کرامت اقطاب صوفيه دليل بر حقانيت ايشان نيست

  • 1393/01/18 - 18:09
صوفيه براي اقطاب خود کراماتي ذکر مي‌کنند و آن را دليل بر حقانيت ايشان مي‌دانند و حال آنکه بزرگان متقدم صوفيه با رد اين نکته، ملاک برتري و حقانيت کسي را توجه به آداب شرعي و اهميت دادن وي به اوامر و نواهي الهي مي دانند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قدرت شگرف روح آدمی آنگاه که از بند اسارت بدن مادی رهایی می‌یابد، شگفتی می‌آفریند و دیدگان بسیاری را به سوی خود می‌دوزد. این توان روحی، نه فقط از راه عبادت و پایبندی به شریعت، که از طریق سرکوبی غرایز حیوانی و ارتباط با نیروهای موموز شیطانی نیز به چنگ می‌آید.[1] از این رو قرآن کریم تاثیر پدیده سحر را برای اموری چون جدایی افکندن میان زن و شوهر به رسمیت می‌شناسد؛[2] مبارزه‌ با خواهش‌های نفسانی به هر انگیزه‌ای انجام شود، قدرت روحی فراوان پدید می‌آورد، اما بهره اخروی تنها از آن کسی است که پیروی از شریعت را پیشه خود سازد. «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في‏ حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ »[3] برپایه یکی از روایات، کافری غیب گو – که به گفته خود همه مقامات خویش را از راه مخالفت با هوای نفس به دست آورده بود – از آنجا که نفس خود را خواهان مسلمانی نمی‌دید، به پیشنهاد امام صادق علیه السلام با نفس خود مخالفت ورزید و اسلام را به عنوان دین خویش برگزید؛ اما پس از آن، توان غیب گویی خود را از دست داد. وی که به شدت از این رویداد به شگفت آمده بود، راز این دگرگونی را از امام علیه السلام پرسید و پاسخی به این مضمون شنید:«پیشتر که مسلمان نبودی، پاداش مخالفت با نفس را در این دنیا می‌گرفتی و اکنون باید به بهره اخروی بسنده کنی.»[4]
صوفیان کرامات بی‌شماری برای مشایخ خود برمی‌شمارند که شاید بتوان بسیاری از آنها را ساخته و پراخته افسانه پردازان دانست، اما از آنجا که «بیهوده سخن به این درازی نبود»[5] نمی‌توان همه آنها را بی‌پایه قلمداد نمود. بی‌تردید همین مساله یکی از عوامل موثر در رونق بخشیدن به مکتب تصوف بوده و اعمال خارق العاده بعضی از صوفیان دلیل حقانیت آنان به شمار آمده است. منابع مربوط به تصوف، افزون بر نقل کرامات، سخنان فراوانی در نقد و ارزیابی آنها نیز آورده‌اند که اینک در قالب چند نکته ارائه می‌گردند.
1-برخی از مشایخ تصوف ارزش کرامت را با معیار پایبندی به آداب شریعت سنجیده[5] و دین‌گریزان صاحب کرامت را کافر و زندیق خوانده‌اند.[6] در این‌باره قشیری این سخن را از بایزید بسطامی گزارش داده است:«اگر کسی را دارای چنان کرامتی یافتید که به آسمان می‌پرد، دلباخته او نشوید، تا آنگاه که رفتار او را در برابر امر و نهی الهی و رعایت آداب شرعی ببینید»[7] گروهی دیگر به صراحت اعلام داشته‌اند که مخالفت با وسوسه‌های شیطان مهم‌تر از قدم نهادن بر آسمان است.[8] ابوسعید ابوالخیر نیز – که کراماتی فراوان برایش برشمرده‌اند – در گفت و گو با یکی از مریدان این چنین از ارزش امور خارق العاده می‌کاهد:
«شیخ را گفتند فلان کس بر روی آب می‌رود. گفت: سهل است، بزغی[9] و صعوه‌یی[10] نیز بر روی آب می رود. گفتند: فلان کس در هوا می‌پرد. گفت:زغنی[11] و مگسی نیز بر هوا می‌پرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود. گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‌رود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که میان خلق نشیند و داد و ستد کند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای خود غافل نباشد».[12]
2-در برخی از کلمات صوفیان انجام کارهایی که عامه مردم را شگفت‌زده می‌سازد، کاری کودکانه قلمداد گردیده[13] و به جای آن، بر اهمیت فضایل اخلاقی و معنوی تاکید شده است؛ چنانکه خواجه عبدالله انصاری می‌گوید:«اگر بر هوا پری، مگسی باشی و اگر بر روی آب روی، خسی باشی؛ دلی به دست آر تا کسی باشی»[14] مولوی نیز کرامت حقیقی را آن می‌داند که احوال آدمی را دگرگون کند و بر عقل و دانش او بیافزاید.[15] فرزند مولوی نیز با اشاره به این نکته که کرامت ظاهری بیشتر به ساده‌دلان می‌شود تا اهل فکر و روشن‌بینان، حکمت این تفاوت را چنین توضیح می‌دهد:
«حق تعالی عادل است؛ کسی که خدمت او کرد و رنج‌ها برد، لابد است که او را عوض آن عطایی دهد. چون او (شخص ساده‌دل) را (در) مستی‌ها و شراب‌ها معنوی و کشف حقایق و اسرار ... قوت آن نباشد که نظر کند و اداک کند ... محرومش نگذارد؛ صورت‌هاش نماید.[16]
بنابر آنچه که بزرگان صوفیه به آن معتقد بودند و هستند، صاحب کرامت بودن دلیل بر حقانیت کسی نمی‌باشد، بلکه ملاک برتری کسی، معتقد بودن به شرع است و این همان چیزی است که از جانب صوفیه در روزگار ما مغفول مانده و ملاک برتری کسی را اتصاف به قدرت های کذایی می‌دانند.  

منابع:
1-خیراتیه، ج 1، ص 465؛ عارف و صوفی چه می‌ گویند، ص 80 – 82
2-المیزان، ج1، ص 233-245 ذیل تفسیر آیه 102 سوره بقره
3-سوره شوری، آیه 20، هر کس که بهره کشت اخروی را خواسته باشد، برای او در کشت او می‌افزاییم و هر کس بهره کشت دنیوی را خواسته باشد، از آن به او می‌بخشیم و برای او در آخرت بهره‌ای نیست.(ترجمه خرمشاهی)
4-طرائق الحقائق، ج 1، ص 443 و 444 (به نقل از میزای قمی)
5-این ضرب‌المثل برگرفته از یک رباعی از سروده های علاءالدوله سمنانی است:«این ذوق و سماع ما مجازی نبود - وین وجد که می‌کنیم بازی نبود - با بی‌خبران بگو که ای بی‌خردان - بیهوده سخن به این درازی نبود» ریاض العارفین، ص 169
6-نفحات الانس، ص 26
7-الرساله قشیریه، ص 14
8-طبقات الصوفیه، ص 352؛ تذکره الاولیاء، ص 516
9-بزغ: وزق، قورباغه
10-صعوه: گنجشک
11-زغن: پرنده‌ای از دسته بازها که بسیار چابک، قوی و خونخوار است.
12-نفحات الانس، ص 305؛ گفتنی است عطار شبیه این روایت را درباره بایزید می‌آورد.
13-رساله فریدون، ص 77، معارف سلطان، ص 264
14-رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری، ج 2، ص 454
15-فیه ما فیه، ص 118
16-معارف سلطان، ص 212

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.