زرتشت و باستانگرایی

طبق اسناد تاریخی، پارسها از خود، خطی برای نوشتن نداشتند. پس به دستور داریوش، کاتبان ایلامی و آرامی از روی خط خودشان، خطی برای پارسها ساختند. حتی در حکومت هخامنشی، خط و زبان آرامی (Aramaic)، خط و زبان اداری شمرده میشد. این در حالی است که آرامیها، هم تبار عربها بودند و زبانشان بسیار به عربی شبیه است.

پادشاهان ایران باستان، به ویژه در دوران هخامنشی و ساسانی، هر یک چند دَه و بلکه چند صد و احیاناً چند هزار همسر رسمی و غیر رسمی داشتند. آنان، همسران خود را در حرمسرا نگه میداشتند و نگهبانی از آنها بر عهده خواجگان دربار بود.

طبق شاهنامه، کیخسرو پادشاه ایران (سلسله کیانیان) به اردبیل (که شهری آباد و پیشرفته بود) تاخت، ساکنان آن را قتل عام و آن دیار را به قلمرو خود ملحق کرد و پس از کشتار اهالی آن، آتشکدهای نیز در آنجا بنا کرد.

خواجهها یعنی پسران و مردانِ اخته شده، در جامعه هخامنشی وجود داشتند. عجیبتر اینکه بسیاری از آنان، نامهای پارسی داشتند. یعنی پسربچههای پارسی بودند که توسط حکومت یا اشراف، پس از درد و زجر فراوان، اخته میشدند.

پس از شکست هخامنشیان، یک جنگجوی یونانی به نام فیلیپیدِس (Philippides) از ماراتون به سوی آتِن، مسافتی حدود 42 کیلومتر را دوید و خبر پیروزی یونانیان را به مردم آتن داد و بلافصله پس از آن، بر زمین افتاد و مُرد. این داستان، الهام بخش بنیانگذاران المپیک مدرن شد تا دویدن در مسافت 42 کیلومتر را به عنوان یک ورزش رسمی وارد المپیک کنند.

باید دانست که یلدا واژهای سریانی است. یعنی این کلمه از یک زبان سامی (به نام زبان سریانی) و منشأ آن در بینالنهرین بوده است و لذا این واژه ابداً ریشه آریایی ندارد. بنا بر متنِ اَوِستا، «میترا» که نام دیگر آن، مِهر است، اصلاً یک الهه بانو نیست! بلکه مذکّر (نرینه) است. در اوستا: اَشی یشت (اَرت یشت)، بند 16 آمده است که میترا (مهر) برادر ایزد اَشی است و در نتیجه میترا پسر اهورامزدا است. همچنین در مهر یَشتِ اَوِستا که در ستایشِ ایزد مهر (میترا)...

جشن شب یلدا، نه ریشه زرتشتی دارد و نه مُهر تأییدی از سوی زرتشت. بلکه این شب، توسط بسیاری از مردمان غیرآریایی (و ایضاً آریایی) گرامی داشته میشد. پس از اسلام، این جشن مانند دیگر مظاهر هویتی ایرانیان، رنگ و بوی توحید به خود گرفت و جامه عشق و عرفان بر تن کرد.

ریچارد نلسون فرای (Richard Nelson Frye) مینویسد که عمر بن خطاب (خلیفه دوم) مایل بود ایرانیان مسلمان نشوند و دین اسلام فقط برای عربها باشد. چون اگر ایرانیان مسلمان میشدند از جزیه (مالیات شرعی) معاف و حق و حقوقشان با سایر مسلمین مساوی میشد. ولی عمر دوست داشت از ایرانیان باج و خراج بیشتری بگیرد. پس تلاش میکرد که ایرانیان مسلمان نشوند.

اشکانیان گذشته از ویژگیهای مثبتی که داشتند، به صفات ناپسندی هم مبتلا بودند و آن هم این بود که برای حفظ حکومت، اغلب به هیچ حد و حدود اخلاقی و انسانی پایبند نبودند. یکی از فرماندهان روم به نام کراسوس (Crassus) به ایران حمله کرد. در این نبرد که با خباثت رومیان آغاز شد، اشکانیان به رفتارهای زشتی دست زدند. از جمله آنکه برای تضعیف روحیهی کراسوس، پسر او را اسیر کردند، سر از بدنش جدا کرده و آن را بر نیزه کردند.

نیکولائوس دمشقی (Nicholaus of Damascus) به نقل از کتزیاس (Ctesias) مینویسد که پدر کوروش، دزد و راهزن بود و خود کوروش هم برای سیر کردن شکمش حاضر میشود تن به بردگی بدهد. بعدها شرابدار پادشاه ماد شد و پله پله، مراتب ترقی را طی کرد.

در این یکی دو قرن اخیر، انگلیسیها و یهودیان و سایر استعمارگران، آمدند به ایرانیان گفتند که تاریخ شما که در شاهنامه و... آمده، همه افسانه و خرافات و حرفهای پای منقل است. بیایید تا ما حیلهگرانِ دزدِ قاتل، تاریخ شما (ایرانیان) را به شما یاد بدهیم. گفتند که کوروش، پدر شما ایرانیان است. گفتند کوروش مظهر هویت ملی شماست. با همین حرفها عدهای از ایرانیان را به رقص درآوردند و این خاورشناسان انگلیسی و صهیونیست دزد و قاتل و جنایتکار هم شدند پدران تاریخ ایران!

علی سامی (یکی از سران باستانگرایی) از سر تکبر و فرعون صفتی و خودخواهی، با افتخار میگوید که هخامنشیان مالکُ الرِّقاب همه کشورها بودند. مالک الرقاب یعنی مالک بردگان. به عبارتی، علی سامی با افتخار میگوید که هخامنشیان، همه کشورها را به بردگی خود داشتند و همگان بنده و بردهی هخامنشیان بودند. در عصر هخامنشی، مردم ایران "بنده" ی پادشاه محسوب میشدند.

بسیاری از باستانگرایان در یک ادعای کودکانه مدعی اند: «همه دنیا در برابر عظمت هخامنشیان سر فرود آورده و از شاهان پارس باستان به نیکی یاد میکنند». اما والتر هینتس، ایران شناس بزرگ، یک نمونه از قضاوت "همهی دنیا" درباره شاهان هخامنشی است. او پادشاهان هخامنشی را به تزار روس و سران اتحاد جماهیر شورَوی تشبیه میکند که قدرتهای کوچک را سرکوب و آزادیها را سلب میکردند.

بسیاری از باستانگرایان مدعی اند که "همه دنیا" در برابر عظمت هخامنشیان سر تعظیم فرود آورده اند. در پاسخ باید بگوییم از قضا طبق گفته گزنفون، "همه دنیا" که هیچ، ولی دوستان و خویشاوندان کوروش در برابر او صف کشیده بودند که با او معاشقه و ملاعبه کنند.