وضعیت جامعه اسلامی در اواسط قرن اول در منابع اهل سنت

  • 1395/09/21 - 16:29
از شبهاتی که همواره در مسئله عزاداری امام حسین(ع) مطرح بوده این است و باعث طعن به شیعیان و دستاویز شدن آن بوده این است که اگر چه معمولاً برگزاری عزاداری‌ها توسط شیعیان انجام می‌گیرد، ولی دعوت کنندگان امام حسین(ع) مردم کوفه بوده‌اند و کوفه در آن زمان مرکز شیعیان بوده و لذا همان مردم پسر پیامبر را تنها گذاشتند و به شهادت رساندند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ درباره نهضت عاشورا و انگیزه‌ها و آثار به‌وجود آمده و باقی‌مانده آن دوران، کتاب‌های فراوانی نوشته شده و از طرف دیگر، شبهات و اشکالات گوناگون مطرح گردیده است. مثلاً یکی از شبهاتی که همواره در مسئله عزاداری امام حسین (علیه السلام) مطرح بوده، این است که اگرچه معمولاً برگزاری عزاداری‌ها توسط شیعیان انجام می‌گیرد، ولی دعوت کنندگان امام حسین (علیه السلام) مردم کوفه بوده‌اند و کوفه در آن زمان مرکز شیعیان بوده و لذا همان مردم، پسر پیامبر را تنها گذاشتند و به شهادت رساندند. و این قبیل شبهات و مطالب باعث شده تا برخی افراد مغرض، برای طعن به شیعه، آن را دستاویز خود قرار دهند و از آن بهره‌برداری کنند، که جواب این‌گونه شبهات در مقالات تحقیقی در همین سایت داده شده است.
اما مطلبی که قابل طرح است، این است که بدون آشنایی با جامعه و افکار حاکم بر مسلمانان آن زمان، نمی‌توانیم واقعیت‌های موجود جامعه آن روز را به‌درستی دریافت کنیم و درباره‌ی وقایع و حوادثی که در آن مقطع زمانی اتفاق افتاد، قضاوت صحیحی انجام دهیم. پس در این نوشتار مختصر سعی شده که از منابع اهل سنت، وضعیت نابسامان آن دوران را مورد بررسی قرار دادیم.

پس از صلح امام حسن (علیه السلام) و معاویه، علی‌رغم تعهد و قرار داد طرفین در عدم تعیین جانشینی معاویه برای خود، او از راه‌های مختلفی مانند زور، تطمیع، تهدید، و... یزید را ولی‌عهد خود معرفی کرد... لذا این اقدام معاویه مورد انتقاد و مخالفت مسلمانان از جمله عبدالله بن زبیر، عبدالرحمان بن ابوبکر و اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و افراد سرشناس دیگر قرار گرفت.[1]
شیعیان کوفه که سلطه‎ی هر طاغوت و حاکم ظالمی را به‌راحتی قبول نمی‌کردند، در فکر انقلاب و دگرگونی حکومت وقت بودند، و معاویه هم از فکر آنان کاملاً آگاهی داشت. از این‌رو برای انتقام از عراقی‌ها، زیاد را استاندار کوفه قرار داد، افرادی مانند او شروع به تعقیب و تبعید و دستگیری شیعیان کردند و همه را به بدترین وجهی به شهادت رساند. معاویه طی دستوری به تمام نقاط حکومت اسلامی، اوج کینه‌توزی خود را چنین نمایان می‌کند که: کسی حق ندارد شهادت و گواهی شیعیان علی و خاندان او را بپذیرد.[2]
پس از آن دوران پرخفقان بود، که کوفیان که همواره با امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در ارتباط بودند، گروهی را به مدینه فرستادند تا بر علیه معاویه اقدامی را صورت دهند. در آغاز با امام حسن (علیه السلام) ملاقات کردند و بعد با امام حسین (علیه السلام)، اما امام حسین فرمودند: چون صلح واقع شده، تا وقتی معاویه زنده است، باید منتظر باشید. وقتی امام حسن (علیه السلام) به شهادت رسید، مردم کوفه جدی‌تر شدند و طی نامه‌ای به امام حسین (علیه السلام) شهادت برادرشان را تسلیت گفتند و نوشتند: «ان الله قد جعل فیک اعظم الخلف ممن مضی و نحن شیعتک المصابه بمصیبتک المحزونه بحزنک المسروره المنتظر لامر.[3] خداوند تو را بزرگ‌ترین جانشین و بازمانده پیشینیان قرار داده و ما شیعیان در مصیبت و حزن شما اندوهناک، و در شادی شما شادمان و منتظر دستور می‌باشیم.»
امام طی نامه‌ای مردم را به پنهانی بودن حرکت دعوت می‌کند، که معاویه از درون کوفه و ارتباط آنان با امام حسین (علیه السلام) آگاه می‌شود و نامه‌ای به امام حسین مبنی بر انقلاب و شورش بر علیه حکومت خود می‌نویسد و او را بر حذر می‌دارد، و امام هم در جواب معاویه نامه‌ی تندی به او می‌نویسد و فتنه او را بر امت اسلامی متذکر می‌شود.
مردم کوفه پس از مرگ معاویه، نخستین جلسه خود را در منزل سران بزرگ شیعه مانند سلیمان بن صرد خزاعی تشکیل دادند، در آن جلسه سلیمان بن صرد خزاعی بعد از حمد و ستایش پروردگار چنین گفت: «انّ معاویه قد هلک و انّ حسینا قد اعلن علی القوم خلافه و خرج الی مکه و انتم شیعته و شیعه ابیه فان کنتم تعلمون انکم ناصروا...[4] ای مردم! می‌دانید که معاویه به هلاکت رسیده و حسین (علیه السلام) مخالفت خویش را آشکار ساخته و به سوی مکه حرکت کرده است، شما که شیعیان او و پدرش هستید، اگر مطمئن به یاری و مجاهده با دشمنانش هستید، از او دعوت کنید، اما اگر از سستی و ضعف خود هراسان می‌باشید، آن حضرت را به حال خود واگذارید و فریب ندهید... بیشتر جمعیت در آن جلسه پاسخ مثبت دادند و سپس توسط خودشان در اواخر ماه شعبان نامه به امام حسین (علیه السلام) نوشتند و امام را برای آمدن به کوفه، دعوت کردند.»
خوارزمی متن نامه‌ی کوفیان را در کتاب خود آورد است: «فالحمد الله الذی قصم عدوک الجبار العنید الذی اعتدی علی هذه الامه... وانه لیس علینا امام فلقبل لعل الله ان یجمعنا بک علی الحق...[5] خداوند را سپاسگزارم که دشمن سرکش و ستمگر را از بین برد، دشمنی که به حقوق مردم تجاوز کرد و امر او را پراکنده ساخت... ای امام! ما بدون رهبر هستیم. نزد ما بیایید، امید است که به‌وسیله‌ی شما بر حق اجماع کنیم...»
البته شایان ذکر است که غیر اینان، سران دیگر شیعه و شیعیان کوفه، نامه‌های دیگری که تعدادشان از 50 تا 150 نامه بود، نوشتند و به همراه قیس بن مسهر صیداوی و ابی کنود و ابن سلولی آن را برای امام حسین (علیه السلام) فرستادند.[6]
افرادی از خوارج مانند شبث بن ربعی، زید بن حارث، حجار بن ابحر، عزره بن قیس و... هر کدامشان نامه‌ای جداگانه برای امام نوشتند که اینان هم در حقیقت به دنبال موقعیت و جایگاه خود بودند و با این گونه عبارات، انتظار خود را برای دیدن امام بیان کردند: «اما بعد فقد اخضر الجنات و اتیت الثمار فاذا شئت فاقدم علی جند لک مجندّه و السلام علیک.[7] باغ‌ها سرسبز و میوه‌ها رسیده. به کوفه بیایید که سپاهیان آماده کوشش و پشتیبانی شماست.»
در نتیجه معلوم گردید که مردم کوفه به وظیفه دینی و اسلامی خود خوب عمل کردند و بر اساس دستورات قرآن و سنت پیامبر، بهترین فرد که از اهل بیت پیامبر باقی‌مانده بود را به خلافت خود برگزیدند، و از همین‌رو مسلم بن عقیل هم بر طبق همین شواهد نامه‌ای به امام حسین (علیه السلام) می‌نویسد و می‌گوید: «الرائد لایکذب اهله و قد بایعنی ثمانیه عشر الفاً فعجّل بالاقبال حسین یاتیک کتابی هذا.[8] ای امام! آن‌چه می‌نویسم حقیقت است و 18 هزار نفر از مردم کوفه با من بیعت کردند. نامه‌ی من که رسید با سرعت به سوی کوفه حرکت کن.» و از طرف دیگر افرادی هم که به هر علتی بهانه و گوشه‌نشینی اختیار کردند و از حمایت امام حسین (علیه السلام) سرباز زدند، گنهکارند.
در ضمن این‌که در کوفه قبایل گوناگونی زندگی می‌کردند و گرایش‌‌های خاص خود را داشتند مانند (خوارج، امویان، عثمانیان، و...) و بسیاری دیگر هم بودند که پیرو معاویه و یزید بودند و این‌که می‌گویند اهل کوفه شیعه بودند، به این جهت بود که مردم کوفه حضرت علی را برتر از عثمان و معاویه می‌دانستند و دیگر این‌که شیعه به معنای اصطلاحی در آن زمان در کوفه از نظر اجتماعی و سیاسی و مذهبی تقریباً در اقلیت بودند، پس طبق مشاهده کتب تاریخی، شیعیان مسبب کشته شدن فرزند پیامبر نبودند.

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان، (1409ق)، ص148 (حوادث 41-60هجری قمری).
[2]. شرح نهج الابلاغه، ابن ابی الحدید، دارالاضواء، بیروت، لبنان، ج3 ص15.
[3]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان، (1409ق)، ج2 ص340.
[4]. الفتوح، ابن اکثم کوفی، چاپ علی شیری، بیروت، لبنان، (1411ق)، ج5 ص44.
[5]. مقتل الحسین، خوارزمی، دار انوار الهدی، قم، ایران، محقق محمد سماوی، ج2 ص192
[6]. تذکره الخواص، ابن جوزی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ص220.
[7]. مع الحسین فی نهضته، اسد حیدر، نشر طوبی، تهران، ایران، (1372ش)، ص77.
[8]. تاریخ کبیر، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج4 ص334.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.