عرفانهای نوظهور
نام مبارک حضرت آدم (علیه السلام) که نخستین پیامبر است، شانزده بار به نام آدم (علیه السلام) و هشت بار به عنوان بنی آدم و یک بار به عنوان ذُریّه آدم در نه سوره و در بیست و پنج آیه، در قرآن مجید آمده است. محمد علی طاهری سرکرده فرقه حلقه، مطالب عجیبی درباره نبوت آدم (علیه السلام) ابراز کرده است. اومی گوید: حضرت آدم (علیه السلام) را انسانهای نئوآندرتال (نخستین) به پیامبری انتخاب کردهاند.
اخلاق به معنای خصلتها و رفتارهایی است که انسان را در مسیر شکوفایی استعداد روحی پیش میبرد. از این تعریف پیداست که اخلاق بر معنویت استوار است. برخوردار نبودن از معنویت ممکن است اخلاق ظاهری و منفعتطلبانه را شکل دهد که بسیار شکننده و ناپایدار است؛ بهطوری که شخص برای جلوگیری از تعرض دیگران به حریمش، یا برای اینکه او را مورد احترام و محبت قرار دهند، به دیگران تعرض نمیکند.
او فرزند سید محمدعلی است، که در سال ۱۳۳۷ در بروجرد متولد شد. سال ۱۳۵۰ پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد حوزه علمیه شد، ولی جدیتی در کار نداشت. در سال ۱۳۵۸ فعالیّتهای شبه عرفانی خود را آغاز کرد، در سال ۱۳۷۴ دادسرا با گرفتن تعهد، او را از امامت جماعت منع کرد، ولی وی دیگر بار از سال ۱۳۷۸ در مسجد نور، نائب امام جماعت شد.
همینطورکه انسان در مسیر رشد معنوی پیش میرود، ایمان او نیز افزایش مییابد. در واقع افزایش ایمان، موجب حرکت در راه رشد معنوی است؛ بنابراین ایمان مراتب گوناگونی دارد؛ مراتب آغازین آن ضعیفتر و مراتب پیشرفتهاش نیرومندتر است. به تناسب آن، شکوفایی معنوی افراد نیز کاهش و افزایش پیدا میکند؛ یعنی ارتباط قلبی با خدا، متناسب با ایمان، کم و زیاد میشود.
فقر و نیاز یعنی چه و دامنۀ آن تا چه اندازه گسترده است؟ فقر انسان نسبت به خداوند دو جنبه مهم دارد: عمق و گستره. به لحاظ عمق، فقر انسان به خداوند با سایر موجودات هیچ تفاوتی ندارد؛ یعنی نه در شئون زندگی، بلکه در اصل وجود به خدا نیازمند است و اساس هستی انسان همین فقر و نیاز به خداست؛ مثل سایر موجودات.
دعا «رابطه قلبی شما با خداست» و پایه اصلی آن امید است. امید «دلها را مشتعل میکند و منوّر نگه میدارد» و موجب «نشاط و حرکت» میشود. از اینرو «تأثیرات معجزه آسایی بر روی دل انسان دارد و دلهای مرده را زنده میکند.» دلهایی که از حق اثر نمیپذیرند، یا به باطل مشغولند، با دعا متحول میشوند. هنگامی که انسان از سر نیاز بهسوی خدا میآید، خداوند دل او را میرباید و معجزه اتفاق میافتد.
یکی از افرادی که در سالهای اخیر ادعای خاصّ رابطه با امام زمان را داشته، آقای علی یعقوبی است. وی متولد ۱۳۴۴ تهران است. او به ادلهای از دانشگاه اخراج میشود؛ البته خود او معتقد است برای یافتن حقیقت و رسیدن به آنچه او را راضی میکند، تصمیم به ترک تحصیل میگیرد و پدرش در سال ۱۳۶۱ توسط گروهک منافقین به شهادت میرسد.
قرآن کریم معجزه جاودان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که در آن هیچگونه کژی و دگرگونی روی نداده ودستخوش تحریف نشده است. در آیات و عبارت آن هیچگونه اختلاف و تناقضی دیده نمیشود از این روست که هدایتگر جهانیان خوانده شده است. یکی از افرادی که قرآن را داری تناقض معرفی میکند طاهری رئیس فرقه حلقه است.
خداوند در قرآن کریم به صورت موجز و مجمل و در برخی موارد تا اندازهای با تفصیل، شرح ماجرای پیامبران خویش همانند: آدم، نوح، ابراهیم، لوط، موسی، شعیب، زکریا، عیسی (علیهم السلام) و محمد (صلی الله علیه و آله) را آورده است. محمد علی طاهری رئیس فرقه حلقه، ضمن صحبتهایی درباره خلقت حضرت آدم (علیه السلام) به نوعی فرضیه تکامل را تأیید میکند.
در بررسی و تحلیل آموزههای هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرضهای آن بپردازیم، باید گفت که، انحراف بزرگ محمد علی طاهری و وهابیان این است که آنها توسل با کسی را که به تمام هویت خود به اراده حق وابسته است و از خود هیچ استقلالی ندارد و فقط مجرایی برای جریان فیض الهی به اشیا و افراد است، شرک میدانند.
احمد الحسن در یکی از مشهورترین بیانیههای خود به اسم «قصۀ اللقاء» دلیل اینکه وی مدعی امامت و یمانیت گشته است را خوابی می داند که در آن امام زمان علیه السلام را دیده است. وی در آن خواب از امام زمان (علیهالسلام) دستور می گیرد که با وی دیدار کند و در اثر آن خواب برخواسته ومشغول به زیارت مقابر ائمه (علیهمالسلام) در عراق میگردد.
ترویج شهوات، ایجاد ترس و جداسازی علم و اندیشه از معنویت، برای تحکیم و تداوم نظامهای سلطهگر و معنویتستیز بسیار لازم است، اما کافی نیست. انسان موجودی معنوی است که حقیقت هویت او روح است. استعداد روحی همواره از درون، او را به سوی کمال مطلق برمیانگیزد و در زندگی محدود دنیوی و سرگرمیهای حیوانی، آرام و قرار او را میگیرد.
تسلط بر افکار، بخش مهمی از قدرت و نفوذ را تأمین میکند. اگر مردم اندیشهای معنوی داشته باشند، اقتدار نظامها و حکومتهای معنوی را خواهند پذیرفت و اگر اندیشهای مادی داشته باشند، اقتدار حکومتهای مادی و دنیاگرا برایشان توجیهپذیر خواهد بود. نیروهای استکباری برای حفظ مردم در وضعیت سلطهپذیری، اندیشهای هماهنگ با ارزشها و آرمانهای خود تولید میکنند.
با تباهی استعداد روحی، قوت و امتیاز انسان به ضعف و عوامل انحطاط و سقوط تبدیل میشود. چنانکه «حیوانی خطرناکتر از حیوانهای دیگر خواهد شد... فرعونها، قارونها، نمرودها و شیطانهای مجسم هم استعداد تکامل و ترقی داشتند. آنها هم اگر به خود میآمدند، فکر میکردند و به یاد جوهر انسانی خود میافتادند، میتوانستند پیش بروند.»