احمد حنیف مسیحی شیعه شده
من احمد حنیف هستم. در جنوب امریكا به وجود آمدم. مسیحی بودم. چشمم بر دنیا گشوده شد و 20 سال پیش مسلمان شدم. یكسال سنّی بودم؛ بعد شیعه شدم ...
زندگی من خیلی رنگارنگ است. برای دستیابی به حقوق سیاهپوستان آمریكایی در مبارزات سابقه دارم.
در خود آمریكا مبارزه میكردید؟
بله و در كانادا.
در جریان همین مبارزهها به اسلام رسیدم.
آقای دكتر حنیف! چهجوری شد كه به اسلام گرایش پیدا كردید؟
من دكتر نیستم؛ من برادر شما هستم. برادر دینی شما.
خب، برادر حنیف چطور شد كه اسلام را برتر دیدید و مسلمان شدید؟
جریان مسلمان شدن ما به اوضاع زندگی سیاهپوستان آمریكایی برمیگردد. زندگی و تاریخ زندگی ما خیلی تلخ است. در زندگی ما خیلی ستمدیدگی هست. ما یكجوری از تمدن غرب دور شدیم. ما غربی هستیم اما به ناچار غربی هستیم. چاره دیگری نداریم.
مسیحیها در ایجاد این تاریخ تلخ برای ما سیاهپوستان نقش مهمی داشتند. یعنی دین مسیحیت به دلیل اینكه سیاسی نیست و انقلابی هم نیست ما را در برابر سیستم ستم نرم كرده است. برای همین از دین مسیحی دور شدیم و مجبور بودیم كه یك دین دیگر پیدا كنیم.
همراه با این واقعیت ما در یك بحران هویت بودیم. ما سیاهپوستان آمریكا دیگر آفریقایی نماندیم. اما اروپایی واقعی هم نشدیم؛ پس كی هستیم.
تمام هویت آفریقایی ما پاك شده بوده و تكهتكهای از آن باقی مانده است. در همین شرایط در دین اسلام یك هویت جدید برای خود پیدا كردیم. پس برای من نسبتاً راحت بود كه دین مسیحی را ترك كنم و مسلمان بشوم.
هنگام ورود به اسلام چه احساسی داشتید؟
یادم میآید كه وقتی تصمیم گرفتم مسلمان بشوم حالت شادی و هیجان پیدا كردم. خیلی خوشحال شدم؛ مثل پیدا كردن گنج.
از آن روز به بعد خیلی از اسلام لذت میبرم. هر روز كه بیدار میشوم از اسلام لذت میبرم. اسلام برای هر كاری دلیل دارد. بحث دارد. یك برهان قاطع دارد. ما در اسلام احساس میكنیم كه صاحب دین خود هستیم.
در مسیحیت اینجوری نیست؛ مسیحیها صاحب دین نیستند. روحانیون آنها صاحب دین آنها هستند. ما یك اصطلاح در زبان انگلیسی داریم. میگویند: «هر مسلمان یك متكلم است.» اسلام دین رهایی و پاكی است. هر مسلمان خود یك روحانی است. ما در اسلام حس قدرت داشتن داریم.
به نظر شما شرایط حاكم بر دنیای اسلام چگونه است؟بخشی از دنیای اسلام در جنوب شرق آسیا به پیشرفتهای نسبی در تكنولوژی دست پیدا كرده است. بخشی از دنیای اسلام بهطور مشخص در مركز آفریقا درك بسیار كمی از مفاهیم والای اسلامی دارند زیرا از جریانی كه بتواند مفاهیم اسلامی را به آنها برساند دور ماندهاند. بخشی از دنیای اسلام رنگ غربزدگی به خود گرفتهاند و از اسلام تنها یك عنوان شناسنامهای دارند؛ به نظر شما چه عواملی باعث شد این فضا بر دنیای اسلام حاكم شود؟
من فكر میكنم كه این فضا در دوران تسلط غرب بر دنیا ایجاد شد. تقریباً از دویست سال پیش كه قدرت غرب اوجمیگرفت. بخشی از جاهایی كه اسم بردید محل تولید مواد خام برای موتورهای تولیدی غرب بودند. برای همین مسلمانان خیلی عقب ماندند. در كشورهایی كه خیلی فقیر بودند این عقبماندگی خیلی بیشتر بود. بعضی قسمتهای آفریقا خیلی عقب ماندند.
كشورهایی كه موقعیت استراتژیك داشتند حداقل پیشرفت بیشتری دارند؛ مثل تركیه. این كشور هرچند به اروپا نزدیكتر بود پیشرفت بیشتری كرد. درست در همین كشور جریان اینجوری است كه دین ضعیفتر بشود. دین ناكارآیی داشته باشد. در عربستان دین فنی، منجمد شده، خشك شده و خشن برای مردم باقی ماند. عربستان چون مركز اسلام است و مكه آنجاست نمیتواند سكولار باشد. اما در این كشور هم دین خیلی بد عرضه میشود. كنار آن هم یك سیستم اقتصادی این كشور را به نحوی مثل غرب كرده است. اسلام عربستان؛ اسلام پاسخگو بهمشكلات امروز نیست. اسلام زنده نیست. تنها اسلام رسم و رسوم است. می خواستند در ایران هم همینجوری بشود. نفت ایران برای غرب خیلی مهم بود. میخواستند دولت ایران مثل دولت تركیه بشود و دین در ایران مثل دین در عربستان باشد.
چرا در ایران نتوانستند دین را وابسته به رسم و رسوم و خشن معرفی كنند. چرا نتوانستند در ایران مثل تركیه دین را از جامعه دور كنند.
چون در ایران شیعه مثل تسنن نیست. جایگاه علما در شیعه خیلی قوی است اما در تسنن خیلی ضعیف است. سیستم مراجع تقلید و اجتهاد مستقل از دولت بود و این سیستم توانست برخلاف دولت بكوشد و به انقلابرسیدیم.
اما امروز روزگار خطرناكی است. غرب هر روز از نظر تكنولوژی جلو میرود و مسلمانان به ایران بهعنوان الگویشان نگاه میكنند.
ما (سیاهاان آمریكایی) كه در شكم خود كفار زندگی میكنیم میبینیم این تكنولوژی برای مسلمانان خیلی ضرر دارد. خیلی سخت است. آخرین اثر این تكنولوژی اینترنت است. 95 درصد اینترنت موضوعهای زشتی دارد. مردم ایران فكر می كنند میتوانند مانع همه این 95 درصد زشتی باشند. اما نمیتوانند. اینترنت مرزها را شكسته است. كامپیوتر جوری است كه از هر مانعی رد بشود من از نفوذ این تكنولوژی برای این كشور میترسم.
مخصوصاً برای جوانان و نوجوانان ایرانی میترسم. همین الان آثار زشتی اینترنت شروع شده است. من نوجوانی را دیدم در شهر قم؛ شهر مقدس قم. یك پیراهن سفید پوشیده بود كه عكس یك زن بیحجاب روی پیراهنش بود. عكس هم عكس زیبایی بود. توجه همه را جلب میكرد. اما این عكس یك فرهنگ؛ یك بیحجابی؛ یك نوع آرایش بد را به مردم آموزش میدهد. چون كه این پسر جوان توی خیابانها راه میرود. این جوان تحت تأثیر خطر است. تكنولوژی او را اسیر كرده است كه یك فرهنگ غربی را در بین مسلمانها رایج كند.
ما یك ضربالمثلی در ایران داریم كه 5 انگشت دست اصلاً یك جور نیستند. حالا یك جوان هم مثل بقیه جوانها نباشد؛ مگر چه ایرادی دارد؟
میخواهیم بدانیم پاسخ شما در برابر این شبهه چیست؟
درست است .ضربالمثل خوبی است. خیلی خوب است. 5 انگشت دست مثل هم نیستند. اما انگشت دست هرچه باشد انگشت دست است. حق ندارد كه انگشت پا باشد. اگر انگشت پا بشود خاصیت خود را از دست میدهد.
جوان مسلمان میتواند با بقیه جوانها فرق داشته باشد اما هرچه باشد باید یك جوان مسلمان باشد والاّ خاصیتمسلمان بودن خودش را از دست میدهد. تكنولوژی در خدمت غرب قرار گرفته است كه برای ما مسلمانان خطر ایجاد كند.
آقای احمد حنیف؛ نمیتوان به بهانه خطرناك بودن تكنولوژی چشمها را به پیشرفت دنیا بست. بالاخره باید از تكنولوژی بهره جست؟!
شاید نتوانیم بدون تكنولوژی زندگی كنیم؛ شاید. مثل ماشین. ما مجبوریم از ماشین استفاده كنیم. اما ماشین برای محیط زیست خیلی ضرر دارد. آلودگیهای ماشین آینده بچههای ما را خراب می كند. اما اگر همین اتومبیل در تهران نباشد وحدت و زندگی مردم خراب میشود. ما مجبوریم از ماشین استفاده كنیم. من فكر میكنم اگر ماسیستم ارزشی غرب را بفهمیم آینده ما روشن است. اگر خوب این سیستم را نفهمیم و تكنولوژی آن را بپذیریم در همان دنیای غرب غرق میشویم.
اكنون غرب «جهانی شدن» را مطرح میكند. آمریكا بهعنوان مدعی جهانی شدن سعی میكند تمام كشورها را تابع یك فرهنگ، یك رفتار اجتماعی و یك شیوه زندگی بكند. آمریكا دهكده جهانی را محل سكونت بشر و چهره آینده دنیا میداند.
در این دنیا ما بهعنوان مسلمان مدعی هستیم كه نهتنها میتوانیم بدون پذیرش ملزومات زندگی غربی به حیات خود ادامه بدهیم؛ بلكه ادعا میكنیم میتوانیم بر غرب هم تأثیرگذار هم باشیم.
هنگامی كه حافظه تاریخی مسلمانها را مرور میكنیم؛ میبینیم از هنگام جنگهای صلیبی تا پایان این جنگها دنیای اسلام توانسته است فرهنگ خود را بهعنوان فرهنگ برتر در غرب تعمیم بدهد.
در دنیای امروزی كه غرب بر تمام ابزار ارتباطی تسلط دارد آیا باز هم ممكن است كه دنیای اسلام بتواند نقش قابل توجهی در گردش روزگار بازی كند؟
آمریكا و دنیای مدرن در تكنولوژی ارتباطی خیلی قویتر از روزگار سابق ظاهر شده است. اما ما میبینیم در جنگ ویتنام؛ ویتكنگها جنگ پارتیزانی استفاده میكنند و اتفاقاً بر آمریكا هم پیروز میشوند.
ما باید در جنگ فرهنگی با غرب استراتژی جنگ پارتیزانی را اجرا كنیم. یعنی بین مردم كار كنیم و مردم را برای مبارزه فرهنگی با غرب بسیج كنیم.
ما نمیتوانیم با «اینترنت» و «ماهواره» آنقدر پیشرفت كنیم كه بر غرب هم پیروز بشویم. باید قانون رقابت فرهنگی با غرب را عوض كنیم. باید نوعی رقابت با غرب ایجاد كنیم كه تولید خودمان است. خود ما مدیریت و اجرای این رقابت را بر عهده داریم. قانون این رقابت را خودمان بنویسیم و پیش از اینكه غرب از این نوع رقابت باخبر بشود آن را پیاده كنیم.
خودمان نقش ایفا بكنیم تا غرب وارد انفعال بشود و واكنش به ما نشان بدهد.
این كار چگونه ممكن است؟
من فكر می كنم ارتباط با مردم راه مهمی است. باید اجرای این رقابت و جنگ فرهنگی را به خود مردم بسپاریم. اما این كار را نمیكنیم. مثلاً طلبه آمریكایی آمده است اینجا و بعد از درس خواندن به غرب برمیگردد. بایدسیستمی برای ارتباط با او درست كنیم تا وقتی به غرب برگشت بتواند در این مبارزه فرهنگی نقش ایفا كند. خیلیها از آمریكا آمدند. اما وقتی برگشتند به حال خود رها شدند و در یك گوشهای تنهایی و با كمترین ارتباطات دین خود را تبلیغ میكنند.
هیچ پشتیبانی؛ از طلبههایی كه به آمریكا برمیگردند نشد. آنها در آنجا تنهای تنها ماندند.
آقای احمد حنیف!مادر جنگ تحمیلی چنین شیوه ای را تمرین کردیم و موفق شدیم.اما مبارزه فرهنگی مثل مبارزه نظامی ملموس نیست.شفاف نیست.لطیف و پنهان است.جنگ پارتیزانی فرهنگی چگونه ممكن خواهد بود؟
روش جنگهای پارتیزانی این است كه فضای آزاد و خلاء برای دشمن ایجاد بكنند. دشمن روز حمله میكند اما وقتی به مقصد میرسد میبیند هیچكس آنجا نیست! برعكس هم هست. پارتیزانها شب بهطور ناگهان در دل دشمن ظاهر میشوند. دشمن نمیداند او از كجا آمدو پدرش را درآورد.
ما باید در مبارزه فرهنگی هم محیطهای آزاد درست كنیم. مردم در كفرستان از كفر خسته شدهاند اما نمیدانند وقتی از كفر فرار كردند كجا بروند. ایران برای خیلی از مسلمانهای دنیا اینجوری بود كه بعد از انقلاب آن الگوی آزاد و رها از كفر را به تصویر میكشید. خیلی هم دوست داشتند بیایند در ایران زندگی كنند. اما نتوانستند. چون ایران هنوز ناسیونالیسم هست. خیلی از مسلمانها سعی میكردند پدیده انقلاب اسلامی را در كشور خود به وجود بیاورند.
ما باید اول اسلام را خوب تبلیغ كنیم. بعد شهركهایی درست كنیم كه امنیت و پیشرفت در آن باشد تا كافر به ایران میآید در این شهرك بماند و با اسلام آشنا شود بدون اینكه كفر آنها برای كسی مشكل ایجاد كند.
الان غرب اشباع شده است. از كفر خود پر شده است. دیگر ظرفیت كفر را ندارد؛ اگر تبلیغ خوبی از اسلام بشود مردم مسلمان میشوند. چرا كه برای پیدا كردن راه بهتر آماده هستند. اگر آرزوی خود را در اسلام ببینند زود مسلمان میشوند. اینترنت هم نمیتواند مزاحم مسلمان شدن آنها باشد.
اینترنت یك ارتباطات كانالیزه شده و فقط از صفحه كامپیوتر به مخاطب خود میدهد. او خیلی دوست دارد كه از كانال دیگری هم اطلاعات را بگیرد. ما باید كانال دیگری پیدا كنیم؛ تا اطلاعاتی غیر از اینترنت به او بدهیم.
من نمی گویم از اینترنت و تكنولوژی استفاده نكنیم؛ نه. ولی نباید بر اینترنت و تكنولوژی تمركز كنیم.
ما باید در برابر تكنولوژی الكترونیكی تكنولوژی انسانی و ذهنی را جدی بگیریم. باید بر قلبها و با مفاهیم عالیسخن بگوییم. الان مردم از كفر و تكنیكهای شیطانی خسته شدهاند. خیلی راحت زبان انسانی و عالی را میپذیرند. بشریت تشنه مفاهیم عالی است. اگر ما بتوانیم این مفاهیم را به آنها منتقل كنیم.
افزودن نظر جدید