اعتقادات

خداوند متعال در قرآن، خصوصیات و معجزات بعضی از پیامبران خود را نام برده، که یکی از این پیامبران الهی، حضرت عیسی (علیهالسلام) هستند که مسیحیان برخلاف نص صریح قرآن، قائل به صلیب کشیده شدن و قتل وی هستند، که نورعلی تابنده قطب فرقهی صوفیه که ادعای مسلمانی وشیعهبودن دارد نیز، قائل به اعدام و قتل حضرت مسیح (علیهالسلام) است.

شاهدبازی که از عقاید صوفیان است، از طرق مختلف انجام میشده است. یکی از این راهها، شاهدبازی در حین سماع است. اوحد الدین کرمانی از بزرگان صوفیهای بود که در حین سماع پیراهن امردان را چاک میداد و سینه به سینه ایشان مینهاد. بدین طریق صوفیه پیروان خود را هدایت میکردند!

یکی از عقاید بیاساس صوفیان نسبت به مقام نبوت، این است که آنان علاوه بر اینکه این مقام والا را برای اولیای خودشان قائلند، همچنین معتقدند که حالت خلسه و جذبه، شرط لازم برای رسیدن به مقام نبوت است، که با توجه به آیات و روایات این ادعا باطل و مردود است.

یکی از آداب صوفیان که در اسلام از آن نهی شده، عمل گدایی و دریوزگی است، که آن را نوعی همیاری در تقوا و نیکی دانستهاند! در حالی که در نگاه اسلام، این عمل قبیح و دور از عزت یک مسلمان دانسته شده است.

از آیاتی که فرقهی صوفیه به نفع خود تفسیر به رأی کرده، مربوط به سوره کهف است که به جریان ملاقات حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) اشاره دارد. صوفیان از این قضیه قیاس کردهاند که اولیاء برتر از انبیاء هستند، لذا بحث اطاعت بیچون و چرای دراویش از شیوخ و اقطاب را مطرح کردند، که با توجه به آیات و روایات این عقیده صوفیه کاملا باطل است.

به عقیده صوفیان کسانی که قادر به اعمال فوق الطبیعه هستند یعنی کرامات و خوارق عادت دارند از اولیای الهی بوده و این عمل را نشانهی نزدیکی به خداوند میدانند، در حالی که در قرآن و روایات، ملاک و نشانهی تقرّب یافتن نزد خداوند موارد دیگراز قبیل نماز، ذکر و دعا، انفاق، انجام دستورات الهی و اطاعت از معصومین (علیهمالسلام) عنوان شده است.

در هر عصر و زمان، زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود که در زمان غیبت، حضرت حجت بن الحسن العسکری(علیهالسلام)، قطب عالم امکان، امامت مردم را بر عهده دارند هر چند در پرده غیبت باشند. اما به عقیده صوفیه، تعداد اولیاء در هر عصر سیصد و پنجاه و شش کس است که با مرگ یکی، دیگری جانشین او میشود، که این عقیدهی آنان از اساس باطل و مردود است.

درحالی که صوفیان امروزی درباره صاحبان کرامت فخرفروشی کرده و صاحبان کرامت را برتر از دیگران معرفی میکنند، بزرگان صوفیه عقیده داشتند که از کرامت باید ترسید همانطوری که از بت میترسند. ایشان کرامت را وسیله دوری از خدا دانسته، زیرا هرچیزی که بنده با آن آرامش یابد، وسیله برای دوری از خدا محسوب میگردد.

در حالی که پیامبران الهی به رمی جمرات تاکید کرده و آن را بعنوان واجی از واجبات دین معرفی کردهاند، برخی از صوفیه سنگ انداختن به شیطان را دور از جوانمردی دانسته و آن را مذموم میدانند!

در تفاوت معجزه و کرامت مواردی را ذکر کردهاند که معجزه مخصوص نبی و کرامت مخصوص ولیّ است. صدور معجزه از نبی واجب ولی کرامت از ولیّ جایز است. همه اینها مواردی است که در منابع صوفیه در فرق بین معجزه و کرامت بیان شده است.

صوفیه قدیم دو کارکرد برای کرامت در نظر داشتند. اولین آنها اثبات مقام ولی بود و دومین کارکرد جلب اعتماد سالک برای قدم نهادن در وادی سلوک تحت ولایت ولی صاحب کرامت. ایشان در حالی این کارکردها را برای ولی در نظر داشتند که غافل از منشا رحمانی یا شیطانی کرامت بودند.

برخی از صوفیه با اعتقاد به اینکه انبیاء با استفاده از قدرت معجزه مردم را به راه راست هدایت میکردند، برای مشایخ خود دست به کرامتسازی زدند تا انتظار هدایتی که از مشایخ خود دارند را با قدرت معجزات انبیاء برابر جلوه دهند و از این راه مریدان را به سوی خود جذب کنند.

به نظر برخی کشف و شهود به دلیل وجدانی بودن، نیازی به معیار صحت یا بطلان ندارد، اما برخی دیگر به این مساله معترف هستند که باید کشف و شهود با قرآن و حدیث سنجیده شود و درصورت مطابقت، میتوان گفت کشف و شهود ذکر شده رحمانی است.

کرامت که در سالهای آغازین تصوف بدان توجهی نمیشد، با انحراف صوفیه از مبانی اولیه خود به موضوعی محوری و اساسی بدل گشت تا جایی که با بررسی تاریخی متون صوفیه میتوان تغییرات موضوع کرامت و کرامت سازی را به عیان مشاهده کرد.