نگاهی به خلافت غاصبین در احادیث جعلی

  • 1396/08/10 - 10:59
موضوع غصب خلافت یکی از مسائل بسیار مهم بعد از رحلت پیامبر اکرم بوده است که برخی از اصحاب نانجیب ان پیامبر همام با کودتای از پیش تعیین شده این امر مهم را از جایگاه اصلی خود منحرف کردند و بعداً با درخواست جعل احادیث ساختگی از برخی افراد طماع و... در مورد خود و نقل فضائل و کرامات سعی کردند تا این کمبود مهم در مورد خود را جبران کنند که البته موفق هم بودند

یکی از مهمترین موضوعاتی که هوا و هوس انسانی و عواطف گمراه کننده­ ی هر انسان را به بازی گرفته، موضوع غصب خلافت در سنت و احادیث وارده است. احادیثی را که به خدا و پیامبر به دروغ نسبت داده­اند­ و این در حالی بود که خود می ­دانستند این گونه احادیث نزد تمام فرق و مذاهب اسلامی، متضاد است و طرد می­ شود. و از طرف دیگر علمای هر مذهبی به فراخور توانایی و شناخت در حدیث، ردّ و یا مدح می­ کردند، از جمله­ ی این احادیث از باب نمونه این است که:
1- از عایشه نقل شده که می­ گوید: «اوّل حجر حمله النبّی لبناء المسجد، ثمّ حمل ابوبکر حجراً آخر، ثمّ حمل عمر، ثمّ حمل عثمان حجراً آخر، یا رسول­ الله، الا تری الی هولاء کیف یساعدونک؟ فقال: یا عایشه هولاء الخلفاء من بعدی[1] اولین سنگ را پیامبر اکرم برای ساخت مسجد حمل کرد و دومی را ابوبکر و سومی را عمر و سنگ بعدی را عثمان حمل کرد. گفتم ای رسول خدا، آیا نمی­ بینی این ­ها چگونه تو را کمک می­ کنند؟ فرمود ای عایشه، این ها خلفای بعد از من هستند». حاکم نیشابوری در کتاب خود آورده است که این حدیث هر چند که صحیح است اما چون با سندی سست و ضعیف از طریق محمد بن فضیل بن عطیه آمده مهجور است.
2- از عبدالله بن عمر نقل شده است که می­ گوید: «قال رسول الله، یا بلال اذّن فی الناس، انّ الخلیفه بعدی ابوبکر، یا بلال ناد فی الناس: انّ الخلیفه بعد ابی بکر عمر، یا بلال ناد فی الناس: انّ الخلیفه من بعد عمر عثمان، یا بلال امض ابی الله الاّ ذلک –ثلاث مرات –[2] پیامبر به بلال فرمود در بین مردم اعلام کن خلیفه­ ی بعد از من ابوبکر است، ای بلال در بین مردم ندا بده بعد از ابوبکر عمر است، ای بلال در بین مردم ندا بده خلیفه­ ی بعد از عمر عثمان است ای بلال برو که خداوند جز این را نمی­ پذیرد و این جمله را سه بار تکرار کرد». ذهبی این حدیث را در کتاب خود با سند دارقطنی و عمرو بن شاهین آورده و گفته این حدیث جعلی است.
3- از ابو سعید خدری نقل شده که می­ گوید: «لمّا عرج بی قلت: اللهم اجعل الخلیفه، من بعدی علیاًّ. قال فارتجّت السموات. و هتف بی الملائکه: یا محمد، اقراء –وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ-[انسان/30] و قد شاء الله ابابکر[3] چون به آسمان عروج کردم گفتم خدایا: خلیفه­ ی بعد از من را علی قرار ده، پس آسمان­ ها لرزیدند و ملائکه مرا ندا دادند ای محمد بخوان –و شما هیچ چیز را نمی­خواهید مگر اینکه خدا بخواهد- و خداوند ابوبکر را خواسته است که خلیفه شود». ذهبی در کتاب خود به نقل از ابن جوزی گفته است که این حدیث از جعلیات یوسف بن جعفر خوارزمی است.
سئوالی که از جاعلین این گونه احادیث باید کرد این است که: دعای پیامبر اکرم مبنی بر اینکه خداوند خلافت را در علی قرار دهد، قبل از اینکه بداند خداوند چه کسی را خلیفه قرار داده است، چه معنا و جایی دارد؟ بر پیامبر واجب است که از خداوند درباره ­ی شخص خلیفه بپرسد نه اینکه چیزی در خواست کند که آسمان­ ها و ملائکه را به لرزه در آورد و این لرزش تنها به خاطر این بوده که این درخواست ناپسند بوده است و به دور از شان و مقام پیامبر است. و سئوال دیگر این­که چگونه بر آن حضرت شخصی که اهلیّت خلافت را دارد، مخفی می ­ماند و آن حضرت کسی را برای خلافت انتخاب می­کند که خداوند و آسمان­ ها و... از آن ابا و امتناع می­ کنند و سئوالات بعدی دیگر...

پی­نوشت:
[1]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1411ق)، ج3ص103حدیث4533.
[2]. میزان الاعتدال، ذهبی، دارالفکر، بیروت، لبنان، تحقیق محمد علی بجاوی، ج2ص1503233.
[3]. همان،ج4ص463شماره9860.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.