است. وی که به بهانه جلوگیری از مخلوط شدن و مشتبه شدن کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن،‌ مانع نقل و تدوین حدیث نبوی شد،‌ اما در دوران وی،‌ یهودیان به ظاهر مسلمان،‌ آزادانه فرصت نقل اسرائیلیات را یافتند،‌ بلکه شخص خلیفه دوم از آنها این اسرائیلیات را نقل می‎نموده و به دیگران نیز اجازه می‎داده است!

ابن کثیر دمشقی در تفسیر خویش،‌ پس از بیان این سخن ابوهریره به نقل از كعب الاحبار که: «ذبیح و قربانی، حضرت اسحاق (علیه السلام) بوده است.»، می‌گوید: «وهذه الأقوال -واللّه أعلم- كلها مأخوذة عن كعب الأحبار، فإنّه لما أسلم فی الدولة العمریة، جعل یحدث عمر (رضی اللّه عنه) عن كتبه قدیماً، فربما استمع له عمر رضی اللّه عنه، فترخص الناس فی استماع ما عنده ونقلوا ما عنده عنه غثها وسمینها...[1] این سخنان -كه خداوند نسبت به آنها آگاه‌تر است- از كعب الاحبار گرفته شده است كه وی در حكومت عمر، اسلام آورده و برای او از كتاب‌های قدیم خود روایت نقل می‌كرده است و عمر هم به روایات او گوش فرا ‌داده و این باعث ‌شده تا كسانی كه در آن‌جا حضور داشته و اجازه شنیدن این روایات را داشته‌اند همان‌ها را بدون توجه به راست و دروغ بودنش برای دیگران نقل كنند...».

و حتی خود ابن کثیر نیز از این عمل خلیفه برآشفته شده، در ادامه می‎نویسد: «و ليس لهذه الأمة -والله أعلم- حاجة إلى حرف واحد مما عنده.[2] و این امّت هیچ نیازی حتی به یک حرف از آنچه کعب می‎دانست، ندارد (و خداوند داناتر است)».

بر خلاف بهانه خلیفه،‌ کلام خداوند در قرآن که معجزه است و با کلام بشر اشتباه نمی‎شد،‌ اما سیاست آزاد بودن نقل اسرائیلیات کار را به جایی رسانید که امروزه تشخیص روایات اسرائیلیات از احادیث نبوی در کتب اهل سنت،‌ کاری بسیار مشکل بلکه غیر ممکن گردیده است،‌ زیرا حتی افرادی چون ابوهریره که در نزد اهل سنت جایگاه حدیثی والایی دارد متهم است که احادیثی را از کعب الاحبار یهودی شنیده و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده است،‌ چنانکه ابن کثیر می‎نویسد: «أبو هریرة كان یدلس: أی یروی ما سمعه من كعب وما سمعه من رسول الله (صلى الله علیه و سلم) ولا یمیز هذا من هذا.[3] ابو هریره در روایات تدلیس می‌كرده‌ است. یعنی روایاتی از كعب و روایاتی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) می‌شنیده و بدون آن كه مشخص كند كدام از پیامبر و كدام از كعب است آنها را در هم ‌آمیخته و نقل می‌كرده است.»

به عنوان مثال مسلم در صحیح خویش با سند خود از ابو هريره روايت می‎کند که: «أخذ رسول اللّه (صلى اللّه عليه و سلم) بيدي، فقال: خلق اللّه عز وجل التربة يوم السبت، وخلق فيها الجبال يوم الأحد، وخلق الشجر يوم الإثنين، وخلق المكروه يوم الثلاثاء، وخلق النور يوم الأربعاء، وبثّ فيها الدوابّ يوم الخميس، وخلق آدم بعد العصر من يوم الجمعة في آخر الخلق وفي آخر ساعة من ساعات الجمعة، فيما بين العصر إلى الليل.[4] رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) دست مرا گرفت و فرمود: خداوند سبحان خاك را روز شنبه، كوه‌ها را روز يك‌شنبه، درختان را روز دوشنبه، مكروهات را روز سه شنبه، نور را روز چهار شنبه، خلق و انتشار حيوانات و جنبدندگان در روي زمين را روز پنج شنبه، آدم عليه السّلام را عصر روز جمعه و در آخرين ساعات روز جمعه يعني ما بين عصر و شب خلق نمود.»

این روایت بر خلاف قرآن که خلقت آسمان و زمین را در شش روز معرفی می‌نماید، فقط خلقت زمین را شش روز بیان می‌کند: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ. [سجده/4] خداوند كسى است كه آسمان‌ها، زمين و آنچه ميان اين دو است را در شش روز آفريد، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت.» برای همین است که بسیاری از محدثیتن سنّی همچون علي بن مدينى و بخاري،‌ آنرا سخن كعب دانسته‌اند که ابو هريره از كعب الاحبار شنيده ولی اسمی از او نبرده است. بنابراین، امر براي برخي از روات احاديث مشتبه شده و آن را به شكل مرفوع روايت كرده‌اند اما بيهقي آن را اصلاح كرده است[5].

وجود چنین سیاست دوگانه‎ای هر مسلمانی را به فکر وامی‎دارد که واقعاً هدف از این کار چه بوده است؟ آیا هدفی جز این وجود داشته که مرجعیت علمی خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز غصب شود و در دست یهودیان به ظاهر مسلمان بیفتد؟!

پی نوشت:

[1]. ابن كثير، تفسير ابن كثير: ج4 ص19،‌ دار المعرفة، بيروت.
[2]. همان.
[3]. ابن كثير، البداية والنهاية: ج8 ص117، دار إحياء التراث العربي، بيروت.
[4]. مسلم النيسابوري، صحيح مسلم: ج8 ص127 ح6948، دار الفكر، بيروت.
[5]. ابن كثير، تفسير ابن كثير: ج1 ص72،‌ دار المعرفة، بيروت.

تولیدی

دیدگاه‌ها

شما روافض بجز چرندیات چیری دیگر ندارید. حال آنکه تمام خراسان وایران امروزی مدیون خلافت خلیفه دوم اسلام است. برعلاوه الی سصید سال قبل تمام مردم ایران پیرو مذهب اهل سنت بودند در زمان حکومت رافضی صفویه مذهب تشیع با جبر عمومیت یافت. مصداق این حرف هم علما وشعرا مانند عطار نیشاپوری،سعدی شیرازی،امام غزالی،مولانا رومی ، وصد ها وهزاران بزرگ دیگر که ایرانی وسنی مذهب بودند.

ناصبی جان ! شما لطف کن از جبر و تعصب حرف نزن ! که داعش روی همه رو سفید کرده ! و البته داعش پیرو سیره عمر بن خطاب و معاویه و یزید و عبدالملک مروان هست ! پس چرند نگو ! اما تسنن ایرانی ها !!!!!! برخلاف نظر شما پژوهشگرانی که بدون تعصب به این قضیه نگاه کردند معتقدند که از همون ابتدا اکثر ایرانیها گرایش به تشیع داشتن ! نه تسنن ! از جمله مری بویس که نیم قرن در تاریخ ایران تحقیق کرد و تعصب شیعه و سنی هم نداره و میگه ایرانیها از اول ورود اسلام، با آل علی موافق بودند ! قبل از صفویه هم بخش عظیمی از جامعه ایران شیعه بودند. مثل آل بویه و بسیاری از مردم خراسان و جریان سربداران، مشعشیان در خوزستان و ... . اونهایی هم که سنی بودن، سنی صوفی بودن که خیلی به شیعه نزدیک هست. حتی سنی های صوفی مثل همون عطار هم به امام علی و آل علی گرایش داشتند. عطار نیشابوری کتاب تذکرة الاولیاء رو با نام امام صادق (امام ششم شیعیان) شروع میکنه ! سعدی هم بارها محبت خودش رو به آل محمد نشون داد. مولوی هم کلاً یکی دو صفحه درباره ابوبکر و عمر هر کدوم شعر گفته (اون هم معلومه به زور گفته) اما درباره حضرت علی بیش از 20 صفحه شعر گفت و از فضایل ایشون حرف زد. گذشته ازاین ! در طول هزاران سال حکومت ناصبیها بر عراق و شام و بخشهایی از ایران، (که امروز حکومت هرمه این سرزمینها در دست شیعیان است)، هزاران و ده ها هزار شیعه توسط ناصبیها کشته شدند. لذا شیعیان همچون مؤمن آل فرعون مجبور به کتمان عقیده بودند (تقیه). اما این را بدان ! راه عرفان از مولا علی میگذرد ! هیچ عارفی بدون کمک مولا علی به عرفان نمیرسد.

ضمناً ! """لو کان رفضاً حب آل محمد، فلیشهد الثقلان انی رافضی !""" یعنی اگر حب آل محمد رفض است، پس همه گواهی دهند که من رافضی هستم ! من رافضی هستم ! رافض جبت و طاغوت ! من هیچ ایمانی به جبت و طاغوت ندارم ! پس رافضی هستم و به این رفض خود می بالم.

با سلام و درخواست بحث علمی و بدون تشنج. اولا: این مقاله مطالبی را که نقل نموده از منابع اهل سنت است. اگه به نظر شما چرند است باید شما و ابن کثیر پاسخ دهید نه ما! ثانیا: برفرض خلیفه دوم سبب اسلام آوردن ایرانیان باشد،‌ این دلیل بر خوبی او نمیشود. چه بسا کتابفروشی که خیلی هم متدین نیست، یک کتاب دینی به شما میدهد و شما را متحول میکند حتی گاهی عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد! ثالثا: اگر منطقه ای از جهان که مسلمان نیستند را ابتدا شیعیان، بروند و مسلمان کنند،‌ آیا این دلیل حقانیت شیعه است؟؟؟ همینطور در مورد حمله عمر... اللهم اهدنا الصراط المستقیم.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.