پیشگویی عقیم سر عبدالبهاء

  • 1392/05/31 - 13:28
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بنا بر آنچه سر عبدالبهاء پیشگوی بزرگ بهایی وصیت و پیشگویی کرده بود که ولایت امر در فرزندان شوقی باقی خواهد ماند این اتفاق نامبارک محقق نشد و این پیشگویی راهی جز به خطا نداشت و ادعای غیب دانی و پیش گویی عباس افندی با مرگ شوقی افندی که فردی عقیم بود فقط در کتاب ها به عنوان خاطره ای مکتوب به جا ماند تا رویای خام برخی مدعیان غیب دانی را به رسوایی تبدیل کند
بهاییت

شوقي افندي

پس از مرگ عبدالبهاء برای جانشینی او بحث هایی در بهاییت بوجود آمد و با وجود اینکه برادر او محمد علی افندی زنده بود و میباید طبق وصیت پدرش میرزا حسینعلی نوری ، او را جانشین میکرد و ریاست بهاییان را به او میسپرد ، بر خلاف وصیت پدر عمل کرد و بزرگترین ناقض بهاء الله فرزند ارشد و مبین کلام و جانشین او بود

او چون با محمد علی افندی به جهت مهر و محبت بیش از اندازه پدر به او حسادت میورزید و کینه بر دل داشت برای اینکه او بعد از عبدالبهاء به جانشینی و ریاست بهاییت نرسد توطئه ای مهیا میکند و جایگاهی به نام ولی امر الله را ساخته و معرفی میکند به این معنا که جانشینی انتصابی است و هر شخص خود باید جانشین بعد از خود را از خانواده خود تعیین کنند

با این ترتیب اولین شخص که در خانواده عبدالبهاء نواده دختری عباس افندی به نام شوقی افندی پسر میرزا هادی افنان بود که به گفته مورخین بهایی حالت دوگانه داشت یعنی حالت دو جنسی داشت و خود را مورد استفاده دیگران قرار میداد [1]

او در زمان حیات عباس افندی در حال تحصیل در اروپا در دانشگاه آکسفورت انگلیس بود و پس از مرگ عبدالبهاء با حمایت و تلاش مادرش به ریاست بهاییت رسید .

همزمان با آغاز ریاست او داستان های انتصابات گشته باز هم تکرار شد و گروهی زیر بار ریاست او نرفتند و انشعابات و جدایی ها باز هم شروع شد و عده ای مانند عبدالحسین آیتی معروف به آواره از مبلغین سرشناس بهایی و فضل الله مهتدی معروف به صبحی کاتب معروف عبدالبهاء و میرزا حسن نیکو و افراد بسیاری که با دیدن افعال زشت و ناپسند شوقی پی به بطلان بهاییت برده بودند از بهاییت جدا شده و برای راهنمایی و دستگیری و هدایت فریب خوردگان که سرباز جاسوس استعمار بودند کتابهایی را نوشته و آنچه از عملکرد سران بهاییت دیده بودند برملا کردند

شوقی که تحصیل کرده فرنگ بود به تقلید از اروپاییان بهاییت را به صورت سازمانی تشکیلاتی و حزبی درآورده و در هر منطقه ای نمایندگی حزب بهاییت را به نام محفل منتخب ملی تاسیس نمود[2]

سال های آغازین حکومت شوقی بر اغنام الله همزمان با روی کار آمدن حکومت غاصب و اشغالگر و سرطانی صهیونستی یهود در سرزمین های اشغالی فلسطین بود و شوقی افندی بازمانده خاندان چاپلوس و پاچه خوار بهایی به پیروی از سلف ناخلف خود با اسراییل رابطه دوستی برقرار کرده و در مدح یهود و اسراییل شروع به سرودن نمود  او اسراییل را ارض اقدس و مشرق الاذکار نامید و بدین ترتیب از توجه و حمایت های بی دریغ صهیونیست ها برخوردار شد
شوقی افندی نیز مانند سایر اعقاب خود به مرضی سخت درگذشت او در سال 1377 قمری برابر با 1336 شمسی در لندن به مرض آنفولانزا مرد و نقاب خاک بر چهره کشید و در همانجا به گور سپرده شد [3]

بنا بر آنچه سر عبدالبهاء پیشگوی بزرگ بهایی وصیت و پیشگویی کرده بود که ولایت امر در فرزندان شوقی باقی خواهد ماند این اتفاق نامبارک محقق نشد و این پیشگویی راهی جز به خطا نداشت عباس افندی در وصیت خود نوشت : در هر دوري أوصيا و اصفياء دوازده نفر بودند. در ايام حضرت موسي دوازده نقيب رؤساي اسباط بودند و در ايام حضرت مسيح دوازده حواري بودند و در ايام حضرت محمد دوازده امام بودند و لکن در اين ظهور اعظم بيست و چهار نفر هستند دو برابر جميع، زيرا عظمت اين ظهور چنين اقتضاء نمايد . [4] 

و بعد چنين ادامه میدهد:
اي ياران مهربان! بعد از مفقودي اين مظلوم بايد اغصان و افنان سوره‏ي مبارکه و ايادي امرالله و احباي جمال الهي توجه به فرع دو سوره که از دو شجره‏ي مقدسه مبارکه انبات شده و از اقتران دو دوحه مبارکه به وجود آمده يعني شوقي افندي نمايند. زيرا آيت الله و غصن ممتاز و ولي الله و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادي امرالله و احباءالله  است و مبين آيات الله و من بعده بکرا بعد بکر يعني در سلاله او.» [5] .

ادعای غیب دانی و پیش گویی عباس افندی با مرگ شوقی افندی که فردی عقیم بود فقط در کتاب ها به عنوان خاطره ای مکتوب به جا ماند تا رویای خام برخی مدعیان غیب دانی را به رسوایی تبدیل کند

پس از مرگ شوقی افندی بر سر جانشینی او اختلاف کردند و دعوای همیشگی ریاست فرقه جاسوسی به پا شد و بر اساس وصیت عباس افندی تشکیلات بیت العدل اعظم تاسیس شده بود و میبایست از یکی از اغصان یا افنان بر میط ریاست تکیه کند اما با عقیم بودن شوقی این اتفاق نیز عقیم ماند
عده ای زن آمریکایی شوقی را که با توطئه به ریاست فرقه رسیده بود او که با نام حضرت حرم معروف بود در اواخر سال 1378 شمسی مرد و بار دیگر سازمان عقیم بهاییت بدون سرپرست ماند

پس از او عده ای به ریاست چارلز میسن ریمی فرزند یکی از روحانیون کلیسای اسقفی لندن که از دوستان شوقی بود و بهایی شده بود را به ریاست برگزیدند و ولی امر الله خواندند و عده ای هم به جوانی از بهاییان خراسان که اندونزیایی بود به نام جمشید معانی ملقب به سماء الله را به ولبایت امر قبول و پیروی او را بر خود واجب دانستند

 

 

 

پی نوشت :

 

1.انشعابات در بهائيت ص 233.
2.گوهر يکتا ص 384.
3.خاطرات سقوط و انحطاط فضل الله مهتدی صبحی ص 90
4.مفاوضات از عبدالبها ص 46 - 45.
5.الواح وصايا صفحه ۱۱ تا۱۴  ، رهبران و رهروان ج 2 ص 558 - 557.

 

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.