علی جان تو در دنیا و آخرت برادر من هستی...

  • 1394/05/31 - 08:10
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو مرتبه میان مسلمانان عقد اخوت و برادری برقرار فرمود؛ مرحله اول در مکّه مکرّمه و مرحله دوم در مدینه منوّره و از میان مسلمانان، امیرمؤمنان (علیه السّلام) را به برادری خویش برگزید. در ماجرای اجرای عقد اخوت میان مهاجر و انصار در مدینه، پس از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر یک را...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو مرتبه میان مسلمانان عقد اخوت و برادری برقرار فرمود؛ مرحله اول در مکّه مکرّمه و مرحله دوم در مدینه منوّره و از میان مسلمانان، امیرمؤمنان (علیه السّلام) را به برادری خویش برگزید. در ماجرای اجرای عقد اخوت میان مهاجر و انصار در مدینه، پس از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر یک را با دیگری برادر نمود امیرمؤمنان (علیه السّلام) با چشمانی گریان نزد حضرت آمد و عرضه داشت: «ای پیامبر خدا! همه را با هم برادر کردی، به جز من. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علی جان! تو در دنیا و آخرت برادر منی!.»[1] ابن عبد البر در شرح حال امیرمؤمنان (علیه السّلام) به عنوان یکی از فضایل آن حضرت می‌نویسد: «پیامبر بین مهاجران، عقد برادری بست، سپس بین مهاجران و انصار و در هر یک از این دو مراسم به علی (علیه السّلام) فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی!»[2] و ابن اثیر در «اسد الغابة» می‌نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوبار، علی (علیه السّلام) را به برادری انتخاب نمود؛ زیرا آن حضرت یک بار بین مهاجران عقد اخوت بست و بار دیگر پس از هجرت، بین مهاجران و انصار و در هر مرتبه به علی (علیه السّلام) فرمود: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی!»[3] اما ببینیم جاعلان و تحریف کنندگان احادیث نبوی در برابر این حدیث چه ساخته‌اند؛ محمد بن اسماعیل بخاری در کتاب موسوم به صحیح خود به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نسبت داده که حضرت فرمود: «اگر بنا بود شخصی را برای خود به دوستی برگزینم، هر آینه ابوبکر را به دوستی برمی‌گزیدم؛ ولی دوستی، همان برادری و اخوت در اسلام است.»[4] در نقد این حدیث ساختگی به چند مورد اشاره می‌کنیم: اولاً این جمله به صورت شرطیه بیان شده و بر وقوع چنین رویدادی دلالت نکرده و نهایتا بر شرطی دلالت دارد که اگر اتفاق می‌افتاد چنین می‌شد؛ پس بر خلاف اعتقاد استناد کنندگان، هیچ فضیلتی برای ابوبکر نیست؛ اضافه این که در ادامه حدیث، پس از نفی اخوت و دوستی با ابوبکر، تنها دوستی در اسلام را معتبر می‌داند (ولکن أخوّة الإسلام و مودّته.»
ثانیاً همان‌گونه که بیان شد در این روایت ساختگی هرگونه دوستی و نزدیکی شدید میان آن حضرت و هر شخص دیگری نفی گردیده، آیا برقراری عقد اخوّت و برادری میان دو شخص، نشان‌دهنده وجود بالاترین مراتب و مدارج دوستی و صمیمیت ظاهری و باطنی در امور دنیوی و اخروی نیست؟ آیا روایتی (اخوت) که درباره برقراری عقد اخوت و دوستی بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السّلام) اشاره شد، نشان دهنده وجود چنین ارتباطی نیست؟
ثالثاً به راستی چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که دو مرتبه چنین عقدی را بین خود و امیرمؤمنان (علیه السّلام) جاری کرد حتی برای یک مرتبه هم که شده چنین کاری را نسبت به ابوبکر انجام نداد تا نشان‌گر چنین جایگاهی برای ابوبکر باشد؟
رابعاً نه تنها که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نکرد تا ابوبکر را از خود معرفی کند، بلکه برعکس در جاهایی خلاف آن را نشان داد تا دیگران بفهمند نه تنها ابوبکر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، بلکه شایستگی هیچ کاری که شائبه نزدیکی به پیامبر و یا جانشینی آن حضرت را هم داشته باشد ندارد؛ به عنوان نمونه در موضوع ابلاغ سوره توبه[5] و نماز آخر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم).[6]
خامساً علاوه بر حدیث اخوة که در شأن امیرمؤمنان (علیه السّلام) از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده و در بالا به آن اشاره کردیم و کاملا با حدیث ساختگی مورد بحث در تعارض است، آیا حدیث «منزلت»[7] نیز با این روایت در تعارض کامل نیست؟
سادساً به راستی اگر چنین ارتباط نزدیک و علقه دوستی بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابوبکر وجود داشت چه جایی برای حسادت عایشه برای وجود چنین رابطه تنگاتنگی نسبت به امیرمؤمنان (علیه السّلام) و عدم وجود آن برای پدرش وجود داشت؟ «نعمان بن بشیر گوید: در حالی که ابوبکر منتظر اجازه گرفتن جهت وارد شدن به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود صدای عایشه را از داخل خانه شنید که خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو یا سه مرتبه فریاد می‌زد: به خدا سوگند من می‌دانم که جایگاه علی (علیه السّلام) برای تو از جایگاه من و پدرم بالاتر است. پس از آن که ابوبکر اجازه ورود گرفت رو به دخترش کرد و گفت: ای دختر فلان مادر! دیگر نشنوم صدایت را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند کرده‌ای!»[8]
سابعاً به قول شاعر شیرین سخن پارسی که درباره دوست واقعی و صمیمی می‌گوید: «دوست آن دانم که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی.» حال، این چه دوست شفیق و یار غاری است که به هنگامه سختی‌ها و شداید، به جای جان‌نثاری و از خود گذشتگی در راه دوست، از نخستین فراریان است؟! آیا انصاف اقتضا نمی‌کند به جای جعل روایات ساختگی و دروغین و تحویل آن‌ها به عقول ساده و ناآگاه عوام از اهل‌سنّت، به وجود چنین جایگاه بلامنازعی برای بزرگترین سردار سپاه اسلام، اول مدافع و حامی جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف نموده و با ایمان به چنین حقایقی، سعادت دنیا و عقبای خود را تضمین نماییم؟

پی‌نوشت:

[1]. سنن الترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، ص 636.
[2]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بن عبد البر، دار الجیل، بیروت، ج 3، ص 1098.
[3]. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 4، ص 100.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 3، ص 1417.
[5]. سنن النسائی الکبری، نسائی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 5، ص 113.
[6]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 138.
[7]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 4، ص 1602.
[8]. مسند أحمد بن حنبل، شیبانی، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 4، ص 275.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.