وحدت جامع و کامل دین

بر اساس این ویژگی، جامعه ی تکثّرگرا، ضرورت دین را در وجود گوهر دین پذیرفتنی می داند و تکثّر ادیان را برای پدیدار گشتن جامع و کامل وحدت متعالی دین، ضروری می شمارد. به گفته ی آنان، هر دین خاص، بخشی از ذات و گوهر دین ازلی و ابدی را تجسم می بخشد.
این سخن نیز اشکال هایی دارد که اینک بر می شمریم. ضمانتی وجود ندارد که ادیان، گوهر واحدی داشته باشند. افزون بر آن، گوهر واحد ادیان نیز قابل کشف نیست. باید دانست اگر وجود صدف برای ادیان ضرورت نداشته باشد، گوهر ادیان نیز نمی تواند تداوم یابد. حتی اگر ما تمایز صدف و گوهر ادیان را بپذیریم، نمی توانیم ضرورت وجود صدف را انکار کنیم؛ زیرا هر انسان دین داری که می خواهد به گوهر دین خود دست یابد تنها از راه صدف، به آن می رسد. پس این ویژگی به خواسته ی «پلورالیسم» تحقق نمی بخشد؛ زیرا هر دینی به ناچار، به انحصار صدف و گوهر خود فتوا می دهد.
حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دینی وجود ندارد
در جوامع که نظریه ی «پلورالیسم دینی» حاکم است، سه عنصر اصلی در تجارب دینی بشر وجود دارد که عبارت است از: عنصر رازگونه، عنصر عرفانی و عنصر پیامبرانه. اگر این سه عنصر با یکدیگر هم آهنگ و متّحد شوند، چیزی به نام «دین روح عینی» فراهم می آورند. این پدیده همان مطلوبی است که ادیان در جست و جوی آنند و در هر دین تاریخی، تنها بخشی از آن به ظهور رسیده است. پس حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دین خاصی وجود ندارد.
این ویژگی نیز در جامعه ی اسلامی جایگاهی ندارد؛ زیرا همان گونه که تفسیرهای گوناگون درباره ی تجربه ی دینی از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعی و روح افراد متأثر است، حقیقت تجربه ی دینی نیز که برای تجربه گر پدید می آید، از آن ها تأثیر می پذیرد. در نتیجه، تجربه های دینی همانند تفسیر آن ها، متفاوت و گونه گون خواهند بود. اگر هر دینی تنها به بخشی از روح عینی دست می یابد، چگونه وجود آن حقیقت اثبات می شود و می گوییم هر دینی به بخشی از آن رسیده است؛ زیرا ممکن است هر یک از ادیان به واقعیتی مستقل از دین دیگر دست یافته باشد. پس این ادعا که همگی ادیان به بخش های گوناگون یک حقیقت رسیده اند، بدون دلیل است.