آیا پیشوایان بهائیت در توهین به یهود تقیه کردند ؟!

  • 1401/03/12 - 10:07
عبدالبهاء در پاسخ به قاضی مسلمان شهر طبریه، یهودیان را به میمون تشبیه کرده است. نویسنده بهائی هم این دیدگاه عبدالبهاء را مطابق با میل پرسشگر و به نوعی تقیه دانسته است. این در حالیست که تقیه حتی برای نجات جان افراد در بهائیت جایز دانسته نشده و سابقه عبدالبهاء در توهین به سایر ادیان و اقوام، این توجیه را از اساس باطل می سازد.
ارتباط بهائیت با یهود, بهائیت چگونه بوجود امد, تعالیم دوازدهگانه بهائیت

خلیل شهیدی در خاطرات خود، پس از نقل ماجرای توهین عبدالبهاء به یهودیان، علّت آن را تقیه و پاسخ مطابق با میل پرسشگر معرفی می کند. این در حالیست که در بهائیت تقیه جایز نیست و سابقه عبدالبهاء گویای دگرستیزی او، بر خلاف شعارهای نوع دوستی در بهائیت است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گذشته از نقش زرسالار یهود در تشکیل بابیت و تداوم بهائیت، پیشوایان و به تبع پیروان بهائیت از روابط مستحکمی با یهود و جریان صهیونیسم برخوردار بوده اند. اما این هم باعث نشد تا پیشوایان بهائیت بتوانند بغض و کینه خود را نسبت به دگراندیشان (غیربهائیان) پنهان کنند و ماله ای بر دورویی خود کشند.

به عنوان نمونه دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، برخلاف دوستی و ارتباط نزدیکی که با یهودیان سرشناس داشت، در پاسخ به نامه قاضی مسلمان شهر طبریه (مرکز تمدن یهود) نظرش را درباره مردم طبریه اینگونه شرح داده است: «سنگ ها‌یش سیاه، ساکنینش یهود، صورت هایشان مانند میمونان است.»[1]

البته نویسنده بهائی وقتی تشبیه یهودیان به میمون را توسط پیشوای خود برخلاف شعار نوع دوستی و ممنوعیت ناسزا در بهائیت می بیند، ادامه می دهد که عبدالبهاء چیزی به قاضی گفت که دوست داشت بشنود! به عبارتی می پذیرد که عبدالبهاء در برابر قاضی طبریه عقاید خود را مخفی نگه داشته است!

اما آیا تشبیه یهودیان به میمون توسط عبدالبهاء، بیانگر حس باطنی او نسبت به این قوم بوده یا این پیشوای بهائی در مواجهه با قاضی مسلمان تقیه کرده است؟!

اول: طبق توجیه نویسنده بهائی، پیشوای بهائیت نه تنها عقاید خود (بهائی بودنش) بلکه در بیان دیدگاهش نسبت به یهودیان هم تقیه کرده است. اما چگونه می توان این توجیه را پذیرفت در حالی که کتمان عقیده در بهائیت حرام است؟![2] مگر دیگر پیشوای بهائیت شوقی افندی، کتمان عقیده و تقیه را حتی برای نجات جان ممنوع ندانسته است؟! پس چگونه پیشوایان بهائی نسبت به حرام و حلال دین ساختگی خود تا این حد بی تفاوت بوده اند؟!

آیا بخاطر حفظ منافع و راحتی، می توان دروغ گفت و تغییر موضع داد؟! جایی که منافع بهائیت در یهود‌ستیزی است، پیشوا‌یان بهائی یهودستیز شوند و یهودیان را میمون بنامند و حتی خود را مطیع محض آلمان نازی (که به قتل عام یهودیان متهمش می کنند) بدانند![3] جایی هم که منافع این فرقه در دوستی با یهود و صهیونیست است، بهائیان مدافع هلوکاست و یهود‌دوست شوند؟![4] بالاخره ماهیت بهائیت یهوددوست است یا یهودستیز؟!

دوم: با بررسی سابقه توهین های پیشوایان بهائی به ادیان و اقوام مختلف درمی یابیم که میمون خواندن یهودیان توسط عبدالبهاء، نه تنها از روی تقیه، بلکه باور قلبی او بوده است! چنان که او بی پرده خلقت آفریقایی ها را همچون گاو و مردم این قاره را گاوهای انسان نما دانسته، [5] یا در جای دیگر آفریقایی ها را وحوش ضاریه (حیوانات وحشی و درنده) حیوانات بریه، (خشکی) بی عقل و دانش و متوحش (وحشی) دانسته است.[6] ایرانی ها را شرور و از گرفتاری هایی که برایشان پیش آمد، ابراز خوشنودی می نمود.[7] ترک زبان ها را لایق پاسخ مضحک می دانست.[7] به تبعیت از پدرش باور به نحس بودن مردم شام و سوریه داشت [8] و بطور کلی، ایمان نیاورندگان به فرقه باطل بهائیت را غافل، بی‌خرد، کور و کر و مُرده خطاب می کرد![9]

در واقع، حقیقت و پشت پرده شعار نوع دوستی و ممنوعیت توهین و ناسزا در بهائیت اینست و نمی توان با بهانه کردن تقیه بر دیگرستیزی پیشوایان بهائی سرپوش نهاد. فرقه ای که با تزویر، شعار احترام به پیروان تمام ادیان سر می دهد: «چرا بگوئيم اين موسوی (یهودی) است و او عيسوی (مسیحی) است، اين محمّدی (مسلمان) است، او بودايی است. اين‌ها دخلی به ما ندارد. خداوند همه را خلق كرده و تكليف ماست كه به كل مهربان باشيم.»[10]

پی‌نوشت:
[1]. ر.ک: خلیل شهیدی، خاطرات خلیل، نسخه خطی، ص 123.
[2]. ر.ک: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 204.
[3]. جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: چرا اطاعت از آلمان نازی بر بهائیان واجب شد؟!
[4]. جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: عرفان ثابتی و سابقه یهود دوستی بهائیت
[5]. ر.ک: عباس افندی، خطابات، آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، ص 237-234.
[6]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: کردستان العلمیه، 1910 م، ج 1، ص 331.
[7]. ر.ک: فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، بیجا: موسسه ملی مطبوعات امری، 128 بدیع، ج 3، صص 42 و 43.
[8]. ر.ک: فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 5، ص 200.
[9]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، بی‌جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 133 بدیع، ج 6، ص 87.
[10]. عباس افندی، خطابات، آلمان غربی، لجنه ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، صص 285-284.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.