مغالطه ی دلیل نامربوط برای برساختن الوهیت عیسی مسیح
مقدمه: مغالطه انواعی دارد. یکی از مغالطات ِمربوط به مقام استدلال، مغالطهی دلیلِ نامربوط (irrelevant reason) است. این خیلی طبیعی است که در یک استدلال، میان ادله و مدعا، یا میان مقدمات و نتیجه رابطهای منطقی برقرار باشد (نتیجه واقعاً از دلیل قابل استنتاج باشد). حال اگر اینگونه نباشد (عدم رابطهی منطقی، بین مقدمات و نتیجه) سه حالت قابل تصور است:
دلیل اخص از مدعا است.
دلیل اعم از مدعا است.
دلیل نسبت به مدعا بیگانه است.
زمانی که شخصِ مستدل در اثبات مدعای خود دست به دامن دلیلی میشود که با مدعایِ مطرحشده بیگانه است و هیچ ارتباطی ندارد، گفته میشود مستدل دچار مغالطهی دلیل نامربوط گردیده است[1].
یکی از اشکالات جدی بر تفکر مسیحیت پولسی موجود این واقعیت است که: اگر عیسی خدا بود چرا خود هیچ جای کتاب مقدس، امر به این مهمی را به وضوح و شفافیت بیان نکرد؟ آقای اولیوت که ظاهراً به خوبی از این اشکال آگاه است در پی پاسخ برمیآید؛ اما به گمانم دلیلی نامربوط ارائه میکند.
نویسندهی کتاب "راز تثلیث" در فصل 4 این کتاب تحت عنوان: «الوهیت خداوند عیسی مسیح، پسر خدا» در پی به دست دادن «نشانه هائی دال بر الوهیت عیسی مسیح» است. اولین نشانه و دلیل آقای اولویت «وجود ازلی مسیح» میباشد[2]. وی در این مبحث به سخنانی از حضرت عیسی مسیح استناد میکند تا نشان دهد که او خدا بود و میخواست «که به ما بفهماند او خداست»[3]؛ به طور مثال او مینویسد: «یهودیان به درستی فهمیده بودند که عیسی ادعای الوهیت دارد و به همین دلیل وقتی شنیدند که می گوید "پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم" سنگ ها برداشتند تا او را سنگسار کنند (یوحنا 58:8)»[4].
همانگونه که میبینید سخنران و مبلغ مسیحیِ صاحب کتاب برای اثبات این که عیسی مسیح خدا بود و ادعای خدایی داشت به سنگسار شدن عیسی مسیح توسط یهود استناد میکند. او میگوید این که یهود او (عیسی) را سنگسار کردند به این دلیل بود که ادعای الوهیت داشت. ادعای الوهیت عیسی مسیح هم به این گزاره: «پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم» است.
اولیوت، این گزارهی کتاب مقدسی (پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم) را به ادعای الوهیت عیسی مسیح توسط خودش تفسیر میکند؛ اما سؤال این است که به چه دلیل؟ به چه دلیل و مدرکی این گزاره به معنای خدا دانستن عیسی مسیح توسط خود –به فرض پذیرش- میباشد. آن گونه که هویداست نویسنده کتاب برای پاسخ به این سؤال به سنگسار شدن حضرت عیسی مسیح توسط یهود استناد میکند؛ اما آیا این دلیل –بر فرض صحت- میتواند دلیل موجهی باشد. باکمی تأمل به خوبی روشن میشود که آقای اولیوت دلیلی نامربوطی ارائه کرده است. چه ارتباطی بین سنگسار شدن و ادعای خدایی کردن وجود دارد؟ آیا سنگسار شدن نمیتوانست به دلیل دیگری باشد (مثل آن که چون ادعای پیامبری داشت و یا هرج و مرج ایجاد کرده بود و ...)؟ آیا لزوماً در شریعت یهود به خاطر ادعای الوهیت کسی سنگسار می شده است؟ اگر اینگونه است باید آقای اولیوت از متن کتاب مقدس و یا اسناد و شواهد معتبر دیگر سندی به دست دهد که نداده است!
این نکته هم محل تأمل دارد که نویسنده کتاب «راز تثلیث» ادعا میکند که چون عیسی مسیح گفته است: «پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم» در نتیجه به معنای آن است که عیسی مسیح ادعای خدایی داشت وگرنه اگر میگفت «من بودم» یهود بر وی میبخشید و در نهایت او را دیوانهای قلمداد میکرد[5]. آنچه محل تأمل است آنکه خوب، یهود میتوانست که این ادعای الوهیت را هم دیوانگی تلقی کرده و عیسی را ببخشاید!!
نتیجه آن که آقای استوارت اولیوت با تلاشی که در تبیین الوهیت عیسی مسیح و شاید نیز پاسخ به اشکال مهم «چرا اگر عیسی خداست خود به این مهم تصریح نکرده است؟» با استدلال به سنگسار شدن عیسی مسیح توسط یهود دلیل نامربوطی ارائه کرده و در دام مغالطهی «دلیلِ نامربوط» افتاده است.
[1]- خندان، سید علیاصغر، منطق کاربردی، تهران، قم، سمت، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۹، ص4-263.
[2]- اولیوت، استوارت، راز تثلیث (نسخهی پی دی اف)، ص 33.
[3]- همان.
[4]- همان.
[5]- همان.
افزودن نظر جدید