مباحث تاریخی
از جمله مباحثی که فقها و متکلّمان مطرح کردهاند این است که آیا بیعت مردم با شخصی به عنوان حاکم اسلامی، بیعت اهل حلّ و عقد و یا حتّی دو یا یک نفر، به حکومت آن شخص مشروعیت میبخشد یا اینکه مشروعیت حکومت هر شخص، از آنجا که حاکمیت و حکومت بالاصاله از برای خداست، باید از جانب خداوند با واسطه یا بدون واسطه ثابت شود و بیعت مردم در حقیقت التزامی عملی از جانب آنان است. که در این مقاله به بررسی بیشتر این موضوع میپردازیم.
یکی از مسائل اختلافی بین مذاهب اسلامی، علم غیب پیامبر و امام و اولیای الهی به موضوعات و احکام است. برخی از محققان به آیاتی نظر کردهاند که علم غیب را محصور در خداوند نموده و به آیات مخصّص توجهی نکردهاند، و کسی که آنان را برای غیر خدا اثبات کرده به غلوّ متهم کردهاند. برخی دیگر با جمع بین آیات به علم غیب پیامبر در تمام زمینهها پی بردهاند، ولی علم غیب را برای امام ثابت نمیدانند. که در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازیم.
یکی از مسائل مورد اختلاف بین اهلسنت و شیعۀ امامیه، اطاعت از امام و حاکم جائر و فاسق و ظالم است؛ آیا اگر خلیفه فاسق بود یا فاسق شد از خلافت عزل میشود؟ و آیا میتوان علیه او قیام کرد یا خیر؟ اجماع اهلسنت بر این است که سلطان با فسق از خلافت عزل نمیشود...
از جمله سؤالها در مورد برخی از امامان به ویژه امام زمان ( علیه السّلام ) این است که: آیا کسی میتواند در کودکی به مقام امامت و خلافت برسد؟ به بیان دیگر: کودکی که تکلیف ندارد چگونه میتواند به مقام ولایت الهی برسد؟ ابن حجر هیتمی، از علمای اهلسنت، در اینباره مینویسد:
یکی از مسائل اختلافی بین اهلسنت و شیعه این است که اهلسنت معتقدند: امامت و خلافت به اموری از جمله عهد و استخلاف منعقد میشود؛ به این معنا که اگر خلیفه پیشین کسی را برای بعد از خود به عنوان امام و جانشین معین کند و بر او عهد نماید، امامت او مشروع میگردد، خواه از جانب خداوند مأذون باشد یا خیر. که در این مقاله به بررسی این مسأله میپردازیم.
بیتردید امامت و خلافت موروثی نیست تا از خلیفۀ قبل به فرزندش به ارث برسد، ولی متأسفانه به جهت اشتباه در فهم عقاید شیعۀ امامیه گروهی از اهلسنت از روی جهل یا کینهتوزی شیعه را متهم نمودهاند که امامت را موروثی میداند، از این رو امامت و جانشینی پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را در ذریۀ پیامبر خلاصه میکند. لذا مناسب است دربارۀ این موضوع بحث کنیم.
شیعۀ امامیه ولایت را مقام قرب الهی میداند که به سبب آن انسان کامل به مقام ولایت میرسد، و از آثار آن ولایت، امامت و رهبری جامعه در مسائل سیاسی و دینی است. ولی اهلسنت چنین مقامی را برای غیر از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) قائل نیستند و برای آن ضرورت نیز نمیبینند، آنان امام را در حدّ یک رئیس جمهور که تدبیر امور جامعه به دست اوست میدانند، لذا شرط عصمت را از امام حذف کردهاند. که در این مقاله به این مسأله میپردازیم.
از تهمتهای ناروایی که به اهلبیت ( علیه السّلام ) به ویژه علی بن ابی طالب ( علیه السّلام ) زدهاند قصۀ ساختگی خواستگاری امام علی ( علیه السّلام ) از دختر ابی جهل در زمان حیات فاطمۀ زهرا ( علیها السّلام ) است. اهلسنت میگویند که علی ( علیه السّلام ) دست به این اقدام زد، ولی با مخالفت شدید رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رو به رو شد و از قصد خود صرف نظر کرد. که در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازیم.
در طول تاریخ افراد یا گروههایی بودهاند که در حقّ پیامبران و اولیای الهی غلوّ کردهاند و این امکان ناپذیر است، ولی مع الأسف در مواردی در کلمات مغرضان و معاندان و جاهلان میبینیم که این عنوان را به شیعۀ امامیه نسبت دادهاند؛ برای نمونه احمد امین مصری مینویسد: « غالیان شیعه در حقّ علی به این اکتفا نکردند که او افضل خلق بعد از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و معصوم است، بلکه برخی از آنان قائل به الوهیت او شدهاند ».
وقتي مردم به عثمان فشار آوردند ايشان وارد خانه علي ـ عليه السلام ـ شده و به او گفت: شما نزد مردم اعتبار داريد و قول شما را قبول دارند، سپس علي ـ عليه السلام ـ همراه با 30 سوار به سوي مردم كه بر عثمان هجوم آورده بودند رفتند و آنها را آرام كردند و خود عثمان با مردم صحبت كرد و وعده هايي به ايشان داد و.... بعد از اينكه مردم فهميدند عثمان باز خلف وعده كرده.....
اهلسنت یکی از راههای مشروعیت بخشیدن به خلافت و امامت شخص را اجماع مسلمین میدانند. ولی از آنجا که با اشکالهای متعددی مواجه شدند، از جمله حاصل نشدن اجماع و نبود میل و رغبت بر خلافت ابوبکر، لذا در صدد برآمدند تا دایرۀ آن را ضیق کنند، لذا به اتفاق اهل حل و عقد، یا پایینتر از آن به اتفاق چهل یا شش یا پنج یا چهار یا سه، یا دو و حتی یک نفر بسنده کردند، تا کاری را که با ناحق انجام گرفته توجیه نمایند.
وهابیت سعی میکند انتساب کتاب «الامامه و السیاسه» را به ابن قتیبه مخدوش و آن را از درجه اعتبار ساقط کنند. به همین جهت ایشان که برای ادعای سست و بی اساس خود دلیل قانع کنندهای در دست ندارتد، به سخنان مستشرقان و یا برخی اقوال ضعیف متاخرین رو آوردند. اینک به موردی از این سخنان اشاره نموده و در ادامه به پاسخ آن میپردازیم.
جاحظ نقل كرده است كه عمار در وسط مسجد مدينه ايستاد و گفت: ما عثمان را در حالى كه كافر شده بود، كشتيم. او از دفن عثمان در قبرستانهاى مسلمانان و اين كه در مصلاهاى مسلمانان بر او نماز بخوانند جلوگيرى مىكرد. تا اين كه سه روز در محل جمع آورى زباله ماند و دفن نشد و پسر زبير او را مخفيانه در چاهى در حش كوكب دفن كرد.
اکثر اهلسنت هنگام درود فرستادن پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) چه در قول و چه در کتابت آن را به صورت ابتر ادا میکنند، یعنی تنها بر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اکتفا کرده و یادی از آل او نمیکنند. بر خلاف شیعۀ امامیه که آل پیامبر را نیز در درودهایشان شریک میسازند. اینک بر آنیم که به این مسئله پرداخته و استجابت صلوات و کیفیت آن را تبیین کنیم.