محاجه شیخ جعفر کاشف الغطاء(ره) با وهابیت، در مسئله «کفر»

  • 1400/04/23 - 13:01
شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در بخشی از نامه ای که خطاب به عبدالعزیز بن سعود نوشته است، مراد از «کفر» که در لسان ادله شرعی، درباره برخی از معاصی به کار رفته است، را کفر صغیر دانسته که از دایره دین خارج نمی‌‌کند.

خلاصه مقاله
با مراجعه به آثار وهابیون در می‌یابیم که آنان اعمال و گفتار بسیاری را از موجبات کفر و خروج مسلمانان از دایره اسلام به حساب آورده‌اند؛ از همین‌رو، برخی از عالمان اسلامی در آثاری که نگاشته‌اند، مباحثی را ناظر به ادعاهای مفتیان وهابی، راجع به مسئله «کفر» بیان کرده‌اند؛ به عنوان نمونه، مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) از علمای نامدار امامیه در قرن سیزدهم هجری، در قسمتی از نامه‌ای که برای عبدالعزیز بن سعود نوشته است، به مسئله «کفر» و انواع آن اشاره دارد.
به عقیده مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه)، کُفری که در آیات و روایات، به برخی از افعال و اقوال نسبت داده شده است، یا کفر کبیر است که موجب خروج انسان از دایره اسلام می‌شود و یا کفر صغیر است که انسان را از دایره دین، خارج نمی‌کند؛ بنابراین هر کفری را نمی‌توان کفر کبیر دانست و به موجب آن به خروج مسلمانان از دین اسلام حکم کرد.

متن مقاله
در عهد پادشاهی عبدالعزیز بن سعود، مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه)، فقیه نام آشنای مکتب تشیع، به جهت بیان برخی از حقایق، نامه‌ای را خطاب به عبدالعزیز نوشت. مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در قسمتی از نامه مذکور، مباحثی مستدل راجع به شقوق و انواع کفر ذکر کرده است که در ادامه به برخی از این مباحث اشاره می‌شود.

مقصد الاول: بحث در مورد انواع کفر
مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در ابتداء این بخش، 10 نوع از انواع کفر را بدین صورت بیان می‌کند:
1) کفر به واسطه انکار وجود خداوند، معاد و نبوت و یا اثبات الوهیت برای غیر الله؛
2) کفر به واسطه شریک قرار دادن برای خداوند متعال؛
3) کفر به واسطه شک در یکی از سه اصلِ توحید، معاد و نبوت؛
4) کفر به واسطه هتک حرمت به دین؛
5) کفر به واسطه انکار لسانی اصول اساسی اسلام؛
6) کفر به واسطه نفاق ورزیدن؛
7) کفر به واسطه عناد ورزیدن و جرأت یافتن در برابر پروردگارمتعال؛
8) کفر به واسطه کفران نعمت؛
9) کفر به واسطه انکار ضروری دین؛
10) کفر به واسطه نسبت دادن واقعی خلقت مخلوقات به غیرالله؛[1]
پس از بیان 10 نوع کفر، مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) تصریح می‌کند، این‌طور نیست که همه گناهان کبیره، موجب خروج انسان از دین شود، بلکه نسبت دادن کفر به برخی از گناهان بزرگ، صرفاً به این جهت است که نشان دهد، آن گناه، گناه کمی نیست؛ از همین‌رو باید توجه داشت که در لسان شرع، ما دو نوع کفر داریم:
الف) کفر صغیر: که موجب خروج از دین اسلام نمی‌شود.
ب) کفر کبیر: که انجام آن، باعث می‌شود که انسان از دایره اسلام خارج شود.
اگر تقسیم بندی فوق صورت نگیرد و همه الفاظ کفر، بر کفر کبیر حمل شوند، هر آیینه باید بیشتر مسلمانان را کافر دانسته و تنها عده کمی از آنان را باقی بر دین اسلام بدانیم.[2]
پس از بیان این مطالب، مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) روایاتی را متذکر می‌شود که به برخی از معاصی کبیره، نسبت‌هایی هم‌چون کفر، شرک و عدم ایمان، داده شده است. در ادامه به سه نمونه از این روایات اشاره می‌شود:
* از پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنین روایت شده است: «اِنَّ المراء فی القرآن کفر.[3] جدال و مراء در قرآن، کفر است.»
* عمر بن خطاب نیز نقل کرده است که پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «اِنَّ یسیر الریاء، شرک.[4] کمترین حد ریا، شرک است.»
* در روایت دیگری می‌خوانیم: «مَن صلی بریاء، فقد اشرک، و من صام بریاء، فقد اشرک، و من تصدق بریاء، فقد اشرک.[5] کسی‌که از روی ریا، نمازی بخواند، یا روزه‌ای بگیرد و یا صدقه‌ای بدهد، مشرک شده است.»
نویسنده، پس از نقل چند روایت در این بخش، این‌گونه نتیجه می‌گیرد که اگر بخواهیم همه افعال مورد تأکید در این روایات را حمل بر کفر کبیر و خروج انسان از دایره اسلام کنیم، تنها عده کمی را باید مسلمان قلمداد کنیم؛ حال آن‌که چنین کاری درست نیست؛ چرا که سیره نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سلف امت (صحابه، تابعین و تابع تابعین) بدین صورت بوده است که ایشان در تحقق اسلام برای افراد، به اظهار شهادتین اکتفاء می‌کردند؛ چنان‌که از نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت شده که فرمودند: «اُمرتُ ان اُقاتل الناس حتی یقولوا الشهادتین.[6] مأموریت یافته‌ام با مردم بجنگم تا شهادتین را بگویند.» روایات دیگری نیز شبیه این روایت وارد شده است.
بنابراین مشخص می‌شود که اظهار شهادتین بر مسلمان بودن انسان‌ها دلالت می‌کند، مگر این‌که دلیل قطعی و علمی بیاید که نشان دهد فلان شخص، با اقوال یا افعالی، اسلامش را نفی کرده است؛ البته ما حق نداریم تجسس کنیم که آیا مسلمانان، شهادتین خویش را نفی کرده‌اند یا خیر؟[7]
مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در جمع‌بندی این مبحث چنین می‌نویسد: زمانی که یک شخصی گناهی انجام می‌دهد، از آن جهت که نشان دهیم گناهی که مرتکب شده است چقدر بزرگ بوده، می‌توانیم به او نسبت کفر دهیم؛ چرا که گناه، هرچند کوچک باشد، ولی نوعی کفران نعمات پروردگار محسوب می‌شود.
بنابراین اطلاق کفر بر برخی از گناهان، به جهت کفر ورزیدن انسان نسبت به نعمات الهی است. البته قطعاً مراد از چنین کفری، کفر صغیر است، نه کفر کبیر؛ چرا که اگر چنین نباشد، باید اکثر مردم جهان را به جهت ارتکاب معاصی، کافر به حساب آورد.[8]

پی‌نوشت:

[1]. کاشف الغطاء، شیخ جعفر، منهج الرشاد لمن اراد السداد، ص46، قم، موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، 1384ه‌ش.
[2]. همان.
[3]. همان، ص47.
[4]. همان، ص48.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. همان، ص49.
[8]. همان، ص50.

نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.