تناقضات وهابیت / فقهی یا اعتقادی بودن توسل
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، بحث اعتقادی یا فقهی بودن توسل است؛ محمد بن عبدالوهاب در کتاب خود، آن را فقهی خوانده و نظر فقهی خود را کراهت دانسته و در کتاب دیگرش آن را شرک شمرده که به این معنا است که توسل، امری اعتقادی است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروه ارتجاعی و تکفیری وهابیت در قرن دوازدهم و در منطقه نجد عربستان شکل گرفت. آنان با ادعای پیروی از مکتب احمد بن حنبل میکوشند خود را از اهلسنت نشان دهند. آنان در بسیاری از مسائل، نه تنها با همه مسلمانان، بلکه با رهبران اصلی خود نیز مخالفت کردهاند و دیدگاهی کاملاً ابداعی برگزیدهاند.
یکی از عقاید متناقض وهابیت، فقهی یا اعتقادی بودن بحث توسل است. مسئله توسل به اولیاء خدا نزد خداوند، براى حل مشکلات مادى و معنوى، از مهمترین و جنجالىترین مباحث میان وهابیت و سایر مسلمانان جهان است. آنان در برخی اظهارنظرهای خود، تصریح مىکنند توسل به خداوند به وسیله اعمال صالح و توسل به مقام، دعا و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اولیاء در زمان حیاتشان، اشکالى ندارد، ولى توسل به آنان پس از وفاتشان جایز نیست و شرک است؛ آنان به برخی آیات، از جمله 18 سوره جن، 3 سوره زمر و 14 سوره رعد استناد میکنند.
یکی از تناقضاتی که در نظرات محمد بن عبدالوهاب در زمینه توسل دیده میشود، این است که یک مرتبه گفته توسل امری فقهی و اجتهادی است و در جای دیگری نوشته شرک است؛ یعنی وی توسل را اعتقادی میداند.
محمد بن عبدالوهاب در کتاب «فتاوی و مسائل»، در یکی از نامههای خود، در بیان تفاوت میان توسل به صالحین و مشروع نبودن استغاثه به مخلوقات مینویسد: «پس این مطلب که برخی توسل به صالحین را جایز دانستهاند و برخی دیگر آن را مخصوص به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میدانند و غالب علما از آن نهی کرده و اینگونه توسل را مکروه میدانند، این مسئله از مسائل علم فقه است. اگرچه دیدگاه صحیح نزد ما، نظر جمهور است که این توسل را مکروه میدانند؛ پس ما با عمل کسی که چنین توسلی را انجام دهد، مخالفت نمیکنیم و در مسائل اجتهادی جای انکار نیست».[1]
اما او در کتاب التوحید، وقتی موارد شرک را بر میشمارد و درباره استغاثه و دعا به غير خدا سخن میگويد، این گونه مینویسد که: «استغاثه و دعا به غير خدا، شرک است» و برای اين ادعای خود، به آيات ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره یونس، ۱۷ سوره عنکبوت، ۵ سوره احقاف و ۶۲ سوره نمل، همچنین به روایت پيامبر صلیاللهعلیهوآله به نقل از طبرانی که آورده: «در زمان پيامبر صلیاللهعلیهوآله منافقی بود که مؤمنان را آزار میداد. برخی از افراد (ابوبکر) گفتند بايد از دست اين منافق به پيامبر صلیاللهعلیهوآله پناه ببريم؛ اما پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: به من پناه نبريد، بلکه به خدا پناه ببريد»، استشهاد میکند. وی از این بحث چنين نتيجه میگيرد که توسل به غير خدا، شرک اکبر است؛ این توسل مشرکانه سودی ندارد؛ نام اين خواندن، عبادت فرد خوانده شده است. اين امور موجب میشود توسل کننده، گمراهترين مردم باشد و ... .[2]
ابنعثیمین هم اینگونه میگوید: «توسل داخل در امور اعتقادی است؛ زیرا توسل جوینده، عقیده دارد که این وسیله در برآورده شدن مقصود او و دفع امور ناپسند از او، تأثیرگذار است. پس توسل، در حقیقت از مسائل اعتقادی است؛ چون انسان به چیزی توسل میجوید که عقیده به تأثیر آن داشته باشد. توسل به صالحان به دو قسم است: ... قسم دوم آن، توسل به ذات صالحان است که این قسم شرعی نیست؛ بلکه از یک جهت بدعت است و از جهت دیگر شرک؛ ... وجه شرک بودن آن، این است که هر کسی که در مورد امری از امور، عقیده داشته باشد که آن امر سبب است، در حالی که سبب شرعی نباشد، این شخص، گرفتارِ نوعی از شرک شده است؛ بنابراین توسل به ذات پیامبر صلیاللهعلیهوآله جایز نیست».[3] آنان به این دلیل که توسل را اعتقادی میدانند و بسیارى از مسلمانان که توسل به پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بعد از وفات جایز میدانند، به شرک و کفر متهم میکنند و خونشان را مباح اعلام میکنند! درحالی که توسل مسلمانان به اولیاء، در حقیقت روی آوردن به خداوند، از طریق وسیله است، نه خواندن غیر خدا.
بنابراین مشخص میشود، در توسل، گفتار وهابیت متناقض است. اگر توسل فقهی است، شرک خواندن آن معنایی ندارد؛ بلکه اختلاف در یک حکمی بوده که مجتهدی به آن رسیده که مستحب است و مجتهد دیگری آن را مکروه دانسته و از آن نهی میکند و اگر اعتقادی باشد، باید بررسی شود که نیت فرد توسل کننده نسبت به فردی که به او متوسل شده چیست؟ اگر این درخواست، استقلالاً از غیر خدا تقاضا شود، شرک است و اگر او را واسطه دانسته و همه کاره این عالَم را خدا بداند، شرک نیست.
پینوشت:
[1]. فتاوی و مسائل، محمد بن عبدالوهاب، نشر جامعة الأمام محمد بن سعود، رياض، ص68.
[2]. التوحيد، محمد بن عبدالوهاب، نشر جامعة الأمام محمد بن سعود، رياض، ص42و43.
[3]. مجموع فتاوى ورسائل العثيمين، ابنعثيمين، دارالوطن / دارالثريا، ج2، ص346.
افزودن نظر جدید