کوشش برای اسلامی کردن تصوف

  • 1394/08/30 - 07:02
پرداختن و توجه به این مهم که متاسفانه با خصوصیت‌های جذاب و دلنشین شعر و شاعری-آنجا که مربوط به صوفیه می‌شود- یا مراسم ذکر و سماع که با موسیقی خاص صوفیان برگزار می‌گردد، به دست فراموشی سپرده شده است و به همین لحاظ محققان غیر صوفی ناخودآگاه تصوف را مورد تحقیق قرار داده‌اند که خواست صوفیه بوده است و به جهت همین تأثیر در تعریف تصوف...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پرداختن و توجه به این مهم که متاسفانه با خصوصیت‌های جذاب و دلنشین شعر و شاعری-آنجا که مربوط به صوفیه می‌شود- یا مراسم ذکر و سماع که با موسیقی خاص صوفیان برگزار می‌گردد، به دست فراموشی سپرده شده است و به همین لحاظ محققان غیر صوفی ناخودآگاه تصوف را مورد تحقیق قرار داده‌اند که خواست صوفیه بوده است و به جهت همین تأثیر در تعریف تصوف با توجه به آنچه صوفیان با عرض اسلامی کردن تصوف گفته‌اند و نوشته‌اند، این تبار از محققان نظر داده‌اند «تصوف برای اسلام مانند قلب است.»[1] و ثمره آن را «معرفت پیدا کردن به حق تعالی و متحلی شدن به حلیه عبودیت»[2] دانسته‌اند. در کتاب‌هایی که تدوین نموده‌اند به طور مجمل و گذرا به اینگونه مطالب بی پایه و اساس اشاره کرده‌اند و اگر مخالفتی در مقابل اینگونه مطالب غلط و ساختگی صورت گرفته، اسباب اعتراض را به صورت تقسیم بندی چنین مشخص کرده‌اند و مدعی شده‌اند:
1. مخالفان تصوف بدون اینکه از حقیقت تصوف و اصول صحیحه آن اطلاعی داشته باشند مخالفت کرده‌اند.
2. این مخالفت به لحاظ ناآشنا بودن به اصطلاحات و رموز کلمات آنان صورت گرفته است.
3. فهم نکردن روش استنباط و استدلال صوفیه در استفاده از آیات و روایات، [3] دلیل دیگر مخالفان است.
البته خوشبختانه امروزه که صوفیه شرح اصطلاحات نوشته و یا آنچه صوفیان سرشناس گذشته تدوین نموده‌اند، انتشار یافته در دسترس عموم قرار گرفته است، فهم و دستیابی به رموز کلمات آنان آسان است؛ به همین دلیل آن عده که تصوف را مورد شناخت قرار داده نظریه نهایی خود را گفته یا نوشته‌اند هم به اصول تصوف دست یافته‌اند و هم با نحوه استنطال و استدلال صوفیه آشنا بوده‌اند. مهم‌تر اینکه عالمان غیر صوفی، علماء ظاهرند و نمی‌تواند فقه باطن را بشناسند. [4] و به همین کمبود با آنچه تصوف ارائه می‌دهد مخالفت می‌کنند که از دیر باز بهترین وسیله آرام کردن بیدار شدگان صوفی به شمار می‌رفت، تأثیر خود را از دست داده، به تعبیر اقبال لاهوری « روزگار اینگونه استدلال‌های عامیانه برای کوبیدن افکار و قیام‌های بیدارگرانه سر آمده است.»[5] که به راستی زمان اینگونه مدافعات خنک سرآمده است.
آیا می‌توان باور کرد که شخصیت‌های بلند پایه علمی نظیر فقیه عارف حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) که می‌نویسد«آن بیچاره که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته»، «اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده»[6] یا آنچه آیت الله سید شهاب الدین مرعشی در رد صوفیه نوشته‌اند، [7] یا دو مرجع بزرگ حاج سید محمد هادی میلانی [8] با موقعیت علمی که داشته‌اند، تصوف را فهم نکرده، آن را باطل دانسته‌اند؟
در همین موقعیت می‌توان باور داشت علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) آنجا که درباره آداب و رسوم صوفیه می‌نویسند:«آداب و رسومی پدید آوردند در دین که سابقه نداشت، این شد که پیوسته بدعتی تازه به وجود آمد و سنتی شرعی ترک می‌شد، تا جایی که شریعت در طرفی قرار گرفت و طریقت در طرف دیگر و بالطبع کار به ارتکاب محرمات و ترک واجبات و کنار گذاشتن تکالیف شرعی کشید»[9]، تصوف را نفهمیده‌اند؟! و چنین اظهار نظر کنند؟ یا می‌توان مدعی شد که علامه محمد تقی جعفری که عرفان را به منفی و مثبت تقسیم می‌کندکند [10] و متفکر شهید علامه مرتضی مطهری و .... که درباره تصوف تحقیقاتی داشته‌اند، آن را فهم نکرده‌اند؟
یا قبول کرد چنین شخصیت‌های بلندپایه علمی به رموزات کلمات صوفیه که بعضاً بسیار سخیف و عوامانه است، دست نیافته‌اند؟ یا در عالی‌ترین مقام دینی نسبت به صوفیه که قلیلی از مسلمانان را دارد، حسادت نموده [11] به این لحاظ تصوف را نقد کنند! باید پذیرفت که این بدترین سبک و روش دفاع از تصوف هست که متأسفانه عده‌ای از اتباع فرقه‌های صوفیه را تحت تأثیر قرار داده و البته خیلی از موارد هم در مقابل استدلال‌های مؤلف اثری یا توضیحات شخصی بی‌تأثیر بوده است.

پی‌نوشت:
[1]. لینگز مارتین، التصوف اسلامی، مترجم ترجمان امان‌الله، ناشر پرشکوه، 1386، ص 120
[2]. کفایه المصنف فی فهم التصوف، ص 104 و 72
[3]. همان، ص 18
[4]. عبدالباری ندوی، بین التصوف و الحیاة، دارالفارابی، دمشق، 2003 میلادی، ص 173
[5]. نوابغ علم و فضیلت سخن می‌گویند، سکندر حسین سرور، ص 103
[6]. خمینی روح‌الله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1392،  بحث کبر، حدیث چهارم
[7]. شوشتری نورالله بن شریف الدین، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه مرعشی شهاب‌الدین، مبحث سادس، باب فی انه تعالی لا یحل فی غیر
[8]. اعلامیه ایشان در کتاب جنجال تصوف در اسلام، ص 99
[9]. تفسیر المیزان، ج 5، ص 306
[10]. جعفری تبریزی محمدتقی، عرفان اسلامی، به اهتمام کریم فیضی و ...، موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمدتقی جعفری، 1389
[11]. کفایه المصنف فی فهم التصوف، ص 18
برگرفته‌شده از کتاب رویشگاه تصوف اثر سید محمدحسین فقیه ایمانی

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.