نقش پیامبری والش در عصر جدید !

  • 1393/11/28 - 14:54
والش نیز همراه با دیگر رهبران تفکر نوین، نقش پیامبری را در عصر جدید به عهده گرفته و هم‌چون کسی که کتاب مقدس می‌نویسد پیام‌های الهی را در کتاب «گفت‌وگو با خدا» می‌آورد؛ به همین دلیل بخش زیادی از نوشته‌هایش برجسته کردن خود در رسالت این پیام‌رسانی است، تا حدی که حتی رسالت سنگین انبیای گذشته را نادیده می‌گیرند و بعضاً با نگاهی تحقیرآمیز به شیوۀ هدایت و شکست ایشان در دعوت الهی...

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ در ادیان الهی محور هدایت و مبنای تشریعی آموزه‌ها بر اساس اصل نبوت است و عنصر محوری نبوت نیز بر اساس دو مؤلفه وحی و آورندۀ وحی، یعنی پیامبر می‌باشد. والش نیز همراه با دیگر رهبران تفکر نوین، نقش پیامبری را در عصر جدید به عهده گرفته و هم‌چون کسی که کتاب مقدس می‌نویسد پیام‌های الهی را در کتاب «گفت‌وگو با خدا» می‌آورد؛ به همین دلیل بخش زیادی از نوشته‌هایش برجسته کردن خود در رسالت این پیام‌رسانی است، تا حدی که حتی رسالت سنگین انبیای گذشته را نادیده می‌گیرند و بعضاً با نگاهی تحقیرآمیز به شیوۀ هدایت و شکست ایشان در دعوت الهی، ناتوانی خدایی را در ارسال رسل به تصویر می‌کشد با این حال  والش در پی ناکامی‌هایی که بخدا نسبت می‌دهد، سخن از سرآغاز رسالتی جدید دارد که منجی وار تمامی بحران‌ها را حل خواهد کرد:

«من جهان را خلق کردم، آدم و هوا را آفریدم، آن‌ها را در باغ بهشت جا دادم، به آن‌ها گفتم که ثمر دهند و به تعداد خود بیفزایند. در آن‌جا با ماری مشکل پیدا کردم. آدم و هوا را مشاهده کردم که هم‌دیگر را سرزنش می‌کردند و دچار سوءتفاهم شده بودند، سپس به پیرمردی دو کتیبه‌سنگی دادم تا موارد ابهام را رفع کند. چند معجزه انجام دادم و دریا را از وسط به دو نیمه کردم پیامبرانی را فرستادم تا داستان مرا بگویند. دیدم که هیچ‌کس گوش نمی‌کند. تصمیم گرفتم که به تلاش ادامه بدهم و اکنون این‌جا هستم.»[1] اگرچه والش به پیامبر جدید عنوان «استاد معنوی» می‌دهد، تمام وظایف و شئون نبوت را برایش ثابت می‌کند. والش در کتاب «دوستی با خدا» ویژگی دوستی معنوی را بیان می‌کند و در نتیجه تمام این شاخصه‌ها را مطابق شخصیت خویش مطرح می‌کند. یکی از ویژگی‌های را که والش دلیل انتخاب به عنوان استاد معنوی از جانب خدا بیان می‌کند، عدم پیروی از سایر مکاتب است و این که او سرکرده‌ای است که زندگی خود را به عنوان الگوی جهانیان به رخ می‌کشد: «اکنون تو استاد شده‌ای و نمی‌خواهی خود را از طریق دیگران بشناسی، بلکه انتخاب می‌کنی به دیگران این امان را بدهی تا خود را از طرریق تو بشناسند».[2]

شیوه گفت‌وگو والش با خدا تفاوت بنیادین با گفت‌وگو انبیا الهی در درگاه ربوبی دارد. انبیاء الهی نسبت به بینش بالای معرفتی خویش در مقابل عظمت الهی سر تعظیم فرود آورده‌اند و دائم زبان به مدح و ثنای الهی گشوده‌اند و تنها شأنی که برای خود قائل بودند، بنده‌ای سرسپرده در مقابل معبودی بی‌نیاز بوده است. در فرهنگ گفتمان والش با خدا امر برعکس می‌شود و خداست که هر لحظه والش را تمجید می‌کند. «تو خود پیامی! این معنویت توست در حالت عملی. این را متوجه می‌شوی؟ پیام تو شیوه زندگی توست. تو پیام را از طریق وجود خود اشاعه می‌دهی. من به تو می‌گویم کلام من در درون تو جای دارد. تو به معنای واقعی کلمه، کلام خدا هستی که تجسد پذیرفته‌ای. اکنون کلام را بیان کن که روح تو بهبود خواهد یافت. کلام را بیان کن، کلام را زندگی کن و کلام باش».[3] باید توجه داشت یکی از شاخصه‌های تمییز عرفان حقیقی و عرفان کاذب، ادعای سابق و ادعای دروغین در جهت دعوت این جریان‌هاست. در مکاتب راستین، پیامبر الهی مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند و خود را وسیله‌ای بیش نمی‌داند، کسی است که امانت‌دار پیام الهی است تا پیام خدا را بی‌کم کاست به مردم ابلاغ کند، ولی در معنویت‌ها بدلی نوپدید، با خود شیفتگی و عوام فریبی مردم را به سوی خود دعوت می‌کنند. والش توانسته از فرصت بحران‌هایی که مدرنیته به وجود آورده استفاده کند و راه‌حل بحران‌ها را در پیام‌های خود الغا نماید. والش تا جایی که توانسته است از مبالغه فروگذاری نگرده است و خود را آورنده نور برای جهانیان معرفی می‌کند: «ما تو هستیم، ما اجزای پیکر خداوندی هستیم، ما خدا هستیم و خدایی می‌کنیم: «تو خوب به یاد می‌آوری، دوست من. ما بار دیگر با یک آوا سخن می‌گوییم و این خوب است تو یکی از آموزگاران من خواهی بود، نه فقط خواهان نور بلکه آورنده نور».[4]

با تأمل و دقت نظر در سیر آثار والش متوجه تغییری اساسی در شیوه ادبیات وی خواهیم شد. والش در کتاب «گفت‌وگو با خدا» همچون پیامبری خدایی را دریافت می‌کند ولی در کتاب «دوستی با خدا» هم‌آوا با خدا می‌شود و بی‌نیاز از او می‌تواند به سؤال‌های خویش پاسخ دهد و در کتاب‌های بعدی خویش مثل«وصل با خدا» به این نتیجه می‌رسد که آواهایی که در گفت‌وگو با خدا می‌شنید همان ندای درون خود بوده و از خدای متشخص خبری نبوده است. والش گام به گام در آثار خود باور انسان خدایی را در هم‌سنخ قرار دادن کلام الهی با کلام خویش نهادینه می‌کند: «اگر نمی‌توانی به سخن خدا گوش دهی، به سخن خودت گوش بده، سخن من خدا با دونالد والش، تفاوتی نمی‌کند.»[5] با اینکه آثار والش رویکردی به اصطلاح معنوی دارد، تا جایی که توانسته جزئیات زندگی خود را در کتاب‌هایش منعکس کرده است، گذشته‌ای سراسر بحران و رنج که هر کسی ممکن است در پیامدهای مدرنیته به آن دچار شود، از این‌رو والش خود را الگویی برای پیامبری جهانیان معرفی می‌کند: «برای مردمی که این کتاب را می‌خوانند تمامی تجربیات خود را تعریف کن. آن‌ها می‌خواهند دربارۀ تو بدانند. حق باتوست، مردم با شناختن تو خود را می‌شناسند. آن‌ها خود را در تو می‌بینند و اگر ببینند که من در تو هستم، آن‌گاه متوجه می‌شوند که درآن‌ها نیز وجود دارم.»[6]

پیامبری نقطه مقابل نبوت است که بر اساس آن هدایت الهی و تشریع و قانون‌گذاری امری بیهوده خواهد بود. حتی نمی‌توان مرزی میان دین‌داری و الحاد ترسیم کرد، چون فرد ملحد هم با دریافت‌های درونی هم‌چون پیامبری بر باورهای خویش خواهد بود. پیام‌های وحی‌گونه دونالد والش آموزه‌هایی هستند که انبیاء الهی قرون متبادی به مبارزه با آن برخواسته‌اند. خرافه‌گرایی، لذت‌پرستی، شرک و الحاد، دنیاگرایی و ظلم و سلطه‌جویی، پیام‌های پیامبران جدید برای انسان تشنه معنویت است.

پی‌نوشت:

[1]. دوستی با خدا، دونالد والش، انتشارات حمیدا، چاپ ششم، 1387، ص 221.
[2]. همان، ص 147.
[3]. همان، ص333.
[4]. همان، 199.
[5]. گفت‌وگو با خدا، دونالد والش، 1385ش، چاپ هفتم، تهران، انتشارات دایره، ج3، ص 139.
[6]. دوستی با خدا، دونالد والش، انتشارات حمیدا، چاپ ششم، 1387، ص 38.
[7]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسن زاده، 1393، مؤسسه علمی فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 80.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.