چه کسی جانِ پیامبر است؟

  • 1393/12/08 - 12:01
برای اثبات وصایت و ولایت مولای متقیان علی بن ابیطالب(علیه السلام) ادله بسیاری در کتب اهل سنت و جماعت وجود دارد که به نظر می‌رسد بسیاری از این عزیزان از آن‌ها غافلند یا اینکه برخی با توجیه آن‌ها سعی در پوشاندن این واقعیت دارند، در حالیکه وظیفه یک مسلمان واقعی سعی و تلاش در رسیدن به حقیقت است نه تحمیل عقیده خود بر احادیث. این کتمان حقیقت در حالی است که اگر یک درصد از آنچه در مورد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای اثبات وصایت و ولایت مولای متقیان علی بن ابیطالب(علیه السلام) ادله بسیاری در کتب اهل سنت و جماعت وجود دارد که به نظر می‌رسد بسیاری از این عزیزان از آن‌ها غافلند یا اینکه برخی با توجیه آن‌ها سعی در پوشاندن این واقعیت دارند، در حالیکه وظیفه یک مسلمان واقعی سعی و تلاش در رسیدن به حقیقت است نه تحمیل عقیده خود بر احادیث. این کتمان حقیقت در حالی است که اگر یک درصد از آنچه در مورد ولایت مولای متقیان وارد شده‌است، در مورد دیگران وارد می‌شد گوش عالم از ذکر آن فضیلت برای آن شخص کر می‌شد. یکی از فضایل بی‌انتها مولای متقیان این حدیث شریف است؛ قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): «إن علياً مني و أنا منه و هو ولي كل مؤمن من بعدي.[۱] همانا علی از من است و  من از اویم و او ولی هر مومن بعد از من است.»
این حدیث شریف با این مضمون ولی با الفاظ گوناگون، در بسیاری از منابع اهل سنت آمده‌است، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «علي مني و أنا منه. علی از من است و من از علی هستم.» یا این عبارت: «علي مني و أنا منه، لا يودي عني إلا أنا أو علي. علی از من است و من از علی‌ام و نیابت نمی‌کند از من مگر خودم یا علی» عبارت دیگر به کار رفته: «لا تقع في علي فإنه مني و أنا منه، و هو وليكم من بعدي. علی از من است و من از علی ام و او ولی شما بعد از من است» یا این تایید جبرئیل بعد از کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): « انه منى و أنا منه، قال جبريل و أنا منكما يا رسول الله  همانا او از من است و من از اویم و جبرئیل گفت: من از شما دو تا هستم ای رسول خدا» و بسیاری دیگر...

بخاری هم در صحیح خود با لفظی دیگر و با همان مفهوم، در دو جا، این حدیث را به این شکل آورده‌است: «...انت منی و انا منک...[۲]  تو از من و من از تو هستم» روایت بخاری، در کتب بسیاری از اهل سنت نیز آمده‌است.[۳] تمامی این‌ها حاکی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مواقع و مناسبت‌های مختلف این موضوع را بیان کرده‌است. اما اسناد روایت:

نسایی در فضائل الصحابة، السنن الكبرى و خصائص أمير المؤمنين این روایت را بیان کرده‌است، هر چند نسایی در مورد این حدیث ابراز عقیده نکرده‌است، ولی همه می‌دانیم که از آن جا که او از بزرگان حدیث اهل سنت است، هر گاه در مورد حدیثی که سندش را ذکر کرده‌است، ابراز نظر نکند در حکم قبول صحت آن است زیرا که محال است او حدیث ضعیفی را نقل کند و ضعف آن را ابراز نکند. ذهبی در تاريخ الإسلام پس از نقل شکایت اصحاب از علی(علیه السلام) نزد پیامبر می‌­گوید: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ناراحتی فرمودند: از علی چه می‌خواهید، علی از من است و من از علی‌ام و او ولی هر مومنی بعد از من است. احمد در مسندش و ترمذی روایت را حسن دانسته و  همچنین نسایی.»[4] او در سير أعلام النبلاء می‌آورد؛ «از حبیش بن جناده که روز حجة الوداع شاهد بوده‌است، نقل کرده که گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علی از من و من از علی‌ام و نائب من نیست مگر خودم و علی. و اسناد این روایت صحیح است و رجال آن رجال بخاری و مسلم هستند.»[5] او در تاریخ الاسلام، ضمن تایید صحت حدیث بر طبق شرط مسلم می‌گوید: «مسلم حدیث را به خاطر مطابق نبودن آن با اعتقاداتش منکر دانسته و نقل نکرده‌است»![۶] واقعاً که چه منطق عجیبی است؛ صحت اعتقادات ما، باید بر گرفته از احادیثمان باشند، یا صحت احادیث ما، بر گرفته از اعتقادت ما؟!

مبارکفوری دیگر عالم سنی ضمن ذکر داستان ابلاغ سوره برائت توسط علی(علیه السلام) و عزل ابابکر از این کار توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید: «هذا حديث حسن غريب صحيح، و أخرجه أحمد و النسائي و ابن ماجة[۷] این حدیث حسن غریب است و احمد و نسایی و ابن ماجه آن را آورده‌اند.» ابن حجر عسقلانی در فتح الباری، روایت را از سه طریق نقل می‌کند که در کتب معتبر اهل سنت آمده‌است و مدعی است که این طرق برخی، برخی را تقویت می­‌کند: «.... وهذه طرق يقوي بعضها بعض[۸] و این طروقها برخی برخی دیگر را تقویت می‌کند.»

ابن کثیر با شیعه دانستن اجلح، سعی در تضعیف حدیث دارد: «پیامبر فرمود: در مورد علی حرف زشت نزنید که او از من است و من از اویم و او ولی هر مومن بعد از من است. این لفظ منکر است  چون اجلح شیعه است و هنگامی که او تنها باشد از مثل اویی قبول نمی‌شود. و کسی که از او پیروی کرده از او ضعیف‌تر است.»[9] با توجه به اینکه شیعه بودن به هیچ عنوان ضرری به وثاقت کسی نمی‌زند و بسیاری از علما بزرگ اهل سنت از روایان شیعه، حدیث نقل کرده‌اند. و این درحالی است که ابن معین و ابن عدی اجلح را ثقه و صدوق معرفی کرده‌اند.[۱۰] و خود ابن کثیر هم در موارد متعدد از او حدیث نقل کرده‌است.[۱۱] آیا منطقی است که شخصی در نقل حدیثی موثق باشد و در نقل حدیث دیگر غیر ثقه باشد و نیز با توجه به اینکه این حدیث طروق دیگر دارد که به قول ابن حجر برخی، برخی را جبران می‌کند. اگر قرار باشد که هر کس حدیثی بر طبق اعتقاداتش نقل کرد مورد قبول واقع نشود پس لازمه‌اش این است که تمام راویان سنی که از فضیلت خلفا حدیث نقل کرده‌اند مورد قبول قرار نگیرند چون طبق اعتقادات خود حدیث نقل کرده‌اند. و این در صورتی است که خود او در صفحه بعد این روایت را با الفاظ دیگر آورده و آن را حسن غریب می‌داند. و غرابتش را به خاطر انفراد سند به جعفر بن سلیمان ذکر می­‌کند، که با توجه به اینکه جعفر بن سلیمان از رجال مسلم است، غرابت سند آن مشکلی برای آن ایجاد نمی‌کند.[۱۲]

ترمذی هم حدیث را به جهت نقل منفرد آن از طرف جعفر بن سلیمان غریب می‌داند ولی آن را تضعیف نمی‌کند.[۱۳] حاکم نیشابوری حدیث را صحیح بر طبق شرط مسلم می‌داند، که مسلم آن را، ذکر نکرده‌است. «... هذا حديث صحيح على شرط مسلم و لم يخرجاه. [۱۴] این حدیث بر طبق شرط مسلم صحیح است ولی ذکر نکرده‌است.»

نتیجه بحث سندی روایت: این حدیث به اعتراف بسیاری از بزرگان اهل سنت مثل ترمذی، ذهبی ،نسایی و... حسن است و تنها اشکالی که به این حدیث وارد شده انفراد و غرابت آن از جانب شخصی به اسم جعفر بن سلیمان است و از آن جایی‌ که این شخص مورد وثوق است و از رجال مسلم است پس اشکالی به سند حدیث، از جانب علمای اهل سنت، وارد نمی‌باشد. اشکالی هم که به اجلح از ناحیه ابن کثیر و برخی گرفته شده بود با ثقه دانستن آن از جانب سایرین و نیز با نقل حدیث از او توسط ابن کثیر و دیگر مدعیان مثل قرطبی قابل رفع می‌شود که قبلاً نقل شد.                   

بررسی لغت (ولیّ) در مصادر لغوی اهل سنت:

- العین، ذیل ماده (­­­اول): «و الوليّ: وليّ النِّعم.[۱۵] ولّی: ولی نعمت است.» «و كلُّ من وليَ من قومٍ أمراً فهو راعِيهم. و القوم رَعيّتُهُ.[۱۶] ولی بر هر قومی سرپرست آن قوم است و قوم رعیت و زیردست او هستند.»

- تهذیب اللغة، ذیل (ولی): «ولی بیان می‌کند سرپرستی را ...پس ولی یتیم کسی است که امر او را اصلاح می‌کند، ولی زن کسی است که اجازه عقد ازدواج او را می‌دهد و بدون اجازه او عقد صحیح نمی‌باشد. و گفته می‌شود فلانی اولی به این امر است یعنی احق به آن است.»[17] او در جای دیگر می‌گوید: «و منه قوله (صلى الله عليه و سلم) من كنت مولاه، أي وليه.[18] و از آن جمله قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: کسی که من ولی اویم یعنی ولی و سرپرست اویم.» (بقیه اش انشاء الله که فراموش شده و عمداً حذف نشده!)

- لسان العرب، ذیل (ولی): «ابن سکیت می­‌گوید: ولایت با کسر به معنای تسلط داشتن است و سلطنت است و با فتحه به معنای یاری کردن در همراهی با کسی»[19] با توجه به آنچه ذکر شد، معلوم می‌شود که اکثریت اهل لغت، در دلالت معنای ولی بر ولی نعمت، احقّ بودن، صاحب امر بودن، مولویت، تسلط داشتن و سایر معانی که متضمن معنای رهبر و پیشواست، توافق دارند.

معنای «علیّ منّی و انا منه» در مصادر اهل سنت: از آنجا که این حدیث گاهی به صورت خطاب در مصادر اهل سنت آمده‌است؛ «انت منی و انا منک» و گاهی به صورت غیبت آمده «ان علیاً منی و انا منه» و از آن جایی‌که هردو این روایات در مورد یک نفر است، معقول است که معنای آنان را، با هم در کتب معتبر اهل سنت مورد بررسی قرار دهیم. و حال نتیجه این بررسی؛ 

رازی در تفسیرش می‌گوید: «اینکه انسان می‌گوید: تو از من و من از تو هستم، یعنی هیچ تفاوتی بین فرمان من و تو وجود ندارد.»[20] سید محمد طنطاوی نیز در تفسیرش این‌گونه عنوان می‌کند: «اینکه انسانی به دیگری می‌گوید: تو از من و من از تو هستم یعنی امر و فرمان ما یکی است و هیچ فرقی یا مخالفتی در بین آن دو وجود ندارد.»[21] نکته قابل توجه اینکه ابن تیمیه حنبلی سلفی در مجموعه فتاوی خود این امر را با تفصیل بهتر و بیشتر ذکر می‌کند: «لَكِنْ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لِعَلِيِّ : أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْك كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ، أَيْ أَنْتُمْ نَوْعٌ وَاحِدٌ. مُتَّفِقُونَ فِي الْقَصْدِ وَ الْهُدَى كَالرُّوحَيْنِ اللَّتَيْنِ تَتَّفِقَانِ فِي صِفَاتِهِما...[۲۲] اینکه پیامبر (صلی الله علیه و سلم) در مورد علی می‌گوید: تو از و من از تو هستم مثل این قول است که خدای سبحان می‌فرماید: بعضی از شما از بعضی دیگری هستید یعنی شما یک نوع واحد هستید. و در هدف و انگیزه یکی هستید مثل دو روح که در صفت یکی شده‌اید.» 

با توجه به مقدمات ذکر شده حال به بررسی مدلولات حدیث می‌پردازیم؛ با توجه به قسمت اول حدیث که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را از خود و خود را از او می‌‌داند و با توجه به کلام آقایان که این گفته را، معنا کرده­‌اند؛ به عدم وجود هیچ اختلافی و‌ تغایری بین صفات مثل دو روح در یک کالبد... نتیجه سخن آن بزرگوار این می­‌شود؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی(علیه السلام) مثل هم هستند یعنی؛ همانطور که پیامبر سرپرست، رهبر و پیشوای جامعه اسلامی است، علی نیز سرپرست، رهبر و پیشوای این امت است. همانطور که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) معصوم و مصون از هر خطا و اشتباهی است و جز حق نمی‌گوید و جز حق عمل نمی‌کند، علی (علیه السلام) نیز معصوم و مصون از هر خطا و اشتباهی است و جز حق نمی‌گوید و جز حق عمل نمی‌کند. دشمنان و مخالفان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همان دشمنان و مخالفان علی (علیه السلام) هستند، چون او مثل پیامبر است، و به قول ابن تیمیه دو روح که متحد در صفات هستند. دشمنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدترین و پست‌ترین انسان‌ها هستند پس دشمنان علی(علیه السلام) نیز این گونه‌اند، چون علی از جنس پیامبر است، یعنی از جنس بهترین انسان‌ها است. یاوران و دوستان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همان یاوران و دوستان علی (علیه السلام) هستند، چون ایشان هر دو مثل هم هستند. و خلاصه هر صفت نیکویی که شایسته پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است، شایسته علی (علیه السلام) که مثل ایشان هست، نیز می‌باشد....

با توجه به معنای کلمه ولی که در کتب معتبر لغوی اشاره شد معنای فراز دوم حدیث مبارک این می‌باشد؛ علی(علیه السلام) ولی‌نعمت، سرپرست، مولا، رهبر، پیشوا، سلطان و...جمیع مومنین بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد و هر کس با هر مقدار فضیلت کم باشد یا زیاد در ردیف پایین‌تر از او قرار می‌گیرد و علی (علیه السلام) حق مولویت بر جمیع صحابه بعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) را، داراست.

پی‌نوشت:

[۱]. فضائل الصحابة، النسائي، ناشر:دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، ص ۱۴ ، ۱۵/ السنن الكبرى، النسائي، تصحیح: عبد الغفار سليمان البنداري ،چاپ اول،۱۴۱۱، ۱۹۹۱ م،ناشر:دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، ج ۵ ، ص ۴۵ ، / خصائص أمير المؤمنين، النسائي، تحقيق و تصحيح:محمد هادي الأميني،ناشر:مكتبة نينوى الحديثة،تهران،ص ۸۷،۸۸ ؛/ تاريخ الإسلام ، ذهبی، ج ۳، ص ۶۳۱(به نقل از نرم افزار اهل بیت)
[۲]. صحیح بخاری، البخاري، ۱۴۰۱، ۱۹۸۱ م، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، إستانبول، ج۷،ص۷۰۷،باب مناقب علی
[۳]. مسند أحمد، إمام أحمد بن حنبل، ناشر: دار صادر، بيروت، لبنان، ج ۱، ص ۱۰۸/ المستدرك، حاكم النيسابوري، تصحیح: يوسف عبد الرحمن المرعشلي، ج ۳، ص ۱۲۰/ عمدة القاري، العيني، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي، ج ۱۶، ص ۲۱۴/ السنن الكبرى، النسائي، ج ۵، ص ۱۲۷/ خصائص أمير المؤمنين، النسائي، ص ۸۸ ، ۸۹/ الأذكار النووية، النووی، ۱۴۱۴، ۱۹۹۴ م، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، لبنان، ص ۲۷۷/ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، الحاكم الحسكاني، تصحیح: الشيخ محمد باقر المحمودي، چاپ اول، ۱۴۱۱، ۱۹۹۰ م، ناشر: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، ج ۲،ص ۱۴۳/ تفسير القرآن العظيم ( تفسير ابن كثير )، ابن كثير، تصحیح:يوسف عبد الرحمن المرعشلي، ۱۴۱۲ - ۱۹۹۲ م،ناشر:دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، لبنان، ج ۳ ، ص ۴۷۵
[۴]. تاريخ الإسلام ، ذهبی، ج ۳، ص ۶۳۱
[۵]. سير أعلام النبلاء ، الذهبي، تحقيق : حسين الأسد، چاپ هفتم،۱۴۱۳ ، ۱۹۹۳م،ناشر:مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان، ج ۸ ، پاورقى ص ۲۱۲
[۶]. تاريخ الإسلام، ذهبي، تصحیح: عمر عبد السلام تدمرى، چاپ اول،۱۴۰۷، ۱۹۸۷م،لبنان، بيروت، ناشر:دار الكتاب العربي، ج ۱۱، ص۷۱
[۷]. تحفة الأحوذي، مباركفوري،چاپ اول، ۱۴۱۰ ، ۱۹۹۰ م، ناشر:دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان،ج ۱۰، ص ۱۵۱، ۱۵۲
[۸]. فتح الباري، ابن حجر، چاپ دوم، ناشر: دار المعرفة للطباعة و النشر، بيروت، لبنان، ج ۸، ص ۵۳
[۹]. البداية والنهاية ، ابن کثیر، تحقيق: علي شيري،چاپ اول، ۱۹۸۸ م، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، ج۷، ص ۳۸۰ ،۳۸۱
[۱۰]. مجمع الزوائد ، هيثمي، ۱۴۰۸ ، ۱۹۸۸ م، ناشر:دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، ج ۹، ص ۱۲۸
[۱۱]. تفسير القرآن العظيم ( تفسير ابن كثير ) ، ابن كثير، ج ۱، ص ۶۰
[۱۲]. البداية والنهاية، ابن كثير، تحقيق: علي شيري، چاپ اول، ۱۹۸۸ م، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، ج ۷، ص ۳۸۱
[۱۳]. سنن الترمذي،الترمذي، تحقيق وتصحيح: عبد الوهاب عبد اللطيف،چاپ دوم،۱۴۰۳ ، ۱۹۸۳ م، ناشر:دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، لبنان، ج ۵، ص ۲۹۶ ، ۲۹۷
[۱۴]. المستدرك ، الحاكم النيشابوري، ج ۳، ص ۱۱۱
[۱۵]. العین، الفراهيدي، تصحیح:الدكتور مهدي المخزومي،چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ناشر:مؤسسة دار الهجرة، ايران، قم، ج۲، ص۱۹۷، ذیل ماده (اول)
[۱۶]. العین ،ج ۱، ص۱۳۶، ذیل ماده(روع)
[۱۷]. تهذیب اللغه، ابو منصور محمدبن احمد الازهری، تصحیح: محمدعوض مرعب،انتشارات داراحیا التراث العربی، بیروت ۲۰۰۱م، ج۱۵، ص۳۲۴، ذیل (ولی)
[۱۸]. تهذیب للغه، ج۵، ص۲۰۵، ذیل (ولی)
[۱۹]. لسان العرب،ابن منظور، ۱۴۰۵ق، ناشر:نشر أدب الحوزة،ج۱۵، ص۴۰۵،ذیل ( ولی)
[۲۰]. تفسیر کبیر رازی، فخرالدين الرازي، ج۱۶، ص۱۲۶( به نقل از نرم افزار اهل بیت)
[۲۱]. التفسير الوسيط للقرآن الكريم، سيد محمد طنطاوي، ج ۶، ص۳۴۳ (نقل از نرم افزار اهل بیت)
[۲۲]. مجموعة الفتاوى، ابن تیمیه حرانی حنبلی، انتشارات: موسسه قرطبه،۱۴۰۶، چاپ اول، تحقیق محمد رشاد سالم ، ج ۱۱، ص ۷۳

تولیدی

دیدگاه‌ها

طبق آیه مباهله نیز انفسنا در فرموده پیامبر(ص) فقط خودش و علی (ع) بود،این یکی بودن می رساند که امامت باید دنباله نبوت باشد و مسیر هدایت هر دوی آنها یکی است

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.