سابقه‌ی ترغیب غرب به تصوف و صوفیگری

  • 1395/12/11 - 23:29

فرق منحرف از دیرباز بهترین دستاویز برای گروه‌های ضد دین بوده‌اند تا به پیکره‌ی ادیان الهی و به‌خصوص دین مقدس اسلام ضربه بزنند و جوامع دینی را از لحاظ عقیدتی و اصول مذهب دچار انحطاط و عقب‌گرد کنند. این موضوع نشأت‌گرفته از انبوه انحرافات و بدعت‌هایی است که فرقه‌های گوناگون با اغراض مختلف ایجاد کرده و آن را ترویج می‌کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرق منحرف از دیرباز بهترین دستاویز برای گروه‌های ضد دین بوده‌اند تا به پیکره‌ی ادیان الهی و به‌خصوص دین مقدس اسلام ضربه بزنند و جوامع دینی را از لحاظ عقیدتی و اصول مذهب دچار انحطاط و عقب‌گرد کنند. این موضوع نشأت‌گرفته از انبوه انحرافات و بدعت‌هایی است که فرقه‌های گوناگون با اغراض مختلف ایجاد کرده و آن را ترویج می‌کنند. فرقه‌ی تصوف هم مانند سایر فرقه‌ها با ترویج آموزه‌ها یا بهتر است گفته شود بدآموزی‌های متعدد در دین اسلام، از این لیست استثنا نیست؛ بلکه به خاطر نقاب عرفانی و مذهبی که به خود دارد، گوی سبقت را از سایر فرق ربوده و خاطرخواه گروه‌های معاند گردیده؛ که این پوشش سبب عوام‌فریبی بیشتر در جامعه نیز می‌گردد.
این عوام‌فریبی تنها به حوزه‌ی اعتقادات و تفکرات عقیدتی و مذهبی منحصر نمی‌شد و موجودیت فرق منحرف در عقب نگه‌داشتن اجتماعات و جوامع دینی ازلحاظ سیاسی و صنعتی هم قابل‌استفاده بودند، چراکه رویکرد صلح کلی اجازه‌ی هرگونه تجاوز را در بستر مباحث سیاسی به معاندین و دشمنان می‌داد.[1]
با نگاهی به جراید اوایل سده‌ی جاری، نقش دول استعماری و غربی در تشویق و ترغیب به این فرقه کاملاً مشهود است. کسروی نوشته‌‌های سال دوم قرن حاضر را این‌گونه بررسی می‌کند و می‌نویسد: «از سه سال باز در یک ماه‌نامه اروپایی که با زبان فارسی نوشته می‌شود، می‌بینیم گفتارهایی درباره‌ی صوفیان و در ستایش آنان به چاپ می‌رسد و ازجمله در یکی از آنها که درباره‌ی شیخ فخرالدین عراقی است و داستان دل باختن او را به یک بچه درویش و رفتنش را به هند می‌نویسد، در برابر چنان داستان زشت و بی‌خردانه زبان به ستایش بازکرده، چنین می‌گوید: «و بدین‌سان این درویش ژنده‌پوش و بی‌سروپا که ننگشان از نام و نامشان از ننگ بود، به سرودن و پای کوفتن می‌پرداختند و نان روزانه خود را از راه درویشی (تکدی‌گری و گدایی) به‌دست می‌آوردند. امروز ما در روزگار دیگرگونه‌ای به سر می‌بریم و در این جهان عقلی و مکانیکی، شیفته‌ی بت‌های دیگری هستیم، روش زندگی دیگری داریم و چنان در این جهان نوین خود فرورفته‌ایم که گویی آن نیروهای روحی روزگار کهن را یکسره از یاد برده‌ایم و ازاین‌رو هنگامی‌که داستان چنین مردان قلندر را می‌شنویم شاید بی‌درنگ آن‌ها را گمراه یا دیوانه بخوانیم. ولی کدام دیوانه است که مانند این درویشان دربه‌در و بی‌سروپا بتواند به این روشنی و خوبی، زیبایی معنوی را دریابد، به این ژرفی مهر خدا را در دل جای دهد؟» این‌ها جمله‌هایی است که ما در یک ماه‌نامه‌ی اروپایی می‌خوانیم. دانشمندان اروپا این‌ها را به ما ارمغان می‌فرستند. این ترانه‌های کودک فریب را برای ما می‌نوازند.»[2]
صرف‌نظر از شخصیت کسروی که عقاید او مطرود بوده،[3] نقل‌قول او از ماه‌نامه‌ای اروپایی و غربی که سعی می‌کند راه و رسم تصوف و پلشتی درویشی و تکدی‌گری را در کشور ایران ترویج کند، خواندنی و قابل‌توجه است. آیا هدف کشورهای پیشرفته و مدرن از تعریف و تمجید این نحله‌ها، چیزی جز عقب نگه‌داشتن جوامع دینی و مذهبی بوده است؟ و آیا توصیف تصوف و عقاید و بدآموزی‌های ایشان و نهادینه کردن آن در جامعه، اثری جز تحریف اسلام اصیل و ناب داشته، که مردم را از روحیه‌ی پرکاری، شجاعت، دشمن‌ستیزی و ثبات قدم که نتیجه‌ی باور و اعتقاد به راه و رسم صوفیگری است، تهی می‌کردند؟!

پی‌نوشت:

[1]. قاسم غنی، تاریخ تصوف در اسلام، زوار، 1389، ص 429
[2]. احمد کسروی، صوفیگری، به کوشش محمدامینی، شرکت کتاب،1393، ص 9
[3]. سید حسن امین، «زندگی و کارهای احمد کسروی»، نشر حافظ (تهران: مجموعه زبان و ادبیات) بهمن، ش ۷۸

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.