انحرافات، بدعتها
یکی از مسائل مهم و مورد بحث در تصوف، مسئله ولایت در قطب میباشد که در واقع با مطرحکردن آن، قطب را تا جایگاه امام معصوم بالا برده و او را در زمان غیبت، بهعنوان امام مردم معرفی میکنند، که این عقیده نادرست در بین صوفیه سبب شده که بعضی از سران آنان، وجود امام زمان (علیهالسلام) در این عصر را انکار کنند.
یکی از عقاید صوفیان که مخالف عقیده شیعیان بوده و کاملا مردود است، ادعای بینیازی از امام زمان (علیهالسلام) در زمان غیبت است، که وجود قطب را کافی از وجود امام معصوم دانسته و اطاعت از او را بر خود واجب میدانند.
بسیاری از بزرگان صوفیه حصول کمال را بدون ریاضت غیرممکن میدانند و به مریدان خود سختترین ریاضتها را توصیه میکنند که با عقل و شرع در تضاد است. مانند وادار کردن اشخاصی به اینکه در بین مردم به انسان فحش و ناسزا بگویند یا گرسنگیهای طولانی مدت. اما اسلام ریاضت را در انجام امور شرعی و انجام حسنات مقبول دانسته است.
عقیده به صلح کل از عقایدی است که در میان فرقههای صوفیه شیوع داشته و دارد. علاوه بر صوفیه، فرقههای دیگری همچون مرجئه که از فرقههای خوارج است، معتقد به این عقیده بودند. اما باید دانست که عقیده به صلح کل در میان ادیان به پلورالیزم دینی ختم شده و نزد معتقدین به این عقیده حق و باطل یکی است و ترجیحی ندارد و این امر با ادعای حقیقتجویی صوفیه معارض است.
از آنجایی که صوفیه معتقدند در هر زمان فقط یک قطب وجود دارد، لذا جایگاهی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائل نمیشوند. زیرا صوفیه مفهوم قطب در تصوف را همان امام در تشیع میدانند و معتقدند که این دو مفهوم اشاره به یک شخص است و قطب را مصداق اهلبیت خدا معرفی میکنند.
برخی صوفیه همواره از خرقه به نیکی یاد کردهاند. چنانچه برخی معتقدند کسی که خرقه به او رسیده است در واقع در عالم دیگری بر او پوشاندهاند. اما همین لباس مقدس در نزد برخی از صوفیه از آن به پلاس خران تعبیر شده و افرادی همچون حلاج اینقدر این لباس را پوشیدند و نظافت خود را رعایت نکرد تا اینکه شپش زد.
برخی راهکارهایی که بزرگان و مشایخ صوفیه برای تربیت نفوس مریدان خود ارائه میکنند بسیار عجیب و خارق العاده است. ازجمله اینکه برخی مریدان خود را مجبور به گدایی در بین مردم کرده تا آبروی آنها برود و از این طریق نفس آنها شکسته شود. حال آنکه این عمل با کتاب خدا و سیره اهل بیت سازگار نیست.
صوفیان ادعا میکنند که حضرت علی (علیه السلام) الگوی آنها در بلند گذاشتن سبیل است که طبق روایات این عمل، نهتنها از سنت نبوی نیست بلکه از سنتهای مجوسیان قدیم و خلاف فطرت انسانی است. لذا باید مجوسیان قدیم را الگوی صوفیان در بلند گذاشتن سبیل معرفی کرد نه مولا علی (علیه السلام).
صوفیان خود را مسلمان میدانند و معتقدند آنچه آنان از آن دم میزنند، عین قرآن و معارف اهلبیت (علیهم السلام) است و تضادی با هم ندارند. حال آنکه ترک حلال برای رسیدن به کمال از جمله موارد نقضی است که شخصیتی همچون ابراهیم ادهم به آن سفارش میکند و معتقد است که تا انسان، شش امر حلالی که از توصیههای اسلام است را ترک نکند، به جایگاه بزرگان نمیرسد.
بسیاری از فرقه های صوفیه ترک شارب و تراشیدن ریش را برخود لازم میدانند، زیرا معتقدند که امام علی (علیه السلام) در هنگام غسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آب ناف حضرت را نوشیده است و پس از آن دیگر شارب خود را نزده است، لذا صوفیه نیز به آن حضرت اقتدا کرده اند! یا للعجب !!!
ورود به اسلام بعنوان آخرین و کاملترین دین الهی، با سادهترین کلمات و بدون همراه داشتن هیچ وسیلهای امکانپذیر است. اما فرقههای انحرافی اسلامی همچون صوفیه، برای برتر نشان دادن خود از دین اسلام، برای ورود مرید شرط و شروط و وسایل تشرف تعریف کردهاند.
صوفیه را باید با بدعتهایش شناخت. بدعتهایی که هرکدام در جهت منافع و مقاصد مختلفی ایجاد شدهاند. عشریه ازجمله بدعتهایی است که ثروت فراوانی را برای روسای صوفیه بههمراه داشته است. کما اینکه کاترین پاندر، عشریه را رقمی جادویی خوانده است که گیرنده آن را شخصی توانگر و ثروتمند خواهد کرد. کما اینکه وقتی ملا سلطان گنابادی از دنیا میرود، ثروت او را ثروتی نجومی گفتهاند.
برخلاف برداشت عامیانه که کشف و کرامت را مترادف هم دانسته و موجب سوءبرداشت از آنها گردیده، این دو با هم تفاوت دارند. زیرا کشف از مقوله کرامت نیست. و منشا کرامت می تواند هم الهی باشد هم شیطانی. پس هر کرامتی موجب اثبات حقانیت افراد نمیشود، چرا که ممکن است منشاء آن شیطانی باشد.
یکی از راههای جذب افراد توسط صوفیه، ادعای کرامت است. برخی از کتب درباره ادعای کرامتسازی صوفیه داستانهای عجیبی نقل کردهاند که انسان از ذکر آن ناخرسند میشود. برخی از صوفیه در جهت عجیب جلوه دادن قدرت کرامات بزرگان خود، علاوه بر کرامتسازی برای بزرگان، برای حیواناتی همچون سگ و گربه هم کرامت ساختهاند.