اعتقادات
اعتقاد به حلول خداوند متعال در اقطاب و بزرگان صوفیه امری است که همواره صوفیه درپی مخفی و انکار کردن این مسئله بودهاند، حال آنکه شطحیات بایزید و فریاد انا الحق حلاج و قائل شدن به صفت و فعل خدایی برای مولوی توسط شمس تبریزی از همین باب است و بزرگانی همچون غزالی در سخنان خود به این اعتقاد شرک آمیز صوفیه انتقاد کردهاند.
از جمله توجیهاتی که برای شکلگیری مسلک تصوف شده این است که، سنت نبوی(ص) و عقل انسان دیگر توان این را نداشت تا قوت قلبی برای طالبین حقیقت و سالکین باشد! از این رو گروهی که بعداً معروف به صوفی شدند، تنها راه نجات خود از این ورطه را تمسک به نور باطن دیدند تا به این وسیله به کمال و حقیقت برسند!
متصوفه با دنبال کردن بحث وحدت وجود در پی توجیه بسیاری از خطاها و اشتباهات گذشتگان خود در زمینههای مختلف هستند. اشتباهاتی نظیر شَطَحگویی که افرادی چون حسین بن منصورحلاج، بایزید بسطامی، عین القضات همدانی و روزبهان شیرازی که سردمدار این عرصه در بین صوفیان هستند، مرتکب آن شده و برخی حتی جان خود را بر سر این خطا از دست دادهاند.
یکی از مسائلی که صوفیه با آن درگیر است و از اینسو مورد مذمت فقها و اهل شریعت واقع میشود، کم تقیدی این نوع فرقهها به دستورات شرعی است. این امر تا جایی پیش رفته که در طول دوران مختلف همواره صوفیه مورد مذمت فقها و اهل شریعت بوده و هستند.
امام خمینی(ره) ازجمله عارفان بزرگی است که اقطاب صوفیه بارها با نام بردن از ایشان در پی مشروعیت بخشی به فرقه خود بودهاند درحالیکه امام خمینی بهشدت با سلوک صوفیانه مبارزه کرده و اقطاب صوفیه را انسانهایی متکبر، بیایمان و بیمعرفت دانسته که نهتنها حظی از عرفان نبردهاند، بلکه در جهل خود ماندهاند.
از اعتقادات مسلمانان باورداشتن به وجود بهشت و جهنم است، که هر انسانی بنا بر اعمال خود، از بهشت برین متتنعم و یا در جهنم سوزان، عذاب میشود. درمسئلهی جهنم و عذاب، هرکس به سزای اعمال خود میرسد و هیچکس نمیتواند عذاب دیگری را بر دوش بکشد، برخلاف ادعای بعضی از سران صوفیه که جهنم را خوار شمرده و خود را ناجی اهل جهنم و خاموش کنندهی آتش دوزخ میدانند.
یکی از موضوعات مربوط به جهنم و جهنمیان، که در قرآن از آن، زیاد نام برده شده است، عذاب دردناک گنهکاران در آتش جهنم و خلود و عذاب همیشگی در این مکان است، که رهایی برای انسانهای شقی و گمراه که در قرآن وعدهی عذاب همیشگی برای آنان وارد شده، ممکن نیست. اما بعضی از سران صوفیه نه تنها خلود جهنمیان را انکار کرده، بلکه متنعم شدن از آتش جهنم و آرامش و خوشی را برای اهل آتش معتقد هستند.
از بدعتهای فرقهی صوفیه، سقوط شریعت با وصول به مقام حقیقت و فناء فی الله است، که در این حالت، سالک از خود بیخود شده و جنون و دیوانگی، او را فرا میگیرد. در مسلک صوفیان این حالت، به مقام دیوانگی نیز تعبیر میشود که در واقع این دیونگی را، راهی برای فرار از تکالیف شرعیه برگزیدند.
در اسلام تأکید زیادی بر رعایت شریعت و تکالیف الهی شده که همان انجام واجبات و ترک محرمات است که تا آخر عمر از هیچ مسلمانی ساقط نمیشود. ولی بعضی از صوفیان، که خود را مسلمان و شیعه میدانند، قائلند بر این که سالک به هنگام وصول به حقیقت، شریعت از او ساقط و دیگر هیچ تکلیفی بر آنان نیست.
علیرغم اینکه گفته شده سماع از اصول تصوف است و همه فرقههای صوفیه مجلس سماع برپا می کنند، ولیکن میبینیم برخی از بزرگان فقهی اهل سنت که صوفیه در دامان ایشان رشد یافته است، با این امر مخالف بوده و از سماع نهی کردهاند. ولی صوفیه با وجود مخالفت فقهای رده اول اهل سنت، همواره اصرار بر مراسم سماع داشته و دارند.
معمول فرقههای صوفیه آن است که برای والیان خود سلسله مشایخ و مراتب و مقاماتی قائل هستند که این امر در برخی سلسلهها مشترک و در برخی دیگر متمایز از دیگر سلسلههای صوفیه است. سلسله اویسیه از آن دسته از سلاسل صوفیهای است که مراتب ایشان با دیگر سلاسل صوفیه متمایز است. مشایخ این طریقه دوازده طبقه بودهاند که همه آنان در تحت سه عنوان شناخته میشدهاند: رسومیه، الوهیه، علویه.
مرحله "فنا" از مراحل سیر و سلوک شمرده میشود که در کتب صوفیه قدیم و جدید از این مفهوم نام برده شده است. مرز میان فنای فی الله و غیر آن یا فنای الهی و انحراف در این مفهوم، بسیار باریک است، تا جایی که در کتاب اللمع سراج طوسی به توضیح این مفهوم پرداخته شده است و در پایان به انحرافاتی پیرامون آن اشاره شده است.
از آثار عقیده به صلح کل آن است که دین را امری وجدانی و فردی دانسته، درنتیجه دیندار و بیدین نزد ایشان یکسان است. از سوی دیگر طرفداران این عقیده معتقدند که دین حداقلی است و حوزه فعالیت دین، فردی است و دین فردی آن است که به تحولات اجتماعی عکسالعملی نشان نداده و فقط و فقط در حوزه فرد فعالیت میکند.
اعتقاد شیعه در مورد خلیفه الهی و جانشینی او، آن است که این امر مهم، باید از طرف خداوند متعال باشد و پیامبر(ص) نیز به دستور الهی، جانشینان خود را انتخاب کرده است، در حالیکه بعضی فرقههای صوفیه، مدّعی چنین منصبی هستند و خود را خلفای الهی در زمین میدانند که کذب بودن ادّعای آنان از اعمال و آثارشان به روشنی ثابت است.