آیا مراجعه به عایشه برای گرفتن دین از او سفارش شده است؟!

  • 1395/04/02 - 13:47
یکی از احادیثی که امروزه بسیار بر سر زبانها افتاده و اهل سنت به طور گسترده به آن استناد می کنند ، حدیثی است که در مورد فضائل عایشه از پیامبر اکرم نقل می شود . اما آیا این حدیث واقعا از رسول خدا صادر شده یا این که هدف از نقل و نشر آن چیز دیگری است ؟

یکی از احادیثی که امروزه بسیار بر سر زبانها افتاده و اهل سنت به طور گسترده به آن استناد می‌کنند، حدیثی است که در مورد عایشه از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌شود. ایشان معتقدند که آن حضرت در شان عایشه فرموده‌اند: «خذوا شطر دینکم عن هذه الحمیراء؛ دو سوم یا بخشی از دین خود را از حمیراء که همان عایشه است بگیرید.»
علمای اهل سنت صدور این حدیث در شان عایشه را یکی از فضائل و مناقب او شمرده و با استناد به آن سعی در اثبات افضلیت عایشه بر یگانه دختر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پاره تن او یعنی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) دارند.

پس از بررسی این حدیث در منابع و کتب معتبر اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که این حدیث یک حدیث ضعیف بوده و نه تنها سندی ندارد، بلکه در هیچ‌یک از کتب معتبره اهل سنت نیز یافت نمی‌شود.
علما و بزرگان اهل سنت نیز به این مطلب اعتراف کرده‌اند که به عنوان نمونه سخن چند تن از ایشان را ذکر می‌کنیم:

دیدگاه علمای اهل سنت پیرامون حدیث فوق :

مبارکفوری اظهار نظر و اعتراف چند تن از علمای بزرگ اهل سنت را در مورد این حدیث بیان کرده و می‌نویسد:
ابن حجر عسقلانی معتقد است این حدیث سند نداشته و در هیچیک از کتاب‌های حدیثی معتبر نقل نشده است. تنها ابن اثیر جزری در کتاب النهایه خود این حدیث را آن هم بدون ذکر راویان آن یعنی بدون سند نقل کرده است.
ابن کثیر دمشقی در مورد این حدیث از مزّی و ذهبی سوال کرده و این دو عالم اهل سنت هم درباره سند و متن این حدیث اظهار بی‌اطلاعی کرده‌اند.
سخاوی یکی دیگر از علمای اهل سنت هم در اظهار نظر خود در مورد این حدیث می‌نویسد: این حدیث را دیلمی در کتاب فردوس الاخبار خود بدون ذکر سند نقل کرده است. مطابق نقل دیلمی متن حدیث نیز با آن‌چه در زبان‌ها معروف است، متفاوت است. زیرا دیلمی حدیث را این‌گونه نقل کرده: خذوا ثلث دینکم من بیت الحمیراء (دو سوم دینتان را از خانه عایشه بگیرید)
سیوطی نیز درباره این حدیث می‌گوید: این حدیث را در هیچیک از منابع معتبر پیدا نکردم.[1]

ابن کثیر دمشقی هم در اظهار نظر خود در این زمینه می‌گوید: اما این حدیث که بسیاری از علما در کتاب‌ها و مجالس آن را ذکر می‌کنند، اعتباری نداشته و در هیچیک از منابع معتبر روایی نقل نشده است.[2]
آلوسی هم یکی دیگر از علمای اهل سنت و صاحب تفسیر روح المعانی نیز این حدیث را بدون سند می‌داند.[3]

حال سوالی که مطرح می‌شود این است که:
اگر این حدیث جعلی یا ضعیف بوده و به اعتراف خود بزرگان اهل‌سنت، سندی ندارد یا در کتب معتبره ایشان یافت نمی‌شود، پس چرا برخی از علمای اهل سنت بدون در نظر گرفتن این موارد، این حدیث را جزء فضایل عایشه دانسته و در محافل و مجالس علمی خود نقل کرده و با استناد به آن عایشه را بر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) برتری می‌دهند و بدین وسیله سعی در فضیلت‌تراشی برای برخی صحابه رسول خدا می‌کنند تا در مقابل بر شیعیان فخرفروشی کنند؟!
آیا مشابه این حدیث در میان احادیثی که اهل سنت در فضائل خلفا بدان‌ها استناد می‌کنند، می توان احادیث دیگری را هم یافت که احتمال سند نداشتن آن‌ها علی‌رغم شیوع و شهرتشان در محافل و بر سر زبان‌ها باشد؟
اگر احادیث صحیح و معتبر از رسول خدا در فضائل و مناقب برخی صحابه و خلفا وجود دارد، دیگر چه جایی برای استناد به چنین احادیث ضعیف و بی‌سندی وجود خواهد داشت؟
آیا اهل سنت قادرند حتی یک حدیث صحیح و بدون خدشه سندی و دلالی را در فضائل خلفای خود نقل کنند؟

پی‌نوشت:

[1]. تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی از مبارکفوری 10/354 کتاب المناقب باب فضائل العایشه شرح حدیث 3892 و البدایه و النهایه از ابن کثیر 8/100
[2]. البدایه و النهایه 8/96 حوادث سال 58 هجری شرح حال عایشه
[3]. تفسیر روح المعانی 3/206 ذیل آیه 42 سوره آل عمران

برچسب‌ها: 
تنظیم و تدوین

دیدگاه‌ها

درسته که حضرت عایشه یکی از بزگان صحابه و محبوب ترین همسر پیامبر بعد از حضرت خدیجه می باشد اما این حدیث را بزرگترین علمای اهل سنت قبول ندارند.

با سلام محضر شما برادر منصف که با کنار گذاشتن تعصب سخن گفتید ، اما این ادعا که عائشه پس از حضرت خدیجه محبوبترین همسر پیامبر بوده با شواهد موجود تاریخی در منابع شیعه و سنی ناسازگاری دارد، لطفا در صورت امکان اسنادی را که مورد قبول فریقین بوده و از صحت سند برخوردارند در اثبات ادعای خود ذکر نمایید .

سلام. اول اینکه از بابت اعتبار به مباحثه دوستانه و محترمانه تشکر می کنم. دوم اینکه معتقد هستم برخی انتقادها در واقع همان قواعد کلی هستند که بر هر گرایشی حکومت می کند شاید بهتر است ما شیعیان نیز به بازنگری در اعتبار احادیث و روایاتی که در منابر گفته می شود اقدام کنیم یا حداقل از راوی آن بپرسیم که : از کجا می دانید که این حدیث درست است؟ یادمان باشد که در منابع استنباط فقه؛ حدیث ظنی الصدور است پس بنا به هدف دین که اتحاد و یکپارچه گی است و اینکه معقول به مسائل بنگریم؛ قرار بگذاریم در هر مورد تردید موضوع اختلافی را کنار گذاشته به رفاقت بپردازیم. حقیقتا اگر ما شیعیان قبول داریم که پیامبر عالم به غیب و حقیقت بوده ناچاریم قبول کنیم که عالم به کنه شخصیت افراد اطرافش نیز بوده است و اگر قبول داریم که پیامبر معصوم از گناه بوده یعنی قبول داریم که با بدها همنشینی نمی کرده است و از دروغ و سیاست بازی نیز پرهیز داشته حال چگونه می توانیم قرن ها بر سر این بحث بگذاریم که فلان صحابی پیامبر بد بوده و بر اساس آن احترام را کنار گذاشته دست به توهین بزنیم؟!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.