وقتی خلیفه دوم اعتراف به ولایت اهل‌بیت می‌کند!

  • 1394/02/08 - 07:51
جالب اين است كه عمر بن خطاب به امام حسین(علیه السلام) عرض کرده کرده و اعتراف می‌كند: « آيا جز شما كس ديگری بر سر ما مو رويانده است؟» و در روايتی كه ذهبی و ديگران نقل كرده‌اند آمده‌است: «آيا جز اين است كه مو را بر سر ما خداوند و سپس شما رويانده‌ايد؟» و اين يعنی پذيرش ولايت تكوينی اهل بيت (عليهم السلام) توسط عمر بن الخطاب. توضیح مطلب این‌که...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شبکه های وهابی برای مخدوش کردن چهره شیعه و فاصله انداختن بین اعتقادات و روش شیعیان و اهل بیت(علیهم السلام) همواره شبهاتی را مطرح می‌کنند که از آن جمله این ادعاست که هیچ‌کدام از امامان شیعه (علیهم السلام) به خلافت خود پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) استناد نکرده‌اند و اعتقاد شیعیان به ولایت و رهبری امام علی (علیه السلام) بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پوچ و بی‌اساس، و ادعایی کذب است که حتی امامان شیعه هم آن را قبول ندارند! این در حالی است که در کتب اهل سنت، روایاتی موجود است که بر خلاف این مدعاست، یکی از این موارد اعتراض حسنین(علیهما السلام) به خلفا و پایین کشیدن آن‌ها از منبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این موضوع در چند روایت آمده‌است؛

- پايين كشيدن ابوبكر از منبر، توسط امام حسن (عليه السلام)؛ علامه بلاذری در كتاب انساب الأشراف می‌نويسد: «قال: خطب أبو بكر يوماً فجاء الحسن فقال: انزل عن منبر أبی. فقال علی: ليس هذا عن ملأ منا.[1] روزی ابوبكر خطبه می‌خواند، (امام) حسن (عليه السلام) آمد و فرمود: از منبر پدر من بيا پايين. علی (عليه السلام) گفت: اين كار او به دستور ما نبوده‌است.» ابن جوزی حنفی در كتاب المنتظم، أبوسعيد آبی در نثر الدرر، محب الدين طبری در الرياض النضرة، جلال الدين سيوطی در جامع الأحاديث، هم این روایت را به این شکل آورده‌اند: «حدثنا هشام بن عروة عن أبيه قال: قعد أبو بكر على منبر رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فجاءه الحسن بن علی فصعد المنبر و قال انزل عن منبر أبی فقال له أبو بكر منبر أبيك لا منبر أبی فقال علی (رضی الله عنه) وهو فی ناحية القوم إن كانت لعن غير أمری.[2] ابوبكر بر منبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نشسته بود، حسن بن علی (عليه السلام) آمد و از منبر بالا رفت و فرمود: «از منبر پدر من پايين بيا!» ابوبكر گفت: «بلی، اين منبر پدر تو است نه منبر پدر من!» علی (عليه السلام) كه در گوشه‌ای در ميان مردم نشسته بود فرمود: «اين كار او به دستور من نبوده‌است.» البته یقیناً این سخن امام علی(علیه السلام) مبنی بر اینکه سخن امام حسن(علیه السلام) به امر ایشان نبوده‌است به معنای رد و تکذیب، سخن امام حسن نبوده‌است زیرا که هیچ گونه کلامی که مبنی بر رد سخن باشد، توسط ایشان ذکر نشده‌است، بلکه سخن امام علی (علیه السلام) رد این اتهام است که این عمل امام حسن(علیه السلام) به دستور ایشان بوده است.   

- پايين كشيدن عمر از منبر، توسط امام حسين (عليه السلام)؛ «عبيد بن حنين عن حسين بن على قال صعدت إلى عمر (رضی الله عنه) و هو على المنبر فقلت إنزل عن منبر أبی و اذهب إلى منبر أبيك قال من علمك هذا قلت ما علمنی أحد قال منبر أبيك و الله منبر أبيك و الله منبر أبيك و الله و هل أنبت الشعر على رؤوسنا إلا أنتم جعلت تأتينا جعلت تغشانا. [3] از حسين بن علی (عليه السلام) نقل شده‌است كه: بر منبر بالا رفتم در حالی كه عمر بر منبر نشسته بود، به او گفتم: از منبر پدر من بيا پايين و برو بر منبر پدر خودت بنشين. عمر گفت: چه كسی اين سخن را به تو ياد داده‌است؟ گفتم: كسی به من ياد نداده‌است! عمر گفت: منبر پدر تو است، سوگند به خدا كه منبر پدر تو است، آيا جز شما كس ديگری بر سر ما مو رويانده است؟ چه قدر شايسته است كه روزی پيش ما بيای و به ما سر بزنی.» شمس الدين ذهبی در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام همين روايت را نقل و گفته است: «إسناده صحيح.»[4] ابن حجر عسقلانی نيز بعد از نقل اين روايت می‌گويد:«سنده صحيح.»[5] جلال الدين سيوطی نيز همين روايت را با سند ديگر از ابن عساكر نقل کرده‌ و می‌گويد: «إسناده صحيح.»[6]

در پایان باید گفت: آن چه اين روايات ثابت می‌كند اين است كه اهل بيت (عليهم السلام) مشروعيت خلافت شيخين را قبول نداشته و اين منصب را تنها شايسته خود می‌دانسته‌اند. آيا با وجود مخالفت اهل البيت (عليهم السلام) همان كسانی كه خداوند شهادت به طهارت آنان داده و رسول او آن‌ها را عدل و هم‌تراز قرآن قرار داده‌است، شبهه‌ای در عدم مشروعيت خلافت شيخين باقی می‌ماند؟

جالب اين است كه عمر اعتراف می‌كند: «و هل أنبت الشعر على رؤوسنا إلا أنتم؛ آيا جز شما كس ديگری بر سر ما مو رويانده است؟». و در روايتی كه ذهبی و ديگران نقل كرده‌اند آمده‌است: «و هل أنبت على رؤوسنا الشعر إلا الله ثم أنتم.[7] آيا جز اين است كه مو را بر سر ما خداوند و سپس شما رويانده‌ايد؟» و اين يعنی پذيرش ولايت تكوينی اهل بيت (عليهم السلام) توسط عمر بن الخطاب. توضیح مطلب این‌که؛ ولايت رسول خدا و اهل بيت (عليهم السلام) بر دو نوع است؛ اول: ولايت باطنى، معنوى و ذاتى كه موهبتی است از جانب پروردگار و لازمه آن وساطت در فيوضات تكوينى الهى و تصرف و ولايت در امور عالم است. اين نوع از ولايت موهبتی است الهی، قابل تشريع نيست و همواره با ولی الله و از آثار وجودی او است. دوم: ولايت عامه مجعول تشريعى كه منصبی است الهى و قائم به شخص و در هنگام حيات او خواهد بود كه از جمله آثار آن، واجب الإطاعه بودن، گواهی و شهادت بر اعمال و عقائد بندگان خدا و... است. خليفه دوم با گفتن اين جمله و نسبت دادن روياندن موهای سر خود را به خداوند و سپس به اهل بيت (عليهم السلام)، ثابت می‌كند كه حتی ولايت از نوع اول كه همان ولايت تكوينی و وساطت در فيض باشد، نيز قابل ترديد نيست؛ چه رسد به ولايت تشريعی، اهل بیت(علیهم السلام) که وهابیت منکر آن هستند. حال چه کسانی کاسه داغ‌تر از آش شده‌اند و ادعای کذب مطرح می‌کنند؛ شیعیانی که به ولایت امامان دوازه‌گانه پس از پیامبر( صلی الله علیه و آله) معتقد هستند یا وهابیانی که سخن خلیفه خود مبنی بر ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را هم قبول ندارند؟!

پی نوشت‌:

[1]. البلاذری، أنساب الأشراف، ج 1، ص 383، طبق برنامه الجامع الكبير.
[2]. ابن الجوزي الحنبلی، المنتظم فی تاريخ الملوك و الأمم، ناشر: دار صادر، بيروت، الطبعة: الأولى، 1358، ج 4، ص 70/ الآبی، نثر الدر فی المحاضرات، تحقيق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، ج 1، ص227/ طبری، الرياض النضرة فی مناقب العشرة، تحقيق: عيسی عبدالله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامی، بيروت، الطبعة الأولى، 1996م، ج 2، ص 148/ سيوطی، جامع الاحاديث (الجامع الصغير و زوائده و الجامع الكبير)، ج 13، ص 93.
[3]. العجلی، معرفة الثقات من رجال أهل العلم و الحديث، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار،المدينة المنورة، السعودية، الطبعة الأولى، 1405ق، 1985م، ج 1، ص 301، رقم 310.
[4]. الذهبی الشافعی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق: عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی، لبنان، ج 5، ص 100.
[5]. العسقلانی الشافعی، الإصابة فی تمييز الصحابة، تحقيق: علي محمد البجاوی، ناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ، 1992م، ج 2، ص 78.
[6]. السيوطی الشافعی، تاريخ الخلفاء، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة، مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ، 1952م، ج 2، ص 78.
[7]. الذهبی الشافعی، سير أعلام النبلاء، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، الطبعة التاسعة، 1413هـ، ج 3، ص 285. 

تولیدی

دیدگاه‌ها

تمام کتب روایی اهل سنت پر است از سند و مدرک و دلیل و.. برای حقانیت اهل بیت پیامبر بر دشمنانشان ولی دریغ از گوش شنوا و چشم بینا که اگر بشنود و ببیند حق را خواهد پذیرفت ولی پناه بر خدا اگر مُهری برآن نهاده باشند. صم و بکم و عمی و...

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.