طاهری و تفسیر به رأی آیات قرآن کریم

  • 1394/12/12 - 23:53
قرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی توسط جبرئیل (علیه السلام) بر پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله)، نازل گردیده است. باید گفت که طاهری درمباحث خود آیات قرآن را بر اساس مشرب و دریافت‌های شخصی خویش تفسیر می‌کند! با توجه به محکمات و متشابهات قرآنی، تفاسیر طاهری مصداق کامل تفسیر به رأی است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از آفات بی دقّتی و بی احتیاطی در تفسیر، گرفتار شدن به «تفسیر به رأی» است که بسیار خطرناک است. در هر کاری و هر علمی که انسان وارد می‌شود، چراغ به دست بودن شرط احتیاط است چرا که هرقدر احتیاط کند، کمتر اشتباه می‌کند. مخصوصاً در کارهای مهم؛ بالأخص در تفسیر کلام خدا.
عظمت و اهمیت کلام خالق یکتا می‌طلبد که در تفسیر آن کمال دقّت و بررسی اعمال شود. چرا که اگر کلام، کلام فردی از افراد بشر بود، کار مفسّر خیلی آسان بود. اما وقتی سخن از کلام خدا به میان می‌آید، باید احتیاط بیشتری به خرج داد تا از عهده این کار خطیر برآمد.
باید گفت: همین قرآن که معجزه بی بدیل و بی نظیر پیامبر گرامی اسلام، در طول تاریخ دچار تأویل‌ها و تفسیر به رأی‌های زیادی شده است، که باعث برداشت‌های غلط و انحرافی عده‌ای زیادی شده است.
درباره تفسیر به رأی قرآن کریم راغب اصفهانی در «المفردات» می‌گوید: «رأی به معنی عقیده‌ای است که ظنّ و گمان در آن غلبه دارد.»[۱] تفسیر به رأی یعنی تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت و ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی[۲]، یعنی تفسیری که در آن مفسر آیات قرآن را بر اساس نظر و عقیده خویش تفسیر نماید. نه براساس حقیقت کلام وحی.
احادیث بسیاری در نهی از تفسیر به رأی در کتب حدیث و تفسیر از پیامبر اسلام و امامان وارد شده است. مشهورترین حدیث که از روایات متواتر نیز می‌باشد حدیث: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْءَانَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ،[3] هر کسی که قرآن را مطابق با رأی خویش تفسیر نماید پس جایگاه خود در آتش را آماده نماید.» نقل شده توسط شیعه وسنی است.
باید گفت که طاهری درمباحث خود آیات قران را بر اساس مشرب و دریافت‌های شخصی خویش تفسیر می‌کند! با توجه به محکمات و متشابهات قرآنی، تفاسیر طاهری مصداق کامل تفسیر به رأی است.
در اسلام، همواره از پذیرش تفاسیری که بر مبنای الهام و دریافت‌های ماورایی باشد، نهی شده‌اند. این گونه تفاسیر به حدی سطحی و کوته بینانه است که هرکس با اندکی تأمل و بر اساس حداقل اعتقادات و اندیشه‌های دینی، به انحراف انها پی می‌برد. مگر اینکه از آموزه‌های اسلامی هیچ اطلاعی نداشته و یا رابطه‌ی مراد و مریدی، اطاعت کور کورانه و پذیرش بی چون و چرای او را در پی داشته باشد.[4]
به عنوان مثال: لفظ جلاله (الله) اسم خاص خداوند است، و این نام را حتی عرب جاهلیت می‌شناختند و آن را اسم خاص خداوند می‌دانستند و بر چیز دیگری اطلاق نمی‌کردند. قرآن نیز این مطلب را تأیید کرده است:
«وَلَئِن سَأَلتَهُم مِن خَلقِهِم لَیَقولُّنّ الله [زخرف/۸۷] و اگر از ایشان بپرسی چه کسی ایشان (عرب جاهلی) را خلق کرده هرآینه خواهند گفت الله»
«فقالوا هذاالله بِزَعمِهِم وَ هذا لشُرَکائنا [انعام/۱۳۶] پس درباره قربانیان خود گفتند: این مال الله و این مال شریکانی که ما برای خدا داریم.»
(الله) نام خاص خداوند است و بر هیچ چیز دیگری دلالت ندارد و از آنجا که وجود خداوند اِله تمامی موجودات است، خودش خلق را به سوی صفاتش هدایت می‌کند و می‌فهماند که از اوصاف کمالی برخوردار است و از چه راهی می‌توان او را شناخت. الله دلالت بر همه صفات کمالی او دارد و جامع‌ترین نام خداست. نام‌های دیگر خدا که در قرآن آمده هرکدام یکی از صفات خدا را بیان می‌کند. تنها نامی که به تمام صفات و کمالات الهی اشاره می‌کند، یا به تعبیر دیگر جامعِ صفات جلال و جمال است همان (الله) است.
متاسفانه در عرفان حلقه گفته شده است که خداوند متعال  نام ندارد، آیا منظور نفی کلمه الله است؟ و اینکه این نام را برای خدا نمی‌پسندند و خدا را الله (ذات دارای جمیع صفات کمالی) نمی‌دانند؟ آیا این کلام طاهری ناشی از عدم شناخت خداوند و اسماءو صفات الهی نیست؟ او که تخصصی در عرفان و علوم قرآن ندارد چگونه به خود اجازه می‌دهد اینگونه درباره عقاید دینی نظر دهد و نامی را که خاص خداست و هیچ کس غیر او سزاوار آن نام نیست، نفی کند و خدا را موجودی بدون نام معرفی کند و مدّعی شود همه نام‌ها و صفات را بندگان به خدا نسبت داده‌اند.
آیا او الفاظ قرآن را از جانب خدا نمی‌داند؟ پس چگونه می‌تواند این همه آیات قرآن و نام‌های خدا که در کلام الهی بیان شده را انکار کند؟ و آن را نسبتی از جانب بندگان به خدا می‌پندارد؟ این عقیده از آنجا ناشی می‌شود که او قرآن را نوشته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و می‌گوید کلیاتی به ایشان وحی شد و ایشان آنچه خود فهمید را به نگارش در آورد! یعنی الفاظ قرآن وحی الهی نیست و نوشته بشری است. بر اساس این عقیده می‌توان اسماء و صفات الهی را نفی کرد، قرآن را دارای تناقض دانست و حتی به هرگونه که هوی و هوس انسان مایل بود، قرآن را تفسیر کرد.
در نتیجه باید گفت: طاهری با عدم آشنایی با تفسیر قرآن و روایات اهلبیت (علیهم السلام)، رحمن را مجموعه تسهیلات رحمت عام الهی در جهت رسیدن به خدا و رحیم را تضمین این حرکت می‌داند! تسهیلات رحمت عام الهی یعنی چه؟ او این تفسیر را بر اساس کدام آیه یا روایتی معتبر می‌داند؟ چگونه است که رحمن را که رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) به شمول رحمت الهی تفسیر کرده‌اند را به مجموعه حلقه‌های رحمانیت الهی تفسیر می‌کند که در دنیا به کار گرفته می‌شود؟ و تنها این طاهری است که به این حقیقت پی برده و این حلقه‌های رحمانی را کشف کرده و راه اتصال به آن را دریافته و فقط کسانی که وارد عرفان حلقه شوند می‌توانند از طریق اتصال به این حلقه‌ها رحمت الهی را دریافت کنند؟ آیا این با عام بودن این رحمت در تضاد نیست؟ و انحصارطلبی طاهری را نمی‌رساند؟ که معتقد است راه ساخته‌ی او،‌ راه دست یابی به رحمت عام است؟

پی‌نوشت
[۱]. راغب اصفهانی، المفردات، تحت واژه رأی.
[۲]. مکارم شیرازی، ناصر، ظوابط تفسیر قرآن وخطرات تفسیر به رأی، به نقل از سایت حوزه نت.
[3]. رسائل، شیخ مرتضی انصاری، باب حجّیّت ظنّ، از طبع محشّی طهران، ص ۶۰، مقدّمه خامسه تفسیر «صافی» طبع رحلی سنگی.
[4]. حلقه اسارت، جمعی از نویسندگان حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم، ص ۲۸۵.

برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب حلقه اسارت، نوشته جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.