پشت پرده ي سياست

از همان آغاز پيدايش بابيت و در پي آن بهائيت، بسياري بر آن بودند كه جاي پاي كشور روسيه ي تزاري در بهره برداري از اين ماجرا براي ايجاد اختلاف و دو دستگي در ميان ملت ايران، به روشني پيداست. پس از انقراض امپراطوري روسيه، بهائيت، كاملا مورد بهره برداري استعمار پير، يعني امپراطوري بريتانياي كبير، قرار گرفت. به ويژه در اشغال فلسطين و جدا سازي آن از امپراطوري عثماني، در جريان جنگ جهاني اول، عبدالبهاء، پيشواي دوم بهائيان، نقش كليدي داشت، بدانسان كه به همين مناسبت به دريافت لقب پهلواني knighthood از جانب امپراطوري انگليس، مفتخر گرديد و Sir ناميده شد. در روزگار شوقي، پيشواي سوم بهائيان، و پس از استقرار كشور اسرائيل در فلسطين اشغالي، روابط حسنه ي ميان اين فرقه و كشورهاي استعماري و به ويژه اسرائيل، رو به گسترش نهاد. به همين جهات، ملت ايران از همان اوائل، به اين باور رسيدند كه بهائيت ساخته و پرداخته ي كشورهاي
استعماري است. البته روشن است كه اين سخن تلخ را بسياري از بهائيان برنمي تابند و مي كوشند تا با هر توجيه و تأويلي، روابط گرم و صميمي ميان پيشوايانشان با اين كشورها را، عادي و معمولي و حتي الاهي و آسماني! جلوه دهند.
برخي انكار مي كنند و برخي تأكيد. جواب برخي مثبت است و جواب برخي منفي. هر كسي ساز خودش را مي زند و هر كسي از عقيده اش، سخت دفاع مي كند تا مبادا خدشه اي بر افكارش وارد آيد. اما راه يافتن حقيقت چيست؟ چگونه مي توان از ميان اين طرف داري هاي قاطعانه، حقيقت را به دست آورد؟
اين، هدفي است كه جز به تتبع و تحقيق ميسر نمي شود و نكته اي كه در طول تحقيق، لازم به نظر مي رسد، رعايت انصاف و دوري از تعصب بي جاست.
راستي از كجا بفهميم كه اين مدعا حقيقت دارد؟ آيا به راستي بهاييت دست نشانده ي سياست هاي استعماري است يا اين ادعا، بي اساس و تهمتي از سوي مسلمانان به بهاييان است؟
اولين دليلي كه بهاييان بر رد اين مدعا مطرح مي كنند، اين است كه مي گويند: دخالت در سياست در دين ما حرام است. ولي اين دليل قانع كننده نيست؛ و از همان
دسته دفاع هاي غير منطقي است؛ زيرا صرف ادعاي وجود يك حكم در يك ديانت، ضامن انجام آن نيست. يعني مسلمانان هم مي توانند بگويند؛ چون تهمت زدن در دين ما حرام است، پس ما به شما تهمت نمي زنيم و شما حقيقتا حامي و همكار كشورهاي استثمارگر هستيد. به اين ترتيب نه آن استدلال بهائيان درست است و نه اين گونه پاسخ دادن مسلمانان. براي يافتن حقيقت، به مطلبي برون ديني نياز داريم، نه درون ديني.
براي نماياندن درستي و يا نادرستي يك جريان تاريخي، بهترين راه، مراجعه به تاريخ است. ولي از سوي ديگر هر آن چه در تاريخ مسلمانان آمده است، مقبول بهائيان نيست. باز بهترين راه آن است كه از كتاب هاي تاريخي مورد قبول بهائيان، بهره ببريم تا جاي هيچ گونه اعتراضي باقي نماند.
خوش بختانه در اين مطالعه، مطالبي به دست آورده ايم كه حقيقت را براي جويندگان روشن مي كند. اينك شما خواننده ي خردمند اين مطلب را بخوانيد و خود، داوري كنيد. با شواهد تاريخي روشني كه برگرفته از كتاب هاي بهائيان است، مطلب براي بسياري از فرهيختگان روشن است. بنگريد كه چه مي بينيد!