گفتار اول: انقطاع سلاسل صوفیه

صوفیه نعمت اللهیه با طرح« به این جهت علی علیه السلام را امام می دانیم که پیغمبر تصریح به امامت او کرد» 1 تفهیم می کنند صحت اتصال فرقه ای را می پذیریم که فرقه دار قبلی به ریاست فرد بعدی تصریح کرده باشد. چنانکه بعد از اشاره به سبک جانشینی علی – علیه السلام- تذکر داده اند: «از این امر چنین استنباط می شود که رهبری را باید رهبر قبلی تعیین کند» 2 و «همانطور که پیغمبر و امام را مردم انتخاب نکرده اند بلکه خدا آنها را انتخاب کرد، رهبران بعدی (منظور روسای صوفیه) هم به طور غیر مستقیم باید به الهام خدایی انتخاب شوند یعنی هر رهبری برای بعد از خودش باید جانشین تعیین کند و همین وضعیت در دوران دوازده امام برقرار بود، بعد از غیبت امام دوازدهم» 3 «اخذ بیعت و تربیت معنوی(از طرف امام زمان) به جنید بغدادی»4 سنی الاصل سپرده شد.
به هر حال مشایخ صوفیه جملگی خرقه تصوف را به علی بن ابیطالب علیه السلام می رسانند و معتقدند اگر فرقه ای سند خرقه اش به ساحت اقدس مولی الموحدین علی امیر المومنین نرسد ، سلسله اش باطل است . به همین لحاظ صوفی مشهور دوره اخیر، صفی علیشاه ، معتقد است رئیس صوفیان می باید «از عهده اثبات سلسله برآید که یدا به ید می رسد تا به امام» 5 و ملاعلی گنابادی ، قول صوفی بدون اجازه را چون بول دانسته است 6 و خلاصه نجیب الدین رضا ، رئیس صوفی ذهبی می سراید : «بی سند صوفی مثال خر بود»  7
به همین اعتبار برای آنکه صوفیان «خر» نشوند و قول ایشان حکم «بول» پیدا نکند ، همه و همه فرق مدعی هستند : «همه سلاسل صوفیه رشته اجازه خود را معنعن- حدیث معنعن (عنعنه) در اصطلاح علم حدیث (درایه) به روایتی گفته می شود که بین افراد سند آن با کلمه “عن” پیوستگى برقرار شده باشد
____________________________________________________
1- مجموعه مقالات درباره شاه نعمت ا...: 26
2- همان.
3- همان.ص 27.
4- همان. 26.
5-  مقدمه دیوان صفی : 16
6- رساله سعادتیه : 84 اص‍ف‍ه‍ان‍ی‌، ع‍ب‍دالغ‍ف‍ار، - ق‌۱۳۱۳ ه‍ران‌: ح‍ق‍ی‍ق‍ت‌، ۱۳۷۲ رس‍ال‍ه‌ س‍ع‍ادت‍ی‍ه‌/ ن‍گ‍ارش‌ ع‍ب‍دال‍غ‍ف‍ار اص‍ف‍ه‍ان‍ی‌. ب‍ه‌ان‍ض‍م‍ام‌ ب‍خ‍ش‍ی‌ از ک‍ت‍اب‌ س‍ل‍طان‌ ف‍ل‍ک‌ س‍ع‍ادت‌/ ت‍ال‍ی‍ف‌ ع‍ل‍ی‌ ن‍ورع‍ل‍ی‍ش‍اه‌ ث‍ان‍ی‌: 84
7- سبع المثانی : 353 رس‍ال‍ه‌ س‍ب‍ع‌ م‍ن‌ ال‍م‍ث‍ان‍ی‌ و ال‍ق‍رآن‌ ال‍ع‍ظی‍م‌ ف‍ی‌ م‍دی‍ح‌ ال‍ن‍ب‍ی‌ ال‍ک‍ری‍م‌[چاپ سنگی]/میرزا هادی بن علی بجستانی خراسانی حائری؛ک‍ات‍ب‌ م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی‌ ال‍ت‍ب‍ری‍زی‌ ال‍غ‍روی‌ 353